5864
نشانه هاى پيرى و احتضار رژيم صهيونيستى



14 مه 2008 برابر با بيست وپنجم ارديبهشت 1387 شصتمين سال تشكيل رژيم جعلى اسرائيل در سرزمين مقدس فلسطين و اشغال اين كشور بود. در همين راستا مسئولان رژيم صهيونيستى با دعوت از برخى رؤساى كشورها و شخصيت هاى سياسى جهان، سعى نمودند جشن شصتمين سال تأسيس دولت صهيونيستى را برپا نمايند تا از رهگذر آن، از يك سو شكست هاى متحمل شده در برابر مقاومت اسلامى لبنان و فلسطين را تحت الشعاع قرار داده و از سويى ديگر سرپوشى بر مشكلات و چالش هاى درونى خود نهاده باشند. در ميان هياهوى ناشى از جشن مذكور يك واقعيت بيش از پيش نمايان شد و آن، فرا رسيدن دوران پيرى رژيم جعلى اسرائيل و ظهور علائم احتضار آن مى باشد.
در اين نوشتار ضمن بررسى روند شكل گيرى و ظهور اين غده سرطانى، به عوامل افول آن پرداخته مى شود.
* پيروزى انقلاب اسلامى ايران، آغازى بر يك پايان
رژيم اشغالگر قدس كه سعى داشت از طريق فرايند سازش مصر با خود و قرارداد «كمپ ديويد» وارد ژئوپلتيك منطقه شده و موجوديت خود را رسماً به كشورهاى عربى تحميل كند، با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران به يكباره در برابر تحولات پيش بينى نشده و شگرفى قرار گرفت. اين تحولات عبارت بودند از: 1- سقوط پايگاه منطقه اى آمريكا و غرب در ايران كه ايفاگر نقش چكش تعادل امنيتى و نظامى براى اسرائيل در عقبه اعراب بود.
2- انقلاب اسلامى باعث بازيابى هويت دينى مسلمانان و شكل گيرى بيدارى اسلام در منطقه شد.
3- انقلاب اسلامى آرمان «آزادى قدس» را كه يك آرمان عربى و در حال استحاله شدن بود، به آرمانى اسلامى و مورد توجه مسلمانان تبديل كرد.
* آغاز دوران افول رژيم صهيونيستى
پيروزى انقلاب اسلامى و بازيابى هويت دينى، توسعه طلبى و قدرت يابى اسرائيل را مهار كرد و دوران توقف و ايستايى اين رژيم جعلى آغاز شد. «بيدارى اسلامى» بسيار فراتر از «ناسيوناليسم عربى» عمل كرد و بسيج نيروها را براى عملياتى كردن رهيافت مقاومت اسلامى امكان پذير ساخت. شكل گيرى نوين مقاومت اسلامى و مهار قدرت طلبى رژيم صهيونيستى از يك سو و وارد آمدن ضربات پى در پى به پيكره اين رژيم از سوى ديگر، گفتمان «حفظ محور» و «پساصهيونيسم» را در اسرائيل به منصه ظهور رسانيد. گفتمان مذكور برخلاف آرمان هاى صهيونيسم كه بر تقدس سرزمين هاى باستانى شرق بيت المقدس و كرانه باخترى و الحاق آنان به اسرائيل تأكيد داشت و آنها را زادگاه دو قوم كهن يهودى يعنى «يهودا» و «سامرا» مى دانست، بر عقب نشينى نيروهاى رژيم صهيونيستى از سرزمين هاى اشغالى و واگذارى كرانه باخترى به فلسطينى ها اصرار ورزيد. شكل گيرى گفتمان «حفظ محور» و «پساصهيونيسم» چالش بزرگى را در درون رژيم صهيونيستى به وجود آورد. به گونه اى كه در رقابت هاى انتخاباتى سال 1992 «اسحاق رابين» تأكيد كرد كه هرگز نمى گذارد بر سر «يهودا» و «سامرا» (كرانه باخترى) معامله صورت پذيرد. در همين راستا «شيمون پرز» تصريح كرد: «ما اسرائيلى ها مردمان هميشه غمگينى هستيم. اكنون در حالى كه در آن سوى مرزها، مردم لبنان جشن گرفته و شادمان پيروزى هستند، ما سوگوار شكست هستيم.» دوران افول رژيم نژادپرست اسرائيل سير صعودى خود را طى كرد و ابتدا در سال 2004 اسراى لبنانى و فلسطينى با چند جسد اسرائيلى مبادله شدند كه اين موضوع يك موفقيت بزرگ براى حزب الله و رهبرى آن بود و سپس در سال 2005 صهيونيست ها مجبور به عقب نشينى يك طرفه از غزه شدند.
