ای خدای مهربون دلم گرفته
از این ابر نیمه جون دلم گرفته
از زمین و آسمون دلم گرفته
آخه اشکامو ببین دلم گرفته
تو خطا هامو نبین دلم گرفته
تو ببخش فقط همین دلم گرفته ...
ای خدای مهربون دلم گرفته
از این ابر نیمه جون دلم گرفته
از زمین و آسمون دلم گرفته
آخه اشکامو ببین دلم گرفته
تو خطا هامو نبین دلم گرفته
تو ببخش فقط همین دلم گرفته ...
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
سمت تو خاطر من توی دل من دیگه جایی نداره
اینو بدون مطمئنم دیگه حرفات منو به رحم نمیاره
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
همه می پرسند:چیست در زمزمه مبهم آب؟چیست در همهمه دلکش برگ؟چیست در بازی آن ابر سپید،روی این آبی آرام بلند٬که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال؟چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟چیست درکوشش بی حاصل موج؟چیست درخنده جام؟که تو چندین ساعتمات و مبهوت بدان می نگری؟نه به باد،نه به آب ،نه به برگ،نه به این آبی آرام بلند،نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام،نه به این خلوت خاموش کبوترها،من به این جمله نمی اندیشم!من مناجات درختان را هنگام سحر،رقص عطر گل یخ را با باد،نفس پاک شقایق را در سینه کوه،صحبت چلچله راباصبح،نبض پاینده هستی را در گندم زار،گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،همه را میشنوم، میبینم!من به این جمله نمی اندیشم!به تو می اندیشم!ای سرا پا همه خوبی، تک و تنها به تو می اندیشم!همه وقت،همه جا،من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!تو بدان این را تنها تو بدان،تو بیا! تو بمان با من تنها تو بمان.جای مهتاب به تاریکی مهتاب تو بتاب!من فدای تو به جای همه گلها تو بخند!اینک این من که به پای تو درافتادم بازریسمانی کن از آن موی دراز٬تو بگیر!تو ببند!تو بخواه!پاسخ چلچله ها را تو بگو.قصه ابر هوا را تو بخوان!تو بمان با من تنها تو بمان!در دل ساغر هستی تو بجوش!من٬ همین یک نفس از جرعه جانم باقیست!آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیستبه من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنممگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشدمگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانمبگو معنی تمرین چیست؟بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟بریدن از خودم را؟مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی...از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهمهمه می دانند که دروری تو روحم را می آزاردتو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشندنگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر...هوای سرد اینجا رو دوست ندارممرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
هر كسي هم نفسم شد ، دست آخر قفسم شد / من ِ ساده به خيالم ، كه همه كار و كسم شد
اون كه عاشقانه خنديد ، خنده هاي منو دزديد / زير چشم مهربونيش ، خواب يك توطئه ميديد
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
اوني كه از همه شيرين تره رفته
جاي خاليش تو خونه سبز شده رفته
اوني كه از همه بهتر واسه من بود
منو تنها با خودم گذاشت و رفته
اوني كه اسمش تو قلب من نوشته
واسه هرچي خاطرست مثل فرشته
تني كه بهارعشق و با خودش داشت
مث پاييز اومد و با برگا رفته
اوني كه مثل فرشته واسه من عشق و نوشته
واسه ياداي گذشته جاي شيريني گذاشته
ديگه رفته ديگه رفته ديگه رفته
ديگه دل رو به تو آسون شده قلبي كه هراسون
نمي دم من نمي دم من نميشم از عشقت افسون
ديگه چشمام و به خورشيد و نگاهي به هراميد
نمي دم من نمي دم نمي شم صبحي كه تابيد
اوني كه مثل فرشته واسه من عشق و نوشته
واسه ياداي گذشته جاي شيريني گذاشته
ديگه رفته ديگه رفته ديگه رفته
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
چگونه باورکن
نگاه آخرت را که بیانگر راز دلت نبود!
ای کاش این چنین بود.......م
؟نمیدانم رفتنت را به پای کدامین گناه خود بگذارم؟عشقم؟...صداقتم؟...صمی میتم؟...
بگو تابدانم!
من که تو رابارها و بارها ازان خود دانستم حال چگونه باورکنم که مرابرای همیشه تاابدوقیامت ترک کرده ای؟
چگونه باورکنم ؟؟؟.....
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
خیلی تلخه تا ابد ، تنها بشینم
گل خاطراتمو ، بی تو بچینم
نتونم ، ببینمت ، حتی یه لحظه
روزی صد دفعه ، از دوریتون بمیرم
خیلی سخته ، واسه من ، درد جدایی
باورم نمیشه که ، پیش خدایی
نمیفهمه ، این دلم ، دوریتو هرگز
هر دم بونه میگیره ، که تو کجاییی
اون چشاش ، گریه هاش ، حسرت و اشک و آه
تلخیه ، روزگار ، موند ازت ، یادگار
اون نگاش ، اون صداش ، حرفا و ، خنده هاش
خونه کرد ، تو دلم ، چه کنم ، ای خدااااا
اینقدر ناز بودی ، ماه بودی ، وقت وداع
دلم حتی ، نیومد ، بسپارمت ، دست خدا
چقدر زود گذشت ، خوب گذشت ، قایقمون
از میون اون همه ، موج های وحشی زمون
خیلی وقته باز دلم هواتو کرده
میگه اون جایی نرفته ، برمیگرده
هر چی بش میگم ، که پر کشیده رفته
بغض و پنهون میکنه با اشک میخنده
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
بی تو زندگی برام سخت بود
زندگی بی تو مثل یه دنیا تاریکیه
بی تو چه گویم در میان عاشقانها
چو سخنی از تو گویم کهدلم را آرام کنم
چه گویم، بگویم که رفتی واسه همیشه
چطوری خودمو قانع کنم
که بی تو می تونم زنده باشم
چگونه باور کنم که بی تو هستم
رسم دوستی این نبود که اینطوری تنها باشم
فرشته ای بودی در آسمون قلبم
نمی گویم که نیستی فرشته تو ای فرشته ای من
هنوز ولی من شده ام ابلیس تو فرشته
ببین چگونه دنیا ترکم کرده
چه فایده فقطی تو نیستی دنیارو می خوام چی کار
کجای فرشته ای من که شده امابلیس
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
سلام ای عزیز سفر کرده ام
نمیدانم امشب کجایی فقط میدانم که نزد من نیستی
نمیدانم دست غارتگر کدام دشمنی تو را زمن ربود
فقط میدانم اکنون رفته ای
روزها یا شاید ماه ها و شاید سالها از آن لحظه میگذرد ولی به تمامی خاطرات روزهای با هم بودنمان که ارزشش برایم بیشتر از روزهایی است که زندگی میکنم سوگند میخورم که باور ندارم رفتنت را
باور کنم نبودنت را ؟
نمیشود
باور کن نمیشود
خواستم ولی نشد
سعی کردم ولی باز به زمین خوردم
به که گویم دوستانی در کنارم بودند که اکنون شک کرده ام به دوست بودنشان
گمان میکردم میمانی ولی رفتی
به سلامت ای عزیز سفر کرده که با رفتنت کوله بار خاطره هایی را برایم باقی گذاشتی که دلخوشم به آن ها
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)