روانشناسي پيوند عاشقانه

افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار كردن با ديگران داراي تفاتهايي مي بـاشـند كـه ريشـه در طـفوليـت آنها و چگونگي رابطه

سـرپرست آنان در خردسالي (پدر، مادر يا پرستار) با آنان دارد. بدين مفهوم كه اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آميز داشته و نيازهاي كودك را بدرستي پاسخ گويد، طفل نيز پيوند اطمينان آميز و توام با امنيت با سرپرست خـــود برقرار مي كـند.

طـفل ميـل بـه برقــرار كردن رابطه نزديك و صـمـيـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و يا از دور به سرپرست خود لبخند ميزند.



حـال اگـــر سرپرست طفل به كودك آنچنان كه بايد توجه نكند و به وي بي اعتنا باشــد، در طفل دو سبك پيوند ديگر شكل ميگيرد يكي آنكه طـفل مضطرب و سردرگم ميگردد و خصومت و نارضايتي خـود را فعالانه و يا غير مستقيم به سرپرست خود نشان ميدهد و يا آنكه در طفل پيوند اجتنابي شكل گرفته و از سرپرست خود دوري مي كـند.

اين طرز رفتار با طفل در شخصيت كودك رسوخ كرده و در بزرگسالي خود را نمايان ميكنـد كـه در اين صورت با 4 شخصيت از لحاظ سبك شكل گيري پيوند و دلبستـگي مـيـان فـرد با فرد ديگر به ويژه جنس مخالف و مسايل عشقي مواجه خواهيم بود:


توانايي ارتباط برقرار كردن و صميمي گشتن با ديگران.
احترام به حريم شخصي و فضاي شخصي براي خود و شريك زندگي خود.
نسبت به احساسات شريك زندگيش همدلي كرده و به آساني وي را ميبخشد
داراي مرز و حدود مشـخص براي خود، داراي عزت نفس بالا، پشـتيبان و محبوب ميباشد.
از آنكه با فردي خيلي صميمي گردد و يا از سوي وي طرد گردد، نـگـران و بـيمناك نيست.
تمايل به برقراري رابطه دراز مدت.
مسايـل خصـوصي خود را در صورت لزوم در اختيار ديگران قرار مي دهـد و در بـاز كردن سفره دلش نزد ديگران محتاط است.
از رابطه جنسي لذت مي برد بويژه با يك شريك دراز مدت.
براي ديگران احترام زيادي قائل است.
هنگامي كه به كمك احتياج دارد از ديگران طلب ياري مي كند.
در تعامل با ديگران مثبت، خوشبين، سازنده و سخاوتمند است.
خلاق و روشن فكر بوده و از مرگ نمي هراسد.
رابطه آنها از لحاظ فيزيكي و احساسي غير صميمي ميباشد.
آنها به دوري و جدايي عادت داشته و اينگونه راحت تر هستند.
به ديگران زياد توجه ندارند و ممكن است خودخواه بنظر آيند.
نسبت به احساسات و نيازهاي شريك زندگي خود بي مسئوليت، بـي اعـتـنا و ناشكيبا هستند.
افــرادي منزوي هستند و مـمـكن است رفتـارهـاي كنـتـرل جـويانـه، منـتـقـدانـه و غضبناكي بروز دهند. نياز مبرمي به تعريف و تمجيد و پذيرش دارند.
قادر به برقرار كردن رابطه صميمانه با ديگران نيستند.
سفـره دلـشان را براي كسي نمي گـشايند و بـي پـرده احساستـشان را بـيـان نميكنند.
خشك و انعطاف ناپذيرند و به ديگران اعتماد ندارند.
زياد در رابطه دراز مدت سرمايه گذاري نميكنند.
پس از جدايي زياد غمگين نميگردند.
معمولا به كار زياد اعتياد دارند تا بتوانند اينگونه از رابطه صميمانه اجتناب كنند.
هنگام رابطه جنسي با شريكش فرد ديگري را در ذهن مجسم ميكند.
والدين خود را طرد كننده به خاطر مي آورند.
دوران كـــودكي آشفته اي را پشت سر گذاشته اند (والدين الكلي و يا بد رفتاري از سوي آنان)
هنگامي كه خود و يا شريك زندگيش پريشان و دچار مشكل مي گردند از شريك خود دوري ميگزيند.
تعاملات اجتماعي را خسته كننده ميداند و از مرگ بيمناك است.