سراسر شب را به یادت می اندیشیدم
پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد
و دیوانه وار در هوا می پراکند
پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود
چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من
در دل تاریکی
ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...
اه... چه بی انجام می رفتی
انگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)