صفحه 30 از 46 نخستنخست ... 2026272829303132333440 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 291 تا 300 , از مجموع 451

موضوع: شعرهای بانو سیمین بهبهانی

  1. #291
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    نگاه دار

    نگاه دار که عمری به راهِ چون تو سواری
    فشانده چشم سرشکی، نشانده اشک غباری
    به لوح سینه خیالم کشیده نقش عزیزی
    بدان عزیز نماید نشانه ها که تو داری
    کرم نما و فرودآ که پیش دیده ی حیرت
    همان خیال محالی که در کناری و یاری
    چو واگذاشته ام خلق را ز خویش به عمری
    کنون سزد که به خلقم ز خویش وانگذاری
    چنان به بوی تو دارد تنم هوای شکفتن
    که گل ز سنگ برآرم گَرَم به خک سپاری.
    به خنده گفتی اگر جز تو را عزیز بدارم
    مرا عزیز بداری؟ به گریه گفتم... آری.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #292
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    اخگر

    دانست چو با او به شکایت سخنم هست
    بر جست و به یک بوسه ی شیرین دهنم بست
    چون شرم ز عریان شدنم در بَرِ او بود
    شد اخگر سوزنده و برْ پیرهنم جست
    تب دارم و شادم که اگر یار در اید
    باور نکند تا نکشد بر بدنم دست
    هر آه که در حسرتش از سینه برآمد
    زندانی ی ِ من بود که از بندِ تنم رست
    این بی خبران در طلب مستی ی ِ جامند
    غافل که نگاه تو شراب است و منم مست
    فارغ منشین! بوسه ز لب خواه، نه گفتار
    کاندر نگه گرم، هزاران سخنم هست.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #293
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    نیلوفر آبی

    کاش من هم، همچو یاران، عشق یاری داشتم
    خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم
    تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر،
    کاش، چون ایینه، بر صورت غباری داشتم
    ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است!
    کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم.
    شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی
    لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم
    خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست، کاش
    حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم.
    نغمه ی سر داده در کوهم، به خود برگشته ام
    که به سوی غیر خود راه فراری داشتم،
    محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود
    گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم
    تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب
    اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم
    پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود
    چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم
    آه، سیمین! حاصلم زین سوختن افسرده است
    همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #294
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دریا

    آه، ای دل! تو ژرف دریایی:
    کس چه داند درون دریا چیست.
    بس شگفتی که در نهان تو هست
    وز برون تو هیچ پیدا نیست.
    تیغ خورشید- با بُرندگیش -
    دل دریای تیره را نشکافت.
    موج مهتاب - آن غبار سفید -
    اندرین راز سبر، راه نیافت.
    روی دریا دوید بوسه ی باد
    لیک، از وی اثر به جای نماند.
    چلچراغ ستارگان در او
    شب شکست و سحر به جای نماند.
    آه، ای دل! تو ژرف دریایی
    هیچ کس درنیافت راز تو را.
    کس ز سُکرِ نگاه، باده نریخت
    ساغر دلکش نیاز تو را.
    سوختی... سوختی ز گرمی ی ِ عشق،
    همه چون یخ فسرده ات گفتند!
    هر تپش از تو جان سختی داشت،
    خلق، خاموش و مرده ات گفتند!
    با همه تیرگی که در دریاست،
    بس کسان رخت سوی او بردند.
    باز دریا هزار مونس داشت،
    گرچه نگشوده راز وی، مُردند!
    خون شد این دل ز درد تنهایی،
    کس چرا سوی او نمی اید؟
    آه! دریاست دل، چرا در او
    کس پی جست و جو نمی اید؟...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #295
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    هنوز

    رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
    می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز
    هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
    گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز
    گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولی
    یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز
    بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرْمش گل کرد
    جان ِ ‌حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز.
    رشته ی مهر و وفا شُکر که از دست نرفت
    بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز
    بکشد یا بکشد، هر چه کند دَم نزنم
    مرحبا عشق که بازوش به نیروست هنوز
    هم مگر دوست عنایت کند و تربیتی
    طبع من لاله ی صحرایی ی ِ خودروست هنوز
    با همه زخم که سیمین به دل از او دارد
    می کشد نعره که آرامِ دلم اوست هنوز...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #296
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    رهگذر نغمه ساز

    جسمی ز داغ عشق بتان، پر شور مراست
    روحی چو باد سرد خزان، در به در مراست
    تا او چو جام با لب بیگانه آشناست
    همچون سبو، دو دست ز حسرت به سر مراست
    گوهر فشاند دیده و تقوای من خرید
    تر دامنی ز وسوسه ی چشم تر مراست
    گوهر فروش شهر به چیزی نمی خرد
    اشکی که پروریده به خون جگر مراست
    آگه نشد ز آتش پنهان من کسی
    حسرت به خودنمایی ی ِ شمع و شرر مراست
    من صبح کاذبم، ندرخشیده می روم
    بر چهره نابگاه ز پیری اثر مراست
    چون ابر سرخْ روی ز خورشید شامگاه
    پاینده نیست چهره ی گلگون، اگر مراست
    این چشم خونفشان مگرم آگهی دهد
    ورنه کجا زحال دل خود خبر مراست؟
    سیمین! شبابْ رهگذری نغمه ساز بود
    هر دم به گوش، زمزمه اش دورتر مراست...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #297
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    افسون

