صفحه 29 از 46 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 281 تا 290 , از مجموع 451

موضوع: شعرهای بانو سیمین بهبهانی

  1. #281
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    کلاه نرگس

    مباد عمر درین آرزو تباه کنم
    که بی رقیب به رویت دمی نگاه کنم
    تو دور از منی ای نازنین من ، بگذار
    به یاد چشم تو این نامه را سیاه کنم
    نیم چو پرتو مهتاب تا نخوانده ،‌شبی
    به کنج خوابگهت جست و جوی راه کنم
    ز عمر ،‌ صحبت اهل دلی ست حاصل من
    درین محاسبه ، حاشا کگه اشتباه کنم
    به غیر دوست که نازش به عالمی ارزد
    نیاز پیش کسی گر برم ، گناه کنم
    خمیده پشت ،‌ چو نگرس ،‌ نمی توانم زیست
    درین امید که از تاج زر کلاه کنم
    نخفت دیده ی سیمین ز تاب دوری دوست
    به صدق دعویش ای شب ! تو را گواه کنم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #282
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ایینه ی دل

    مگر هنوز به خاطر ،‌ تو را خیال من است
    که هر کجا به زبان تو شرح حال من است ؟
    عجب ز اینه ی قلب تو ، که در آن نقش
    ز بعد رفتن من ، باز هم خیال من است
    رضا و مهر تو نارم که جام زهر فراق
    برابر تو ، به از شربت وصال من است
    رسید شعر تو و گوشم آشنایی داشت
    به نغمه یی که ز مرغ شکسته بال من است
    اگرچه سوخت چو پروانه بال تو ای دوست
    چو شمع سوخته تا صبح نیز حال من است
    شنیده ام که ز دوری ، هنوز رنجوری
    اگر چه رنج و غمت مایه ی ملال من است
    ولی نهفته نماند که ضمن دلتنگی
    خوشم که باز به خاطر ،‌ تو را خیال من است
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #283
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دل ِ آزرده

    دل ِ آزرده چون شمع شبستان تو می سوزد
    چه غم دارم؟ که این آتش به فرمان تو می سوزد
    متاب امشب به بام من چنین دامن کشان ای مه!
    که دارم آتشی در دل که دامان تو می سوزد
    خطا از آه ِ آتشبار من بود ای امید جان!
    که هر دم رشته های سست پیمان تو می سوزد
    خیالش می نشیند در تو امشب ای دل ِ عاشق!
    مکن این آتش افشانی، که مهمان تو می سوزد
    کنارت را نمی خواهم، که مقدار تو می کاهد
    کتاب عشق مایی، برگ پایان تو می سوزد
    نهان در خود چه داری ای نگاه آتشین امشب؟
    که پرهیز حیا را برق سوزان تو می سوزد
    گریزانی ز من، چون لاله از خورشید تابستان؛
    مگر از تابشم ، ای نازنین! جان تو می سوزد؟
    سراب دلفریب عشق و امیدی، چه غم داری؟
    که چون من تشنه کامی در بیابان تو می سوزد
    چه سودی برده ای، سیمین ز شعر و سوز و ساز او؟
    غزل سوزنده کمتر گو، که دیوان تو می سوزد...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #284
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گفتی که

    گفتی که:«- مرا با تو نه سِرّی، نه سری هست.»
    گر سرّ و سری نیست، نهانی نظری هست.
    گرداب، شکیباییم آموخت که دیدم
    گاه از من سودازده، سرگشته تری هست
    برگی ست که پیچان به کف باد خزان است
    گر در همه ی شهر چو من در به دری هست
    گشتند پی فتنه بر هر گوشه ی این شهر:
    در گوشه ی چشمان تو گویا خبری هست
    با یاد تو گر آه برآرم، نه غمین است؛
    خوش، آن سفر افتد که در او همسفری هست
    گفتم که:«به پای تو گذارم سرِ تسلیم.»
    گفتی که :«- نخواهیم کسی را که سری هست...»
    چون شمع، مگر شعله زبان سخنت بود؟
    کز سوز تو، سیمین! به غزل ها اثری هست.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #285
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    غرور

    سال ها پیش ازین به من گفتی
    که «مرا هیچ دوست می داری؟»
    گونه ام گرم شد ز سرخی ی ِ شرم
    شاد و سرمست گفتمت «آری!»
    باز دیروز جهد می کردی
    که ز عهد قدیم یاد آرم.
    سرد و بی اعتنا تو را گفتم
    که «دگر دوستت نمی دارم!»
    ذره های تنم فغان کردند
    که، خدا را! دروغ می گوید
    جز تو نامی ز کس نمی آرد
    جز تو کامی ز کس نمی جوید.
    تا گلویم رسید فریادی
    کاین سخن در شمار باور نیست
    جز تو، دانند عالمی که مرا
    در دل و جان هوای دیگر نیست.
    لیک خاموش ماندم و آرام:
    ناله ها را شکسته در دل تنگ.
    تا تپش های دل نهان ماند،
    سینه ی خسته را فشرده به چنگ.
    در نگاهم شکفته بود این راز
    که «دلم کی ز مهر خالی بود؟»
    لیک تا پوشم از تو، دیده ی من
    برگلِ رنگ رنگِ قالی بود.
    «دوستت دارم و نمی گویم
    تا غرورم کشد به بیماری!
    زانکه می دانم این حقیقت را
    که دگر دوستم... نمی داری...»
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #286
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    یار نداری