* تدارك جنگ بزرگ
افراطيون صهيونيست كه عملكرد گفتمان «حفظ محور» و «پساصهيونيسم» را بر نمى تابيدند و بشدت نگران قدرتمند شدن مقاومت اسلامى در لبنان و سرزمين هاى اشغالى بودند، پس از به قدرت رسيدن حماس در غزه در سال 2006 درصدد تدارك جنگ بزرگ برآمدند.
آنان با استفاده از قدرت تصميم سازى لابى صهيونيسم در آمريكا و مجامع بين المللى، مقدمات اقدام نظامى سنگين عليه مقاومت اسلامى فلسطين و لبنان را فراهم كردند تا از يك سو گفتمان «پساصهيونيسم» را به عنوان يك چالش درونى مهار كرده و از سوى ديگر با از بين بردن مقاومت اسلامى، از افول بيشتر جلوگيرى كرده و بازگشت مجدد به آرمان گرايى صهيونيسم و قدرت يابى اسرائيل را عملياتى كنند. عقب نشينى اسرائيل از جنوب لبنان در سال 2000 را مى توان يكى از نقاط عطف دوران افول رژيم صهيونيستى ذكر كرد.
* آغاز دوران پيرى و احتضار رژيم صهيونيستى
عمليات پيشدستانه مقاومت اسلامى لبنان و فلسطين، برنامه ريزى افراطيون صهيونيست و لابى پرقدرت و بانفوذ صهيونيست را دچار اختلاف و از هم پاشيدگى كرد. جنگ ژوئيه ،2006 ششمين جنگ رژيم صهيونيستى بود و بر خلاف جنگ هاى گذشته (1948 ، 1956 ، 1967 و 1982) كه اسرائيل ابتكار عمل، تعيين زمان، آغاز و پايان جنگ را در اختيار داشت، در جنگ 2006 ابتكار عمل در اختيار رژيم اشغالگر قدس نبود و ميدان جنگ را هم او تعيين نمى كرد. شكست سنگين اسرائيل در جنگ 33 روزه حقايق بى شمارى را اثبات كرد كه يكى از آنها آغاز دوران پيرى و احتضار رژيم صهيونيستى مى باشد. در حال حاضر علايم زيادى مبنى بر آغاز دوران پيرى و احتضار اسرائيل وجود دارد كه در زير به بخشى از آنها به صورت اختصار اشاره مى شود:
1- از بين رفتن تابوى شكست ناپذيرى اسرائيل: ارتش تا دندان مسلح اسرائيل كه تا پيش از جنگ 33 روزه در تمام جنگ هاى كلاسيك برترى كامل خود را بر اعراب تحميل كرده بود، در برابر رزمندگان حزب الله شكست را پذيرا شد و به تعبير خود صهيونيست ها، كرامت خود را از دست داد. اين مسئله جايگاه ارتش در جامعه يهود را زير سؤال برد، تا حدى كه بخشى از جوانان يهودى براى فرار از خدمت سربازى به مدارس «يشيف» (مذهبى) مى روند. شكسته شدن هيمنه ارتش اسرائيل، جايگاه و نقش ارتش در ساختار قدرت را نيز بشدت تضعيف كرد، به گونه اى كه روند مذكور به قدرت يافتن بيش از پيش غير نظاميان انجاميده است.
2- از بين رفتن ميل به جنگ در رژيم صهيونيستى: برترى مطلق نظامى - تسليحاتى و ايجاد بازدارندگى در قبال هرگونه تهديد، يكى از اصول اساسى در مبانى نظامى رژيم جعلى اسرائيل مى باشد. اصل مذكور دو دستاورد مهم را تا پيش از اين براى رژيم صهيونيستى به همراه داشت: ايجاد حس امنيت در سرزمين هاى اشغالى و ديگرى ايجاد چشم انداز مطمئن براى مهاجران صهيونيست به اسرائيل. شكست در جنگ 33 روزه از يك سو، برترى نظامى و تسليحاتى و ايجاد بازدارندگى در برابر تهديدات را از بين برد و از سوى ديگر ميل به جنگ را در رژيم صهيونيستى بشدت كاهش داد. بر اين اساس مى توان پيش بينى كرد كه رژيم جعلى اسرائيل امكان و توانايى ترميم اين نقيصه را نخواهد داشت كه اين مهم دليل روشنى بر آغاز دوران پيرى و احتضار رژيم مذكور مى باشد. در اين راستا، «ايهود باراك» وزير جنگ رژيم صهيونيستى در گفت و گو با روزنامه «يديعوت آحارنوت» تصريح مى كند: «بايد جلوى بروز جنگ جديد را گرفت. چون طرف مقابل اعم از حزب الله و حماس و ايران به ضعف ما در جبهه داخلى پى برده و مى توانند به ما ضربه بزنند.»
