زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
من که نمیشه باورم
من که نمیشه باورم تویی که بی وفا شدی
تو هم مثل غریبه ها رفتی ازم جدا شدی
اون همه بی وفا شدی
خنده های همیشگیت اون قهر و اون بهونه هات
اون دوتا چشم عاشق با شرم روی گونه هات
اون عشق و خاطراتت وچه طور فراموشش کنم
ون قلب پاک و عاشق چه طور فراموشش کنم
چرا تو دل دادی به خاک یار فرشته ها شدی
حالا که اینجا بی کسم چه طور فراموشت کنم
اخه خدا چه کار کنم ؟ با این همه غصه وغم
وقتی نیستی پیش من بگو چه جوری سر کنم
نیستی اخه دق میکنم
کارم اینه که تا ابد بشینم و گریه کنم
بیام کنار خاک تو از ته دل صدات کنم
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
رسمش نبود عزیز دل
بری و تنهام بزاری
من موندم و خیال تو
با رویا های بی كسی
دل نگرون و بی كسم
توی شبهای مهتابی
اشفته حال منتظرم
تا تو بیای از تاریكی
نگاه بارونی من
همیشه چشم به در داره
تا تو بیای ازتاریكی
بگی تو هم دوستم داری
غرق توهم شده ام
تو این دنیای كاغذی
سخت شده زندگی برام
تو باتلاق سردرگمی
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
تو بارون که رفتی
شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته
رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی
دل باغچه پژمرد
تمام وجودم
توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون
تو کوچه می باره
دلم غصه داره
دلم بی قراره
نه شب عاشقانه است
نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه
دلم بی تو تنگه
یه شب زیر بارون
که چشمم به راهه
می بینم که کوچه
پر نور ماهه
تو ماه منی که
تو بارون رسیدی
امید منی تو
شب نا امیدی
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
روزای عاشقی همه رفته از یاد تو
هیچ کدوم حتی نمونده تو خاطرات تو
آخ چقدر سخته جدایی
رفتنت واسه همیشه
جدایی همیشه
اون روزای عاشقی همه رفته از یاد تو
هیچ کدوم حتی نمونده تو خاطرات تو
آخ چقدر سخته جدایی
رفتنت واسه همیشه
جدایی همیشه
موندگاره توی یادم
خاطرات تلخ و شیرینی که از تو دارم
آره عشقت همیشه توی قلب من میمونه
واسه همیشه
خدایا خیلی سخته
لحظه دل کندن از عشقم واسه همیشه
آخ تو میدونی چه سخته چه تلخه
جدایی همیشه
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
به نام عشق می خواستم به بلندی نامت شعری بگویم تمام قافیه ها حقیر شدندن واژه ای همتای نامت رنگ حضور ندارد به نام نامی عشق نامیدمت جز تو قافیه ای برای عشق نیست
هرچه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد مثلا خواستم این بار که موقر باشم و به جای تو بگویم که شما بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد
می گویند شیشه ها احساس ندارند ! ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم
... دوستت دارم آرام گریست
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
وقتی تو رفتی شمع روشن شبهایم خاموش شد ،
پنجره رو به زیبایی و رو به آغوش مهربانت بسته شد ،
چشمه لبم خشک خشک شد ،
و آغوشم تنها بهانه تورا می گرفت!
وقتی تو رفتی آتش غم دوری و فاصله در وجودم شعله ور شد ،
آسمان چشمانم ابری و دل گرفته شد و
غروب غمگین عشق در آسمان قلبم نشست!
وقتی تو رفتی دنیا برایم عذاب شد ،
و ثانیه ها برایم پر ارزش تر از گذشته شدند!
وقتی تو رفتی نگاهم دائم به ثانیه ها و لحظه های
زندگی بود تا هر چه زودتر بگذرد و
دوباره تو را در کنارم خودم احساس کنم!
وقتی تو رفتی همدم من دو مرغ عشق شدند و
رفیق شب و روز من تنهایی شد!
تو که رفتی شهر برایم غربت شد ،
و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب شد!!
تو که رفتی چشمانم همیشه در حال بهانه گرفتن بود ،
و دستهایم همیشه لرزان!
تو که رفتی هیچ حسی در وجودم نبود ،
و تنها آروزی تورا از خدای خویش داشتم!
وقتی تو رفتی هر روز به یاد تو و به فکر تو بودم
و هر شب نیز اگر خوابی به این
چشمهای خسته من می آمد خواب تو را می دیدم!
وقتی تو رفتی تنها به پایان جاده زندگی می اندیشیدم ،
و تنها نگاهم به پایان جاده که به تو میرسم
و تو را در آغوش خود می گیرم بود!
تو که رفتی من مانند ساحلی بودم که
در کنار دریای پر از عشق منتظر امواج محبت تو بودم!
وقتی تو رفتی ، نام سفر برایم یک کابوس وحشتناک شد
و دیگر از هر چه سفر بود نفرت داشتم!
تو که رفتی قلمم بر روی کاغذ خیسم
تنها از دوری و از رفتن تو می نوشت!
تو که رفتی عاشقی برایم پر درد تر و غمگین تر از گذشته شد !
وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز
آسمان دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم
سلام عاشقانه مرا به تو برسانند
و روزی تو را همراه با خود بیاورند
یعنی آن روز را خواهم دید.....
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
می گن رفتی
آره
بدون اینکه به من بگی رفتی
برای همیشه
به چشمام نگاه کن
رودی از حسرت جاری شده
از چشمام
از چشمایی که هیچ وقت تر نشدن
برای هیچ کس
اشک نریختن
حالا
تو اشک گم شدن
چه فایده
دیگه واسه کی
حرف بزنم
به کی بگم
دوستت دارم
.........
من گمشدم
هیچ ردی از تو نیست
نه از تو
نه از چشمات
شب هامو آذین می بندم
به یاد تو
کدوم یاد؟
با رفتنت همه چی رفت
دیگه دلم برات تنگ نمیشه
آخه تو
انگار نه انگار
که من به یاد تو زنده بودم!!!!
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
نگاهت بيانگر راز دلت نبود ! کاش اينچنين بود.
نمي دانم رفتنت را ، به پاي کدامين گناه خود بگذارم ؟
عشقم ؟ صداقتم ؟ شايد هم صميميتم ؟
بگو تا بدانم !
من که تو را بارها و بارها از آن خود دانستم ،
حال چگونه باور کنم که مرا براي هميشه تا ابد و قيامت ترک کرده اي !
.
.
.
چگونه باور کنم ؟؟؟
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
و اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می شوم و این زندگی من است
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)