    چه دلی، ای دل آشفته که دلدار نداری!
    گر تو بیمار غمی، از چه پرستار نداری؟
    شب مهتاب همان به که از این درد بمیری
    تو که با ماهرخی وعده ی دیدار نداری
    راز اندوه ِ مرا از من آزرده چه پرسی
    خون مَیفْشان ز دلم گر سر آزار نداری
    گل بی خار جهانی که ز نیکو سیرانی
    قول سعدی ست که با او سرِ انکار نداری
    ای سرانگشت من! این زلف سیه را ز چه پیچی؟
    که در این حلقه ی زنجیر گرفتار نداری
    دل بیمار زکف رفت و جز این نیست سزایت
    که طبیبی پی ِ بهبودی ی ِ بیمار نداری
    گر چه سیمین، به غزل ها سخن از یار سرودی
    به خدا یار نداری! به خدا یار نداری!...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #287
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    مهتاب خزان

    سَرِ بی سرور ما را ز چه سامانی نیست؟
    شب بی اختر ما را ز چه پایانی نیست؟
    ترسم آن روز به بالین من آرند طبیب
    که من و درد مرا فرصت درمانی نیست
    دانم ای پرتو خورشید، بتابی بر من
    روزگاری که مرا گوشه ی ایروانی نیست
    آسمان در افق آمیخت به کوتاهی ی خک
    با من آخمیختنت مشکل ِ چندانی نیست
    همچو مهتاب خزانم که به بزم شب من
    جز گل ریخته و شاخه ی عریانی نیست.
    ننگ بادت ز چنین دامن نیلی، ای کوه!
    رو سفیدم که مرا همچو تو دامانی نیست.
    غم نیامد که به رخساره فشانم اشکی
    گوهر از موج مجویید چو توفانی نیست.
    کشتزار از ستم باد پریشان شد و گفت
    به پریشانی ی ِ ما جمع پریشانی نیست.
    عشق ِ یغماگر خود را به دل ما بفرست
    خانه ی سوخته را حاجب و دربانی نیست
    گر بگویم که به جان آمدم از دوری ی ِ دوست
    خود محال است، که بی دوست مرا جانی نیست...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #288
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ای آشنا

    ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی؟
    با مهرپیشگان ز چه رو کینه جو شدی؟
    ما همچو غنچه یک دل و یک روی مانده ایم
    با ما چرا چو لاله دو رنگ و دو رو شدی؟
    نزدیک تر زجان به تنم بودی ای دریغ
    رفتی به قهر و دورتر از آرزو شدی
    ای گل که لاف حسن زدی پیش آفتاب!
    خشکید شبنم تو و بی آبرو شدی
    ای چهره از غبار غمی زنگ داشتی
    اشکی فشاند چشم من و، شست و شو شدی
    از گریه همچو غنچه گره در گلوی ماست
    تا همچو گل به بزم کسان خنده رو شدی.
    سیمین! چه روزها که چو گرداب، در فراق
    پیچیدی از ملالت و در خود فرو شدی
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #289
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دختر ترنج

    محبوبِ من! نگاه دو چشم تو
    آشوب زای و وسوسه انگیزست
    مطبوع و دلپذیر و طرب افزاست
    خورشید گرم نیمه ی پاییزست.
    از روزن دو چشم تو می بینم
    آن عالمی که دلکش و دلخواه است
    افسوس می خورم که چرا دستم
    از دامن امید تو کوتاه است.
    ایینه ی ِ‌دو چشم درخشانت
    راز مرا به من بنماید باز؛
    یعنی شعاع مهر که در من هست
    از چشم تو به سوی من اید باز...
    این حال التهاب به چشمت چیست؟
    گویی نگاه گرم تو تب دارد
    می بوسدم به تندی و چالکی
    ای وای... دیدگان تو لب دارد!
    محبوبِ من!- دریغ- نمی دانی:
    هرگز مرا به سوی تو راهی نیست
    حاصل ز بیقراری و مشتاقی
    غیر از نگاه ِ گاه به گاهی نیست...
    من دامن سیاه شبانگاهم
    تو شعله ی سحرگهِ خورشیدی
    از من به غیر دود نخواهد ماند
    خورشید من! به من ز چه خندیدی؟
    من دختر ترنج و پریزادم
    ای عاشق دلیر جهانگیرم
    مگشا به تیغ تیز، غلافم را
    کز وی برون نیامده می میرم.
    من قطره های آبم و تو آتش
    من با تو سازگار نخواهم شد
    تنها دمی چو با تو در آمیزم
    چیزی به جز بخار نخواهد شد.
    اما، نه، هر چه هستم و هستی باش
    دیگر نمانده طاقت پرهیزم
    آغوش گرم خویش دمی بگشای
    تا پیش پای وصل تو جان ریزم...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #290
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    چه عالمی دارم

    رفیق اهل دل و یار محرمی دارم
    بساط باده و عیش فراهمی دارم
    کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم
    که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم
    گذشتم از سر عالم، کسی چه می داند
    که من به گوشه ی خلوت، چه عالمی دارم
    تو دل نداری و غم هم نداری اما من
    خوشم از اینکه دلی دارم و غمی دارم
    چو حلقه بازوی من، تنگ، گِرد پیکر توست
    حسود جان بسپارد که خاتمی دارم
    به سر بلندی ی ِ خود واقفم، ز پستی نیست
    به پشت خویش اگر چون فلک خمی دارم
    ز سیل کینه ی دشمن چه غم خورم سیمین؟
    که همچو کوهم و بنیان محکمی دارم...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 29 از 46 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/