صفحه 28 از 46 نخستنخست ... 1824252627282930313238 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 451

موضوع: شعرهای بانو سیمین بهبهانی

  1. #271
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    شب صحرا

    دلم فتاده به دام و ره فرار ندارد
    ره فرار نه و طاقت قرار ندارد
    به تنگدستی ی من طعنه می زند ز چشم دشمن ؟
    غنی تر از من وارسته روزگار ندارد
    فلک ، چو دامن نیلین پر ز قطره ی اشکم
    نسفته گوهر غلتان آبدار ندارد
    طبیعت از چه کند جلوه پیش داغ دل من
    که نقش لاله ی دلسرد او ،‌ شرار ندارد
    چو چشم غم به سیاهی نهفته ان ، شب صحرا
    سکوت مبهم و اندوه رازدار ندارد
    خوشم همیشه بهیادت ،‌ اگر چه صفحه ی جانم
    به جز غبار ملال ،‌ از تو ، یادگار ندارد
    چرا نکاهد ازین درد جسم خسته ی سیمین ؟
    که جز سکوت ز چشم تو انتظار ندارد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #272
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    فریاد شکسته

    گفتم مگر به صبر فراموش من شوی
    کی گفتم آفت خرد و خوش من شوی ؟
    فریاد را به سینه شکستم که خوشترست
    آگه به دردم از لب خاموش من شوی
    سوزد تنم در آتش تب ای خیال او
    ترسم بسوزمت چو هماغوش من شوی
    بنگر به شمع سوخته از شام تا به صبح
    تا باخبر ز حال شب دوش من شوی
    ای اشک ، نقش عشق وی از جان من بشوی
    شاید ز راه لطف ، خطا پوش من شوی
    می نوشمت به عشق قسم ای شرنگ غم
    کز دست او اگر برسی ،‌نوش من شوی
    گر سر نهد به شانه ی من آفتاب من
    ای آفتاب ،‌جلوه گر از دوش من شوی
    سیمین ز درد کرده فراموش خویش را
    اما تو کی شود که فراموش من شوی ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #273
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    لاله های سرخ

    گر سرو را بلند به گلشن کشیده اند
    کوتاه پیش قد بت من کشیده اند
    زین پاره دل چه ماند که مژگان بلند ها
    چندین پی رفوش ، به سوزن کشیده اند
    امروز سر به دامن دیگر نهاده اند
    آنان که از کفم دل و دامن کشیده اند
    آتش فکنده اند به خرمن مرا و ، خویش
    منزل به خرمن گل و سوسن کشیده اند
    با ساقه ی بلند خود این لاله های سرخ
    بهر ملامتم همه گردم کشیده اند
    کز عاشقی چه سود ؟ که ما را به جرم عشق
    با داغ و خون به دشت و به دامن کشیده اند
    حال دلم مپرس و به چشمان من نگر
    صد شعله سر به جانب روزن کشیده اند
    سیمین !‌ در آسمان خیال تو ، یادها
    همچون شهاب ها ، خط روشن کشیده اند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #274
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    پیمان شکن

    هر عهد که با چشم دل انگیز تو بستم
    امشب همه را چون سر زلف تو ، شکستم
    فریاد زنان ،‌ ناله کنان عربده جویان
    زنجیر ز پای دل دیوانه گسستم
    جز دل سیهی فتنه گری ، هیچ ندیدم
    چندان که به چشمان سیاهت نگرستم
    دوشیزه ی سرزنده ی عشق و هوسم را
    در گور نهفتم به عزایش بنشستم
    می خوردم و مستی ز حد افزودم و ، آنگاه
    پیمان تو ببریدم و پیمانه شکستم
    عشقت ز دل خون شده ام دست نمی شست
    من کشتمش امروز بدین عذر که مستم
    در پای کشم از سر آشفتگی وخشم
    روزی اگر افتد دل سخت تو به دستم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #275
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    خیال منی

    چه گویمت ؟ که تو خود با خبر ز حال منی
    چو جان ،‌نهان شده در جسم پر ملال منی
    جنین که می گذری تلخ بر من ، از سر قهر
    گمان برم که غم انگیز ماه وسال منی
    خموش و گوشه نشینم ، مگر نگاه توام
    لطیف و دور گریزی ، مگر خیال منی
    ز چند و چون شب دوریت چه می پرسم
    سیاه چشمی و خود پاسخ سوال منی
    چو آرزو به دلم خفته ای همیشه و حیف
    که آرزوی فریبنده ی محال منی
    هوای سرکشی ای طبع من ،‌مکن ! که دگر
    اسیر عشقی و مرغ شکسته بال منی
    ازین غمی که چنین سینه سوز سیمین است
    چه گویمت ؟ که تو خود باخبر ز حال منی
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #276
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    شمع جمع

    ای نازنین !‌ نگاه روان پرور تو کو ؟
    وان خنده ی ز عشق پیام آور تو کو ؟
    ای آسمان تیره که اینسان گرفته ای
    بنما به من که ماه تو کو ؟ اختر تو کو ؟
    ای سایه گستر سر من ،‌ ای همای عشق
    از پا فتاده ای ز چه ؟ بال و پر تو کو ؟
    ای دل که سوختی به بر جمع ، چون سپند
    مجمر تو را کجا شد و خکستر تو کو ؟
    آخر نه جایگاه سرت بود سینه ام ؟
    سر بر کدام سینه نهادی سر تو کو ؟
    ناز از چه کرده ای ، چو نیازت به لطف ماست ؟
    آخر بگو که یار ز من بهتر تو کو
    سودای عشق بود و گذشتیم مان ز جان
    اما گذشت این دل سوداگر تو کو ؟
    صدها گره فتاده به زلف و به کار من
    دست گره گشای نوازشگر تو کو ؟
    سیمین !‌ درخت عشق شدی پک سوختی
    اما کسی نگفت که خکستر تو کو ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #277
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    ستاره در ساغر

