صفحه 8 از 16 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 158

موضوع: مجموعه اشعار مریم حیدرزاده

  1. #71
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    ماجرای یک عشق

    به روی گونه تابیدی و رفتی
    مرا با عشق سنجیدی و رفتی
    تمام هستی ام نیلوفری بود
    تو هستی مرا چیدی و رفتی
    کنار اتظارت تا سحر گاه
    شبی همپای پیچک ها نشستم
    تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی
    شبی از عشق تو با پونه گفتم
    دل او هم برای قصه ام سوخت
    غم انگیزست توشیداییم را
    به چشم خویش فهمیدی و رفتی
    چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
    ولی دل رابه چشمت هدیه کردم
    سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی
    صدایت کردم از ژرفای یک یاس
    به لحن آب نمنک باران
    نمی دانم شنیدی برنگشتی
    و یا این بار نشنیدی و رفتی
    نسیم از جاده های دور آمد
    نگاهش کردم و چیزی به من نگفت
    توو هم در انتظار یک بهانه
    از این رفتار رنجیدی و رفتی
    عجب دریای غمنکی ست این عشق
    ببین با سرنوشت من چها کرد
    تو هم این رنجش خکستری را
    میان یاد پیچیدی و رفتی
    تمام غصه هایم مقل باران
    فضای خاطرم را شستشو داد
    و تو به احترام این تلاطم
    فقط یک لحظه باریدی و رفت ی
    دلم پرسید از پروانه یک شب
    چرا عاشق شدی در عجیبی ست
    و یادم هست تو یک بار این را
    ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی
    تو را به جان گل سوگند دادم
    فقط یک شب نیازم را ببینی
    ولی در پاسخ این خواهش من
    تو مثل غنچه خندید و رفتی
    دلم گلدان شب بو های رویا ست
    پر است از اطلسی های نگاهت
    تو مثل یک گل سرخ وفادار
    کنار خانه روییدی و رفتی
    تمام بغض هایم مثل یک رنج
    شکست و قصه ام در کوچه پیچید
    ولی تو از صدای این شکستن
    به جای غصه ترسیدی و رفتی
    غروب کوچه های بی قراری
    حضور روشنی را از تو می خواست
    تو یک آن آمدی این روشنی را
    بروی کوچه پاشیدی و رفتی
    کنار من نشتی تا سپیده
    ولی چشمان تو جای دگر بود
    و من می دانم آن شب تا سحرگاه
    نگارن را پرستیدی و رفتی
    نمی دانم چه می گویند گل ها
    خدا می داند و نیلوفر و عشق
    به من گفتند گل ها تا همیشه
    تو از این شهر کوچیدی و رفتی
    جنون در امتداد کوچه عشق
    مرا تا آسمان با خودش برد
    و تو در آخرین بن بست این راه
    مرا دیوانه نامیدی و رفتی
    شبی گفتی نداری دوست من را
    نمی دانی که من ن شب چه کردم
    خوشا بر حال آن چشمی که آن را
    به زیبایی پسندیدی و رفتی
    هوای آسمان دیده ابریست
    پر از تنهایی نمنک هجرت
    تو تا بیراهه های بی قراری
    دل من را کشانیدی و رفتی
    پریشان کردی و شیدا نمودی
    تمام جاده های شعر من را
    رها کردی شکستی خرد گشتم
    تو پایان مرا دیدی و رفتی
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #72
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    بین آدم ها

    چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
    چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
    کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه
    و او هنوز شکوفاست بین آدمها
    کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
    تب غرور چه بالاست بین آدمها
    و از صدای شکستن کسی نمی شکند
    چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها
    میدان کوچه دل ها فقط زمستانست
    هجوم ممتد سرماست بین آدمها
    ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
    چه قدر قحطی رویاست بین آدمها
    کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند
    غروب زمزمه پیداست بین آدمها
    و حال اینه را هیچ کسی نمی پرسد
    همیشه غرق مداراست بین آدمها
    غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
    و زندگی چه غم افزاست بین آدمها
    مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد
    چه قدر راز و معماست بین آدمها
    چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
    و اهل عشق چه رسواست بین آدمها
    چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
    طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
    میان این همه گلهای سکن اینجا
    چه قدر پونه شکیباست بین آدمها
    تمام پنجره ها بی قرار بارانند
    چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
    و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
    نیاز و مهر و تمناست بین آدمها
    بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
    و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها
    میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست
    و غم به وسعت یلداست بین آدمها
    به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
    دلت به وسعت دریاست بین آدمها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #73
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    باید

