نتایج m-r-i از مغز عاشقان
شور عشق، یعنی همان احساساتی كه اوایل آشنایی با یك نفر، ما را مشغول میكند و خواب و خوراكمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترك نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میكنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده كه آدم را به حركت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باك ِ بدون بنزین حركت كنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را كه دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاه fmri كه از كاركرد مغز عكس میگیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فكر كنند، یا عكس آنها را نشانشان داد. كاركرد مغزی این افراد نشان داد كه هنگام فكر كردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی از مغز فعال میشود كه مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی كه اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به كوكائین، همان قسمتی كه بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز، تشكر فوری را اعلام میكنند و یك چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی كه مغز، قسمتهای دیگری هم دارد كه مربوط به پاداشهای طولانی مدتاست.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و زیكی هم آمدند همین آزمایش را روی كسانی پیاده کردند كه عشقشان تداوم پیدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند؛ همان نوع عشقی كه شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است .عكس كاركرد مغز این افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمتهایی از مغز آنها را فعال میكند كه مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی كه وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فكر میكنید یا موسیقی مورد علاقهتان را گوش میكنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجهی این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است كه غیرقابل اتكا هستند، عشق رمانتیك هم كه گهگاه دستمایهی شعر و غزل و رمان و فیلمها میشود و چیز قشنگی هم هست، قابل اتكا نیست. در عوض، عشق رفیقانه، قابل اعتماد و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمیدانند عشق چیست!
عشق رمانتیك نه تنها كوتاهمدت و غیرقابل اتكاست كه حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست كه جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همهی جوامع و فرهنگها عشق رمانتیك را به این مفهومی كه ما میشناسیم، میشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهای یانكویچ و فیشر، 166 فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی كردهاند و به این نتیجه رسیدهاند كه در 147 فرهنگ، عشق رمانتیك وجود دارد؛ اما در 19 قومیت،هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات ، شعر و هنرشان هیچ اشارهای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما در آن اقوام هم مردم تشكیل خانواده میدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و برای آنها فداكاری هم میكنند. یعنی آن رمانتیسیسم كه در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم، در آن فرهنگها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیك چیزی نیست كه بگوییم لازمهی هر زندگی است؛ بلكه همان موتور محرك اولیه است. 19 قومیت از این موتور استفاده نمیكنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن میشوند.
در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیدهاند كه «شما دوست دارید عشق رمانتیك مبنای ازدواجتان باشد یانه؟»
عشق نوعی بیماری است؟
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمركز شدهاند كه «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یك بیماری است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده كردهاند. در این بیماری، افكار خاصی به ذهن هجوم میآورد كه فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افكار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میكند كه اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب 70 بار ریشش را شانه بزند و اگر 69 بار این كار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، كه از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یك ناقل خاص در سلولهای پلاكت خون بیمار افزایش پیدا میكند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش كرده و به این نتیجه رسیده كه آنها هم درست همین حالت را دارند. یعنی انگار عشق یک حالتی شبیه به وسواس اجباری ایجاد میكند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادتهای خاصی میشود كه نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادی ذهنش را مختل میكند. 90 درصد آنها جواب مثبت دادهاند. یعنی گفتهاند «دوست داریم این احساسات را تجربه كنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیدهاند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفتهاند در نهایت با فردی ازدواج كردهاند كه عاشقشان نیستند و رابطهی رمانتیكی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)