3- عدول از ويژگى هاى ايدئولوژى صهيونيسم: يكى از شواهد و قرائن پيرى اسرائيل، عدول اين رژيم از ويژگى ها و بنيان هاى صهيونيسم مى باشد. تأكيد بر تقدس سرزمين هاى مورد ادعاى صهيونيست ها، تأكيد بر استراتژى حمله پيش دستانه و تحميل كردن دفاع در درون مرزهاى دشمن، اجتناب از دادن هرگونه امتياز به دشمن بويژه اعراب، تقديس دولت اسرائيل به عنوان تنها دولت يهودى جهان كه وظيفه حمايت از يهوديان سراسر جهان را برعهده دارد و ... در واقع بخشى از بنيان ها و مبانى صهيونيسم مى باشد. در اين راستا مى توان به موضوع پذيرش اعراب به عنوان همسايگان دائمى اسرائيل و مخالفت يهوديان با «ايده اسرائيل منجى يهوديان جهان» اشاره كرد.
4- ظهور ايده اسرائيل امن: ظهور ايده ايجاد مرزهاى امن و اسرائيل امن براى شهروندان در واقع ناظر بر عدول از ايده اسرائيل بزرگ با مرزهاى نامحدود مى باشد. اين موضوع از يك سو مؤيد ايجاد چالش بين صهيونيست هاى افراطى و سكولار مى باشد. و از سوى ديگر ظهور پيرى و ناتوانى اين رژيم را تأييد مى كند در اين رابطه مى توان به انتخاب «اولمرت» به عنوان نخست وزير اين رژيم استناد كرد كه خواهان عقب نشينى از كرانه باخترى است.
5- كاهش عمق استراتژيك اسرائيل: عقب نشينى از جنوب لبنان و غزه عمق استراتژيك اين رژيم جعلى را بشدت كاهش داده و آسيب پذيرى هاى آن را نيز فزونى بخشيده است. اين روند در حالى اتفاق افتاد كه عقب نشينى اسرائيل از مناطق ياد شده از روى اجبار صورت گرفته است. در اين ارتباط مى توان به آسيب پذيرى شديد رژيم صهيونيستى در برابر موشك هاى برد كوتاه از جمله «كاتيوشا» اشاره كرد كه سيستم ضد موشكى «آرو» قادر به شناسايى رهگيرى و مقابله با آنها نمى باشد.
6- توسل به نيروهاى خارجى براى حفظ امنيت: رژيم صهيونيستى در پايان جنگ 33 روزه مجبور شد براى حفظ امنيت خود به جاى اعتماد به ارتش اسرائيل، به نيروهاى خارجى متوسل شد كه اين موضوع در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است.
7- كوچ معكوس: يكى ديگر از نشانه هاى پيرى و احتضار اين رژيم، كوچ معكوس مى باشد كه ناشى از ناامنى روانى و عدم احساس امنيت در سراسر فلسطين اشغالى است.
8- متزلزل شدن مثلث بقا: بقاى رژيم صهيونيستى همواره در گرو وجود سه ضلعى ميليتاريسم، حمايت آمريكا و غرب و قدرت اقتصادى بوده است. شكست رژيم صهيونيستى در جنگ 33 روزه و همچنين ناتوانى اين رژيم در مقابله با مقاومت اسلامى فلسطين اركان مثلث بقا را دچار تزلزل كرده است. البته علائم و نشانه هاى ديگرى مبنى بر آغاز دوران پيرى رژيم صهيونيستى و احتضار آن نيز وجود دارد كه براى جلوگيرى از طولانى شدن مطلب از ذكر آنها صرف نظر مى شود و تنها در پايان بحث به نوشتارى از روزنامه «يديعوت آحارنوت» اشاره مى شود كه در يكى از شماره هاى اخير خود نوشت: «به احتمال قوى اعضاى حزب الله با پيروزى در انتخابات پارلمانى آينده حاكميت لبنان را تحت نفوذ قرار خواهند داد و ما چون هيچ متحد كارآمدى نداريم، توان هيچ اقدامى را نخواهيم داشت. تحولات چند روز اخير لبنان اين مسئله را در اذهان تحليلگران تداعى مى كند كه زمان تسلط ايران بر مرزهاى شمالى اسرائيل فرا رسيده و ما بايد اين مسئله را بپذيريم.»
*كارشناس مسائل سياسى و استراتژيك