صفحه 27 از 46 نخستنخست ... 1723242526272829303137 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 261 تا 270 , از مجموع 451

موضوع: شعرهای بانو سیمین بهبهانی

  1. #261
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سنگ صبور

    امشب به لوح خاطر مغشوشم
    یادی از آن گذشته ی دور اید
    از قصه های دایه به یاد من
    افسانه یی ز سنگ صبور اید
    زان دختری که قصه ی نکامی
    بر سنگ سخت تیره فرو می خواند
    یاران دل سیاه ، کم از سنگند
    زین رو فسانه ،‌ در بر او می خواند
    لیکن مرا چو دختر پندارم
    هم صحبتی و سنگ صبوری نیست
    سنگ صبور پیشکش دوران
    سنگ سیاه خانه ی گوری نیست
    یاری چه چشم دارم از این یاران ؟
    کاینان هزار صورت و صد رنگند
    در روی من به یاوریم کوشند
    پنهان ز من ،‌ به خصم هماهنگند
    اشکم ز دیده رفت و نمی دانم
    کاین اشک ها نثار که م یباید
    وین نیمه جان خسته ز نکامی
    بر لب به انتظار که می باید
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #262
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گریز

    من می گریزم از تو و از عشق گرم تو
    با آنکه آفتاب فروزنده ی منی
    ای آفتاب عشق نمی خواهمت دگر
    هر چند دلفروزی و هر چند روشنی
    بر سینه دست می نهی و می فریبیم
    کاینجاست آن چه مقصد و معنای زندگی ست
    یعنی که : سر به سینه ی پر مهر من بنه
    جز این چه حاصلت ز سراپای زندگی ست
    در پاسخت سر از پی حاشا برآورم
    یعنی : مرا هوای تو دیگر نه در سر است
    با این دل رمیده ،‌ نیازم به عشق نیست
    تنهاییم به عیش جهانی برابر است
    من در میان تیرگی تنگنای خویش
    پر می زنم ز شوق که اینجا چه دلگشاست
    سر خوش ، از این سیاهی و شادان از این مغک
    فریاد می کشم که از این خوبتر کجاست ؟
    خفاش خو گرفته به تاریکی ی غمم
    پرواز من به جز به شبانگاه تار نیست
    بر من متاب ، آه ، تو ای مهر دلفروز
    نور و نشاط با دل من سازگار نیست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #263
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سودای محال

    شب گذشت و سحر فراز آمد
    دیده ی من هنوز بیدار است
    در دلم چنگ می زند ، اندوه
    جانم از فرط رنج ، بیمار است
    شب گذشت و کسی نمی داند
    که گذشتش چه کرد با دل من
    آن سر انگشت ها که عقل گشود
    نگشود ، ای دریغ ،‌ مشکل من
    چیست این آرزوی سر در گم
    که به پای خیال می بندم ؟
    ز چه پیرایه های گوناگون
    به عروس محال می بندم ؟
    همچو خکسترم به باد دهد
    آخر این آتشی که جان سوزد
    دامن اما نمی کشم کاتش
    سوزدم ، لیک مهربان سوزد
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #264
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    کابوس