    باید به فکر غصه گل ها بود
    فکر غروب سکت یک خورشید
    باید ز درد اینه ویران شد
    از غصه ی سپیده به خود لرزید
    باید به فکر کوچ پرستو بود
    در فکر یک کبوتر بی پرواز
    باید به جای یک دل تنها بود
    آرام و ارغوانی و بی آغاز
    باید به حرمت غم یک گلدان
    آشفته بود و خم شد و ویران شد
    وقتی دلی ز غربت غم تنهاست
    باید شکسته گشت و پریشان شد
    باید میان خاطره کودک
    چیزی شبیه لطف عروسک بود
    باید برای پنجره ای تنها
    یک سایبان ز ساقه ی پیچک بود
    باید برای تشنگی یک یاس
    زیباتر از تصور باران شد
    بابد برای تازه شدن گل داد
    تسکین روح خسته ی یاران شد
    باید فضای نیلی رویا را
    گاهی برای پونه مهیا کرد
    باید هوای سرخی رز را داشت
    از آسمان ستاره تمنا کرد
    باید ترانه های رهایی را
    در کوچه های عاطفه قسمت کرد
    باید فدای خنده ی یک گل شد
    در خوابهای اینه شرکت کرد
    باید به خاطر گل یخ پژمرد
    فکر پرنده های طلایی بود
    باید سکوت اینه را فهمید
    در انتظار صبح رهایی بود
    باید به فکر حسرت شبنم بود
    فکر سپیدی غزل یک یاس
    فکر پناه دادن یک لاله
    فکر غریب ماندن یک احساس
    باید میان خواب گلی گم شد
    ایینه بود و عاشق بارانی
    باید شبی ز روی صداقت رفت
    در کلبه ی نسیم به مهمانی
    باید برای پونه دعایی کرد
    زیر عبور تند زمان تنهاست
    باید شنید قصه ی دریا را
    تا دید او برای چه در غوغاست
    باید به فکر عمر شقایق بود
    فکر نیاز آبی نیلوفر
    فکر هجوم ممتد یک اندوه
    فک هوای ابری چشمی تر
    باید به فکر زردی دلها بود
    فکر حضور دائمی پاییز
    فکر غریب بودن شمتی برف
    باریدنی عجیب و کم و یکریز
    باید برای عاطفه فکری کرد
    پشت حصار فاصله ها مانده
    ایا کسی به تازگی از احساس
    شعری برای تازه شدن خوانده ؟
    باید به فکر رسم نوازش بود
    آرام ومهربان و تماشایی
    باید برای عاطفه شعری ساخت
    با خانه های ‌آبی و رویایی
    باید فشرد دست محبت را
    آن گاه آسمانی و زیبا شد
    وشید شهد عشق ز یک چشمه
    با احترام دریا شد
    باید پناه و پر از احساس
    باید دلی به وسعت دریا داشت
    باید به اوج رفت و برای دل
    یک خانه هم همیشه همانجا داشت
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #74
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    هشدار سبز

    کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم
    با دلای شکسته کمی مهربون باشیم
    کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم
    احترام دلای شکسته رو نگه داریم
    کاش به مهربونترا دین مون وادا کنیم
    سهم خوشبختی مون رو وقف بزرگترا کنیم
    کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه
    مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه
    کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم
    هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم
    کاش که پک کنیم تمام اشکایی که جاریه
    خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه
    کاش دس پرنده های بی پناه و بگیریم
    توی آسمون بریم دامن ماه و بگیریم
    کاش با مهربونی مون غصه ها رو کم بکنیم
    رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم
    کاش بنشینیم پای صحبت اونا که بی کسن
    اگه درد دل کنن به آرزشون می رسن
    کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه
    بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه
    کاش هنوز دیر نشده قدر هم و خوب بدونیم
    نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم
    کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره
    آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #75
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    غصه نخور مسافر

    غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم
    از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
    فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز
    نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز
    غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
    اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست
    غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
    فدای برق ناز اون چشمای قشنگت
    غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
    من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری
    غصه نخور مسافر بازم می ای به زودی
    ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی
    غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
    ز دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره
    غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند
    بهار تو بر می گردی چیزی نمنونده بخند
    غصه نخور مسافر تولد دوباره
    غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
    غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس
    سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس
    غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
    در آرزوی روزی که بیای و بمونی
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #76
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    امتحان

