صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 150

موضوع: شعر هاي تنهايي

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سراسر شب را به یادت می اندیشیدم

    پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد

    و دیوانه وار در هوا می پراکند

    پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود

    چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من

    در دل تاریکی

    ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...

    اه... چه بی انجام می رفتی

    انگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من شاعر مرگم
    و شعر مرگ را آنچنان بلند فرياد خواهم زد

    تا همه بدانند که
    تقصير روزگار نيست
    اگر من و تو بي توبه مي ميريم...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آرزو دارم كه بميرم ....


    سالهاست كه به اميد مردن زنده ام

    دلم ميخواهد كه مرگ ......فقط مرگ به سراغ من بيايد .......

    اما از بخت بدم مرگ هم براي من ناز ميكند......


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بر چرخ و فلک هيچ کسي چير نشد

    وز خردن آدمي زمين سير نشد

    مغرور بداني که نخوردست تو را

    تعجيل مکن هم بخورد دير نشد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    غم چشمات...



    یادته بهت میگفتم
    یه روزی میزاری میری
    دنبال یه عشق تازه
    تو میگفتی که میبینیم

    حالا تو دنیا رو دیدی
    روزگار چطور ورق خورد
    تو شدی عروس دنیا
    من شدم همدم رویا

    رویای پیر و قشنگم
    تو حصار دنیا مونده
    به جز اون چشم سیاهت
    توی هیچ دل جا نمونده

    روزگار با ما چیکار کرد
    دنیا رو ببین چه ها کرد
    جز غم نبود چشمات
    هر چی در بود واسه ما بست

    آسمون دلش میسوزه
    زندگیم همش حرومه
    آخر بازیه عشقم
    میدونم دیگه تمومه

    میدونم که سرنوشتم
    تو کتاب عاشقی سوخت
    صفحه آخر عمرم
    بی گناه تر از همه سوخت

    شاعر مهرداد صالحی مجد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اندوه تنهايي

    پشت شيشه برف ميبارد
    پشت شيشه برف ميبارد
    در سكوت سينه ام دستي
    دانه اندوه ميكارد
    مو سپيد آخر شدي اي برف
    تا سرانجام چنين ديدي
    در دلم باريدي ... اي
    افسوس
    بر سر گورم نباريدي
    چون نهالي سست ميلرزد
    روحم از سرماي تنهايي
    ميخزد در ظلمت قلبم
    وحشت دنياي تنهايي
    ديگرم گرمي نمي بخشي
    عشق اي خورشيد يخ بسته
    سينه ام صحراي نوميديست
    خسته ام ‚ از عشق هم خسته
    غنچه شوق تو هم خشكيد
    شعر اي شيطان افسونكار
    عاقبت زين خواب درد آلود
    جان من بيدار شد بيدار
    بعد از او بر هر چه رو كردم
    ديدم افسون سرابي بود
    آنچه ميگشتم به دنبالش
    واي بر من نقش خواب بود
    اي خدا ... بر روي من بگشاي
    لحظه اي درهاي دوزخ را
    تا به كي در دل نهان سازم
    حسرت گرماي دوزخ را؟
    ديدم اي بس
    آفتابي را
    كو پياپي در غروب افسرد
    آفتاب بي غروب من !
    اي دريغا در جنوب ! افسرد
    بعد از او ديگر چي ميجويم؟
    بعد از او ديگر چه مي پايم ؟
    اشك سردي تا بيافشانم
    گور گرمي تا بياسايم
    پشت شيشه برف ميبارد
    پشت شيشه برف ميبارد
    در سكوت سينه ام دستي
    دانه
    اندوه ميكارد

    شاعر فروغ فرخزاد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تن تو نازك ونرمه مثل برگ
    تن من جون ميده پر پر بزنه زير تگرگ
    دست باد پر ميده برگو تو هوا
    اما من موندنيم تا برسه دستهاي مرگ
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    وقتي كه دستهاي باد
    قفس مرغ گرفتارو شكست
    شوق پرواز نداشت
    وقتي كه چلچله ها
    خبر فصل بهارو ميدادند
    عشق آواز نداشت
    ديگه آسمون براش
    فرقي با قفس نداشت
    واسه پرواز بلند
    تو پرش هوس نداشت
    شوق پرواز توي ابرها
    سوي جنگل هاي دور
    ديگه رفته از خيال
    اون پرنده ي صبور
    اما لحظه اي رسيد
    لحظه پريدنو رها شدن
    ميون بيم و اميد
    لحظه اي كه پنجره بغض ديوارو شكست
    لحظه آسمون سرخ ميون چشاش نشست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گلي خشکيده در جنگ بودن و نبودن

    که مي جويد قطره آبي را

    که زندگي اش را مي جويد

    که نفس مي خواهد

    شاخه گل خشکيده

    اما هيچ دست مهرباني نبود

    اما باغباني نبود

    او خودش روييد

    نبود کسي او آب دهد

    گل تنها شده

    حتي علفهاي هرز هم ديگر کنار او نيستند

    گلي که مي توانست پيوند دو نگاه باشد

    يا بهانه يک سلام

    اکنون در اين خاک غريب پوسيده

    ديگر اميدي ندارد

    گل ديگره مرده است

    اشک نمي خواهد

    گل هاي ديگر را

    اميد زندگي باشيم

    شاعر وحید توکلی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ندیدی تو هم شام تنهایی ام
    نپرسیدی از راز شیدایی ام
    فقط لاف مهر و وفا می زدی
    نبودی رفیق غم و شادی ام
    درین غربت آواره و بی نشان
    شد از خستگی قلب صحرایی ام
    گرفتند نادیده اشک مرا
    گذشتند از عشق دریایی ام
    نگفتند شاید که مجنون شوم
    کشد کار آخر به رسوایی ام
    نکردند یادی زمن دوستان
    دریغ از دلم ،از غمم،زاری ام
    فراموش شد نامم از یادها
    نکردند یادی زتنهایی ام
    کسی همزبان دل من نشد
    دلی خسته ام مرگ زیبایی ام.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/