بار ديگر دلا خطا نکني
با جفا پيشگان وفا نکني
عهد کردي که خون شوي اما
با دل بي صفا، صفا نکني
من خوشم با جنون و رسوايي
گر تو زين عالمم جدا نکني
درد عشق است و مرگ درمانش
هوس در بي دوا نکني
رفتم از کوي آشنايي ها
تا به نيرنگم آشنا نکني
تا سحر مي توان دمي آسود
گر تو اي دل، خدا خدا نکني
اي که در سينه ام قرارت نيست
مشت خود را دوباره وا نکني ...
هما مير افشار
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)