    عزیزم سلام یه چیزی بیا بی وفا بشیم
    دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم
    فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم
    بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم
    هدف من و تو از حرفهای زیبامون چیه
    کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم
    می دونی دیدم نمی شه من و تو با هم باشیم
    هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم
    ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد
    کاش فراموش کنیم و از دست هم رها بشیم
    دور شدیم از حرفهای روزای آشنایی مون
    سخته اما بیا باز مث غریبه ها بشیم
    ستاره خواستم بچینیم دیگه دستم نرسید
    ما باید نزدیکتر از این ستاره ها بشیم
    یه چیزی مث یه شک من و رها نمی کنه
    بیا امشب و من و تو غرق دعا بشیم
    فکرش و کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره
    بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم
    خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می گی
    بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنا بشیم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #77
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    برای مخاطبم

    دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
    می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده
    یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
    اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده ؟
    چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
    دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
    گفتم از عشق تومی خوام سر بذارم به بیابون
    گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
    التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
    گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده
    گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
    گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
    اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
    اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
    تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
    رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
    سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
    تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
    تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
    چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده




    ------------------
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #78
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    به دل همیشه دیارت

    آسمون آرزومون پره از ابرای تیره
    لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره
    اگه از خواب نپریدی توی خواب خدا رو دیدی
    یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره
    باز که چشماتو نبستی ببینم باز که نشستی
    می دونم یه جوری هستی که دلت از همه سیره
    اما بهتره بدونی طبق اصل مهربونی
    دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزیر
    چشمای تو شده خسته بغض ارزوت شکسته
    اما باز تو فکر اینی اگه من رو نپذیره
    بهتره بیدار نشینی اون و توی خواب ببینی
    واسه دیوونه بودن عزیزم همیشه دیره
    خوش به حال بعضی مردم که شدن تو زندگی گم
    التماس سرخ سیبا پیششون چقد حقیره
    نه به فکر عطر یاسن نه به فکر التماسن
    خنده داره واسشون که دل ما یه جایی گیره
    چی بگم شبم تموم شد ندیدم اون رو حروم شد
    کاش می دونست یکی اینجا بد جوری واسش می میره
    کاش که بود یه قطره بارون واسه نامه هامون
    به دل همیشه دریات از کسی که تو کویره
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #79
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    جواب نامت

    سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
    هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
    واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره
    بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره
    عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت
    خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت
    سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
    تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
    حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
    چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
    نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
    چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
    بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
    تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
    می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
    رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
    باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
    اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
    من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
    باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
    حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
    من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی
    یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
    از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم
    یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
    دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
    اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
    یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
    اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
    به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
    اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
    اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده
    تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
    سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
    بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه
    همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه
    می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
    می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
    می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
    من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته
    اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
    ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
    آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
    رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
    من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
    سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
    تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
    تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
    بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
    من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #80
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    یک نگاه
    نوشته ها
    862
    تشکر تشکر کرده 
    28
    تشکر تشکر شده 
    151
    تشکر شده در
    103 پست
    قدرت امتیاز دهی
    279
    Array

    پیش فرض

    بیشتر از تو
    نمی گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی
    حدسش رو من زده بودم نمی خوای پیشم بمونی
    روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود
    حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی خونی
    بعضی وقتا اگه حرف و خبری جایی نباشه
    نمی ری دیگه سراغ قصه های خودمونی
    گفتی تنها نامه ی من تو دس همه ست عزیزم
    نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی
    بنویسم روی پکت با یه تیکه یاد غربت
    برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی
    پشت پنجره نشستم واسه ی تو می نویسم
    که شاید رد شه از اینجا ایه ی محو جنونی
    یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی
    واسه ی دوام یک عشق عاشق و باید برونی
    بهترین جمله ی دنیا فکر کنم همینه زیبا
    عمری دنبال تو بودم اونی که می خوام همونی
    صبر و حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم
    تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی
    نه جواب نامت این نیس اون و بعدا می نویسم
    که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی
    گفتم این رو بنویسم که دوست دارم عزیزم
    بیشتر از تو می دونم که تو اینو نمی دونی
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 8 از 16 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/