    گفتم:«به جادوی وفا، شاید که افسونش کنم»
    آوخ که رام من نشد، چونش کنم، چونش کنم؟
    از دل چرا بیرون کنم، این غم که من دارم ازو؟
    دل را، نسازد گر به غم، از سینه بیرونش کنم
    در بزم نوش عاشقان، حیف است جام دل تهی
    گر باده ی شادی نشد، لبریز از خونش کنم
    عاقل که منعم می کند، زین شیوه ی دیوانگی
    گر گویمش وصفی ازو، ترسم که مجنونش کنم
    محبوب می بوسد مرا، من جان نثارش می کنم
    سودای پر سود است این، بگذار مغبونش کنم
    سیمین! به شام هجر او، نیلینه دارم دامنی
    از اختران اشک خود، دامان ِ‌ گردونش کنم.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #298
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آتش نهفته

    ساغر به کف گرفته و خندانی
    این خون توست! وای... چه می نوشی؟
    رگ را گسسته ای که «شراب است این»
    بهر فنای خویش چه می کوشی
    تا لحظه یی کشیده کنی قامت،
    بر قلب خود گذاشته ای پا را
    با این دل شکسته نمی ارزد
    دیدن جمال و جلوه ی دنیا را.
    آخر بگو که عطر جوانی را
    از غنچه ی خیال که می بویی.
    آخر بگو که گرمی و شادی را
    در شعله ی نگاه که می جویی.
    ای آشنا! به خلوت شبهایت
    مهتاب دیدگان که می خندد؟
    وان بوسه های خامش پنهانت
    راه سخن به لعل که می بندد؟
    ای اخگر نهفته به خکستر!
    فریاد! از برای که می سوزی؟
    افسرده می شوی ّ و نمی دانم
    پنهان ز ماجرای که می سوزی.
    ای باز ِ تیزپر که گرفتاری!
    بر پای خویش، بند که را داری؟
    ای شیر پر غرور که در دامی!
    بر سرـ بگو!ـ کمندِ که را داری؟
    دردا که راز داری ی ِ ‌چشمانت
    جان مرا ز سینه به لب آورد.
    کاوش درین غروب پر از ابهام
    از بهر من سیاهی شب آورد!
    ای رمز ناگشوده! کلیدت را
    در دست ِ‌عاج فامْْ، که پنهان کرد؟
    ای موج ناغنوده! کدامین عشق
    سرگشته ات ز گردش توفان کرد؟
    ای غنچه ی جوانی و سر مستی!
    نشکفته، از چه سوخته گلبرگت؟
    گر اشک دیده می کندت شاداب،
    بگذار ره ببندم بر مرگت!
    ای چهره ی نهفته به تاریکی!
    بگذار آشنای تو باشم من.
    بگذار تا نهان تو را بینم،
    بر درد تو دوای تو باشم من...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #299
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گله

    شنیدی از همه یاران که سخت بیمارم
    نیامدی ز پی پرسشی به دیدارم
    هنوز امید تو دارم که می کشم نفسی
    بیا که نیمه ی جانی که مانده بسپارم
    خداگواه من است ای شکسته مو! که هنوز
    شکسته عهد تو را من عزیز می دارم
    ولی میا! که تو در من نظر نخواهی کرد
    که کهنه اینه یی پُر ملال ِ زنگارم
    نخواستم که درایی شبی به کلبه ی من
    ازین خوشم که درایی دمی به پندارم
    دلم گرفته تر از آسمان پُر ابر است
    سرشک گرم چو باران زدیده می بارم.
    گناهِ چشم تو می بینم ای سیه مژگان
    سیاه اگر شد و برگشته بختم و کارم
    نسیم شوق تو چون گل به لرزه ام افکند
    برابرت سرِ فرمان فرود می آرم
    ولی چه سود؟ که بی التفاوت می گذری
    هزار مرتبه گر سر به خک بگذارم
    به انتظار قدم رنجه کردنی، چشمم
    به راه ماند و نبود از قدَر سزاوارم...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #300
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    هر چند رفته ای

    هر چند رفته ای و دل از ما گسسته ای
    پیوسته پیش چشم خیالم نشسته ای
    ای نرگس از ملامت چشمش چه دیده ای
    کاینسان به بزم شادِ چمن سر شکسته ای؟
    با من مبند عهد که، چون پیچ های باغ
    هر جا رسیده، رشته ی پیوند بسته ای
    از من به سوی دشمن من راه جسته ای
    نوری و در بلور دل من شکسته ای
    دیگر نگاه گرم تو را تاب فتنه نیست-
    ای چشم آشنا! مگر امروز خسته ای؟
    من نیز بند مهر تو بُبْریده ام ز پای
    تنها گمان مبر که تو زین دام رسته ای
    سیمین! ز عشق رسته ای اما فسرده ای
    آن اخگری کز آتش سوزنده جَسته ای.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 30 از 46 نخستنخست ... 2026272829303132333440 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/