اخرین جرعه ی این جام
نه به ابر ؛
نه به اب ؛
نه به برگ ؛
نه به اين ابي ارام بلند ؛
نه به اين خلوت خاموش كبوترها ؛
من به اين جمله نمي انديشم !
من نٿس پاك شقايق را در سينه ي كوه ؛
صحبت چلچله ها را با صبح ؛
نبض پاينده ي هستي را ؛ در گندمزار ؛
همه را مي شنوم ؛ مي بينم !
من به اين جمله نمي انديشم !
به تو مي انديشم !
اي سراپا همه خوبي ؛
تك و تنها به تو مي انديشم !
همه وقت ؛
همه جا ؛
من به هر حال كه باشم به تو مي انديشم .
تو بدان اين را
تنها تو بدان
تو بيا ؛
تو بمان با من ؛ تنها تو بمان .
جاي مهتاب به تاريكي شب ها تو بتاب !
من ٿداي تو ؛ به جاي همه گل ها تو بخند !
پاسخ چلچله ها را تو بگو .
قصه ي ابر هوا را تو بخوان !
تو بمان با من ؛ تنها تو بمان !
من همين يك نٿس از جرعه ي جانم باقيست ؛
اخرين جرعه ي اين جام تهي را تو بنوش ....
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)