آمدي ديوانه ام كردي ورفتي بي وفا/
باغمت هم خانه ام كردي ورفتي بي وفا/
مثل شمعي بودي وباياد خود اي نازنين/
تا ابد پروانه ام كردي و رفتي بي وفا/
آمدي ديوانه ام كردي ورفتي بي وفا/
باغمت هم خانه ام كردي ورفتي بي وفا/
مثل شمعي بودي وباياد خود اي نازنين/
تا ابد پروانه ام كردي و رفتي بي وفا/
از تو وفا نخيزد داني كه نيك دانم
از من جفا نيايد دانم كه نيك داني
(خاقاني عليه الرحمه )
ای دل ساده بکش درد که حقت این است
از زمانه بشنو دل سرد که حقت این است
دیدی آخر دم مردانه بجز لاف نبود
بکش از مردم نامرد که حقت این است
مگر توعاشق زارم نبودی ---- مگرتویارودلدارم نبودی
تورنجاندی مرا با بد زبانی----- بگو آخر چرانامهربانی
مگرباتو چه کردم سنگ خارا ---- چنین بشکسته خواهی قلب مارا
کلامت نیش مار است ای نگارم------ چه می شدگربدی باغ بهارم
اگر گویی سخنها بی کنایه ------ دگرشعری نگویم پرگلایه
سرایم من زعشق و خوشزبانی----- زخوبیهای تو ای یار جانی
شعر تو سرود بی وفایی بود
در آن شب ساقیا در دل نوای آشنایی بود
ندانستم که فرجامش به هجران و جدایی بود
تو گفتی با تو می مانم سرود عشق می خوانم
ولی آواز و شعر تو سرود بی وفایی بود
تو یار و یاورم بودی تو تنها باورم بودی
تو جام و ساغرم بودی ولی عشقت خدایی بود
من از هجر تو ای نازم چگونه با دلم سازم؟
پس از تو سوز و آوازم نوای بی نوایی بود
چه ایامی به بیماری - چه شبهایی به بیداری
کبوترهای فکر من به عشق تو هوایی بود
تنهایی هم عالمی دار
هیچکسی نیست که بیاد کنار من
دستشو بزاره توی دست من
بگه عاشقت شدم دوست دارم
بگه با همیم دیگه غم نداریم
من به خاطرش به هر در بزنم
اون بمونه منتظر برای من
درد بی کسی غم بزرگیه
کاش یکی پیدا بشه بمونه پای قلب من
یکی نیست که دفترم پر بشه از اسم قشنگش
یکی نیست که شعرای بی جوابو جواب بده
یکی نیست که من بشم پروانه ی شمع وجودش
یکی نیست که باشه از من
یکی نیست اواره رو از این خزون در بیاره
ببره توی بهار بودنش
اره بی کسم هیچکی نیست واسه من
من باید تا ابد از غم بخونم
یا باید دهکده ی قلبو خرابش بکنم
یا باید توی تنهایی بمیرم .
من از چتر بيزارم
باران خواهد آمد
و من راخيس خواهد كرد
ولي باران نميداند كه
من مريض ميشوم.
باران تمامميشود
و من خيس ميمانم.
من مريض ميشومو باران حتي نمي داند
من ازمريضي خواهم مرد
باران دوباره مي بارد
و سنگ قبر را مي شويد
او نميداند
بر سنگ قبر كسي ميبارد
كه خودش قاتلش بوده
باران بندميآيد.
روز بعد باز ميبارد.
روز بعد نفر بعدي مريض مي شود.
روزبعد
باران بدون آنكه بداند قاتل است
سنگ قبرها را ميشويد.
روزبعد
باران بند ميآيد
من از چتر بيزارم.
ولي تو هميشهچتر همراهتباشد.
حتي در تابستان
حتي در صف اتوبوس
حتي در ايستگاه متروحتي در ...
یار با ما بی وفایی میکند
یار با ما بیوفایی میکندبیگناه از من جدایی میکندشمع جانم را بکشت آن بیوفاجای دیگر روشنایی میکندمیکند با خویش خود بیگانگیبا غریبان آشنایی میکندجوفروشست آن نگار سنگ دلبا من او گندم نمایی میکندیار من اوباش و قلاشست و رندبر من او خود پارسایی میکندای مسلمانان به فریادم رسیدکان فلانی بیوفایی میکندکشتی عمرم شکستست از غمشاز من مسکین جدایی میکندآن چه با من میکند اندر زمانآفت دور سمایی میکندسعدی شیرین سخن در راه عشقاز لبش بوسی گدایی میکند
از سعدی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)