بی تو ديدم زندگی را می توان باور نمود ٬
می توان شبهای بی پايان خود را سر نمود ٬
بی تو ديدم زندگی جاريست در رگهای عمر ٬
غنچه های روز را هم می توان پر پر نمود ٬
می توان در دود يک سيگار هم زندگی را کشت و سوخت ٬
می توان بی گريه ماند ٬
می توان بی نغمه خواند ٬
می توان در سردی يک آه نيز خاطرات تلخ خود را تازه کرد ٬
با شمارشهای انگشتان دست رنجهای رفته را اندازه کرد ٬
بی تو ديدم قهر نيست ٬
جامهای زهر نيست ٬
تلخی اندوه هست و کوه نيست ٬
تک درخت درد هست و جنگلی انبوه نيست ٬
در فراموشی مطلق می توان آرام خفت ٬
می توان گفت اينکه اندر ماورای پنجره ٬
سالهای رفته مدفون گشته اند ٬
آرزوئی نيست ٬
انتظاری نيست ٬
اعتباری نيست ٬
عشق ياری نيست ٬
باورم هرگز نبود بی تو آيا می توان روز زا هم شام کرد ٬
ماند و با سر کردن روز و شبی زندگی رو هم چنين بد نام کرد ؟! ٬
بی تو ديدم مانده ام ٬
بی تو ديدم زنده ام ٬
اين منم تنها ٬
تنی و روح خويش ٬
آن تن و روحی که می آزردمش ٬
کز تن ديگر نماند لحظه هائی جدا ٬
از تنی با بوی گرم و آشنا ٬
ديدم آری هر تنی تنهاست در بُعد زمان ٬
در جهان ٬
باورم شد هر تنی را روح و قلب ديگريست ٬
قصه پوچی است يک روح و دو تن ٬ من نه بودم تو ٬
دريغا ٬
نه تو من !
وای بر من ٬
بر دل ديوانه ام ٬
که آنچه باور داشتم از من گريخت ٬
رشته های بافته با خون دل از هم گسيخت ٬
آنچه استاد ازل از عشق گفت ٬
عاقبت بر باد رفت ٬
اعتبار عشق از ياد رفت .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)