    همچو دودی کز آتشی خیزد
    از تن خویشتن جدا گشتم
    سر خوش و شادمان از این سودا
    که ز بندی گران رها گشتم
    نگهی سوی پیکر افکندم
    سرد و آرام ، روی بستر بود
    از غم چند لحظه پیش هنوز
    چهره اش خسته ، دیده اش تر بود
    نرم و آرام از شکاف دری
    چنگ انداختم به پیکر شب
    جان پر موج و نرم من لرزید
    در سکوت خیال پرور شب
    پر کشیدم و میان تاریکی
    سر خوش و بی شکیب و بی آرام
    گه در آمیختم به ناله ی جغد
    گه به بانگ خروس بی هنگام
    همره کاروانیان نسیم
    از دل شهر شب گذر کردم
    گوشه ی خوابگاه عاشق خود
    جا گرفتم بر او نظر کردم
    عاشق شوخ چشم خود سر من
    روی بستر غنوده بود بهناز
    فتنه ی چشم او نهان شده بود
    زیر مژگان دلفریب دراز
    بانگ بر او زدم که : سنگین دل
    خفته یی ؟ گور خوابگاه تو باد
    دیده بر هم نهاده یی آرام ؟
    خک در دیده ی سیاه تو باد
    چون سپند از میان بستر جست
    از سر او پرید خواب گران
    دیدگان دریده از بیمش
    در پیم شد به هر طرف نگران
    گفتمش از پی چه می گردی ؟
    این منم ! انتقام خونینم
    آمدم تا به سان سایه ی مرگ
    دست در گردن تو بنشینم
    پنجه های اثیری ی سردم
    می دود در دو زلف چون شب تو
    وین لب مرگزای ناپیدا
    می زند داغ مرگ ، بر لب تو
    بانگ زد : ای خیال ، ای کابوس
    رحم کن ، پوزش مرا بپذیر
    گفتمش : رحم برای تو ای بی رحم ؟
    هیچ گه ، هیچ گه ، بمیر ،‌ بمیر
    دست ا. شمعدان مرمر را
    کرد پرتاب سوی گفته ی من
    تا مگر بگسلد ز هم بدرد
    پیکر از نظر نهفته من
    خنده کردم ، چنان هراس انگیز
    که ز رخ رنگ زندگیش پرید
    ناله ی دلخراش جانکاهش
    موج زد ،‌ بر جگر خراش کشید
    پیکرش خسته بر زمین افتاد
    در میان خموشی ی شب تار
    گوش کردم ، نمی کشید نفس
    دل او باز مانده بود از کار
    نرم و آرام از شکاف دری
    چنگ انداختم به پیکر شب
    جان پر موج و نرم من لرزید
    در سکوت خیال پرور شب
    بازگشتم ،‌ به سوی کلبه ی خویش
    کلبه تاریک بود و ماه نبود
    خواستم در شوم به پیکر باز
    هر چه کردم تلاش ، راه نبود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #265
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    جای پا

    در پهن دشت خاطر اندوهبار من
    برفی به هم فشرده و زیبا نشسته است
    برفی که همچو مخمل شفاف شیر فام
    بر سنگلاخ وی ، ره دیدار بسته است
    آرام و رنگ باخته و بیکران و صاف
    یعنی نشان ز سردی و بی مهری ی من است
    در دورگاه تار و خموش خیال من
    این برف سال هاست که گسترده دامن است
    چندین فرو نشستگی و گودی ی عمیق
    در صافی ی سفید خموشی فزای اوست
    می گسترم نگاه اسفبار خود بر او
    بر می کشم خروش که : این جای پای اوست
    ای عشق تازه ، چشم امیدم به سوی توست
    این دشت سرد غمزده را آفتاب کن
    این برف از من است ،‌ تو این برف را بسوز
    این جای پا ازوست ،‌ تو او را خراب کن
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #266
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دفتر اندیشه

