میهمان گل!
در فصل گل چو بلبل مستم، به جان گل
لبخند ميزنم چو بيابم نشان گل
*
در جشن باغ، خنده ي گل را عزيزدار
شادي گزين که دير نپايد زمان گل
*
در بستري ز عطر بخوابانَدَت به ناز
يک شب اگر به باغ شوي ميهمان گل
*
گل را مچين ز شاخه که گريان شود بهار
با گل وفا کنيد شما را به جان گل!
*
آغوش خويش بستر بلبل کند ز مهر
اي جان من فداي دل مهربان گل
*
وقتي تگرگ مي شکند جام لاله را
از داغ او به گريه فتد باغبان گل
*
گويد که: عمر ميگذرد با شتابِ باد
بشنو حديث رفتن خود از زبان گل
*
گويند که: عمر ميگذرد با شتابِ باد
بشنو حديث رفتن خود از زبان گل
*
گر عاشقي بيا و ببين لطف عشق را
شبنم چه نرم بوسه زند بر دهان گل!
*
الماسِ دانه دانه ي شبنم به گل نگر
بس ديدنيست چهره ي گوهر نشان گل
*
دست بهار، گوهر باران صبح را
همچون نگين نشانده چه زيبا ميان گل!
*
به به چه دلرباست که ماهي در آفتاب
زلف بلند خويش کند سايبان گل!
*
کو شهرزاد غنچه لبم در شب بهار؟
تا بشنوم به بوسه از او داستان گل!
13 فروردین 1366
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)