    صفحه ی خیالم را نقش آن کمان ابروست
    این سر بلکش را کج خیالی از این روست
    چشم و روی او با هم سازگار و ، من حیران
    کاین سپیدی بخت است آن سیاهی ی جادوست
    عقل ، ره نمی جوید در خیال مغشوشم
    این کلاف سر در گم یادگار آن گیسوست
    چون ستاره در ساغر ، چون شراره در مجمر
    برق عشق سوزانش در دو دیده ی دلجوست
    همچو گل مرا بینی ،‌ سرخ روی وخندان لب
    گرچه هر دمم از غم ، نیش خار در پهلوست
    شوخ پر گناهش را ، مست فتنه خواهش را
    چشم دل سیاهش را عاشقانه دارم دوست
    با خیال آن لبها ، گفته این غزل سیمین
    لطف و شور و شیرینی در ترانه اش از اوست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #278
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    باز هم

    بیا بیا که به سر ،‌ باز هم هوای تو دارم
    به سر هوای تو دارم ، به دل وفای تو دارم
    مرا سری ست پر از شور و التهاب جوانی
    که آرزوی نثارش به خک پای تو دارم
    چون گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
    چو لاله بر دل خود ، داغ از جفای تو دارم
    بلای جان منت آفرید و کرد اسیرم
    شکایت از تو ندارم ، که از خدای تو دارم
    به هجر کرده دلم خو ،‌ طمع ز وصل بریدم
    که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
    به خامشی هوس سوختن ، چو شمع نمودم
    به زندگی طلب مردن از برای تو دارم
    خطا نکردم و کشتی مرا به تیر نگاهت
    عجب ز تیر نشانگیر بی خطای تو دارم
    به دام من ، دل شیران شرزه بود فتاده
    غزال من !‌ چه شد کنون که سر به پای تو دارم ؟
    نکرد رحم به من گرچه دید تشنه ی وصلم
    همیشه این گله زان لعل جانفزای تو دارم
    دلم ز غم پر و جامم ز باده ، جای تو خالی
    که بنگری که چه همصحبتی به جای تو دارم
    به پیشت ار چه خموشم ، ولیکن از تو چه پنهان
    که با خیال تو گفتار در خفای تو دارم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #279
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    چلچراغ

    با یاد دیدگان درخشان روشنت،
    ای بس بلور شعر تراشید طبع من.
    تا هفت رنگِ مهر تو بیند در آن بلور،
    ای بس شعاع خاطره پاشید طبع من.
    از بس به رنج، این دل رنجور خو گرفت،
    موی سیاه مخملی ی ِ من سفید شد.
    با درد انتظار چه شب ها به من گذشت
    تا چلچراغ شعر ظریفم پدید شد!
    اینک، در اوست شمع فروزنده بی شمار-
    گویی شکسته بر سرشان نیزه های نور.
    در لاله ها چو چهر عروس از پس حریر،
    زینت گرفته اند ز آویزه ی بلور.
    «چشمم زند به شعله ی این، بوسه ی نگاه
    کاین پر فروغ ِ خاطره ی دلنواز اوست.»
    «خشمم ند به پیکر آن، سیلی ی ِ عتاب
    کان یادگار دوری ی ِ عاشق گداز اوست.»
    این است آن شبی که به ناگاه بوسه زد
    بر چهر لاله رنگ ز شرم و حیای من.
    این است آن دمی که به ناگاه پا کشید
    از خاطر رمیده ی دیر آشنای من.
    با دیدگان گـُرْسْنه و بی شکیب خویش،
    می بلعم آن ظرافت و لطف و جمال را.
    فریاد می کشم که ببینید، دوستان
    این پرتو تجلّی ی ِ نغز خیال را!
    «اینک، کنار روشنی ی ِ چلچراغ خویش
    بنشسته ام به عیش که اینجا نشستنی ست!
    اما به گوش ِ جانم نجوا کند کسی
    کاین چلچراغ - با همه نغزی- شکستنی ست!»
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #280
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    خورشید دیگر

    فلک امشب مگر ماهی دگرزاد
    ز ماه خویش ماهی خوبتر زاد
    غلط گفتم ، که خورشیدی درخشان
    که مه یابد ز نورش زیب و فر ،‌ زاد
    شهنشاهی ، بزرگی ،‌ نامداری
    که شاهان بر رهش سایند سر ، زاد
    صدف آسا ،‌ جهان آفرینش
    درخشان گوهری والاگهر زاد
    ز بعد قرن ها ، گیتی هنر کرد
    که اینسان قهرمانانی با هنر زاد
    پدرها بعد ازین هرگز نبینند
    که مادر چون علی دیگر پسر زاد
    فری بر مادر نیکوسرشتش
    غزال ماده ، گفتی ، شیر نر زاد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 28 از 46 نخستنخست ... 1824252627282930313238 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/