اي كه بردي جزوه ام را اشتباهي ، پس بده

جز فراموشي ندارم من گناهي ،‌ پس بده

روسيه گردم بدون جزوه من در امتحان

از براي من مخواهي روسياهي ،‌ پس بده

روز وشب چشمم براه جزوه مي‌باشد ، بيا

گر تو هم داري چو من چشمي براهي ، پس بده

صد كلاه بوقي به سر دارم ز فرط تنبلي

تا نرفته بر سرم ديگر كلاهي ، پس بده

گير ما ديگر نيايد جزوه ، پس اين جزوه را

مستقيما گر نميخواهي ، براهي پس بده

جان تو مشروط مي‌گردم ،‌ بجان مادرت

لازمش داري نگهدار ، ‌ار نخواهي پس بده

جزوه از من مي‌بري ؟ من مركز نشرم مگر ؟

اي به قربانت شود جانم الهي ، پس بده

گر توهم مانند من بي‌جزوه‌اي ،‌ باشد ،‌ بيا

مال تو اين جزوه اما گاهگاهي ، پس بده

چند ماهي مال تو ،‌ اما دو روزي نزد من

من نميگويم كه آنرا چند ماهي پس بده

از دعاي هر شب و آه سحر انديشه كن!!

تا نرفته بر فلك از سينه آهي ، پس بده

من نميدانم چرا اين جزوه را كش رفته‌‌اي

لعنت و دشنام و نفرين گر نخواهي پس بده