    یار من ،‌ دلدار من ،‌ غمخوار من
    مایه ی امید قلب زار من
    دوریت امشب روانم تیره کرد
    لشکر غم را به جانم چیره کرد
    ز آتش اندوه ، جانم پک سوخت
    این دل رنجیده ی غمنک سوخت
    روزگاری با تو روزی داشتم
    در دل از عشق تو سوزی داشتم
    چون شد آن ایام نغز دلپسند ؟
    چون شدی تو همدم مشکل پسند ؟
    امشب از هر شب جهان زیباترست
    چادر الماس دوزش محشر ست
    گفته ام محشر ، مکن با من ستیز
    آسمان کرده ست گویی رستخیز
    رستخیزی بی گزند دواری
    محشر زیبایی و افسونگری
    از خلال قطعه یی ابر سیاه
    نقره پاشان می درخشد قرص ماه
    زیر نور او درختان بلند
    هستشان بر سر مگر سیمین پرند
    تار و روشن ،‌شاخه های سرو و بید
    همچو قلب من پر از بیم و امید
    موج های سبزه از باد شمال
    نقش پردازان امواج خیال
    هر طرف ایاتی از خوشحالی است
    زین میان جای تو تنها خالی است
    بوی پیچک ها مرا بی تاب کرد
    پلک هایم آرزوی خواب کرد
    خواب گفتم ،‌ آه این افسانه بود
    بی تو و دور از تو خوابم کی ربود ؟
    مرغکان با نغمه مستم می کنند
    بی خبر از بود و هستم می کنند
    وین نسیم خوش چو غوغا می کند
    دفتر اندیه را وا می کند
    دفتر ایام نغز رفته را
    خاطرات این دل آشفته را
    صفحه صفحه می گشاید در برم
    کز گذشت عمر خود یاد آوردم
    دیده ام شب های روشن بی شمار
    لیک در خاطر ندارم یادگار
    لحظه یی بهتر از آن هنگام ها
    کز لبانم می گرفتی کام ها
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #267
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    اذان

    در پس آن قله های نیلفام
    شد نهان خورشید با آن دلکشی
    شام بهت آلود می اید فرود
    همره حزن و سکوت و خامشی
    راست گویی در افق گسترده اند
    مخمل بیدار و خواب آتشی
    نقش های مبهمی آمد پدید
    روز و شب در یکدگر آمیختند
    آتش انگیزان مرموز سپهر
    هر کناری آتشی انگیختند
    ابرها چون شعله ها و دودها
    سر به هم بردند و در هم ریختند
    می رباید آسمان لاله رنگ
    بوسه ها از قله ی نیلوفری
    زهره همچون دختران عشوه کار
    می فروشد نازها بر مشتری
    بی خبر از ماجرای آسمان
    می کند با دلبری خنیاگری
    سروها و کاج های سبزگون
    ایستاده در شعاع سرخ رنگ
    سبز پوشان کرده بر سر ، گوییا
    پرنیانی چادر سرخ قشنگ
    سوده ی شنگرف می پاشد سپهر
    بر سر کوه و درخت و خک و سنگ
    مسجد و آن گنبد میناییش
    چون عروسی با حیا سرد و خموش
    در کنارش نیلگون گلدسته ها
    همچو زیبا دختران ساقدوش
    در سکوت احترام انگیز شام
    بانگ جان بخش اذان اید به گوش
    این صدا پیغام مهر و دوستی است
    قاصد آرامش و صلح و صفاست
    گوید : ای مردم !‌ به جز او کیست ؟ کیست
    آن که می جویید و پنهان در شماست ؟
    هرچه خوبی ، هر چه پکی ،‌ هرچه نور
    اوست
    آری اوست
    ای او ... خداست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #268
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    حریر ابر

    دیدم همان فسونگر مژگان سیاه بود
    بازش هزار راز نهان در نگاه بود
    عشق قدیم و خاطره ی نیمه جان او
    در دیده اش چو روشنی ی شامگاه بود
    آن سایه ی ملال به مهتاب گون رخش
    گفتی حریر ابر به رخسار ماه بود
    پرسیدم از گذشته و ، یک دم سکوت کرد
    حزنش به مرگ عشق عزیزی گواه بود
    از آشتی نبود فروغی بهدیده اش
    این آسمان ،‌ دریغ ! ز هر سو سیاه بود
    بر دامنش نشستم و ، دورم ز خویش کرد
    قدرم نگر ، که پست تر از گرد راه بود
    از دیده یی فتاد و برون شد ز سینه یی
    سیمین دلشکسته مگر اشک و آه بود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #269
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    لبخند

    بر لب یار شوخ دلبندم
    خفته لبخند گرم زیبایی
    خنده نه ، بر کتاب عشق و امید
    هست دیباچه ی فریبایی
    خنده نه دعوتی ست ،‌ عقل فریب
    بهر آغوش آرزومندی
    قصه ی محرمانه یی دارد
    ز خوشی های وصل و پیوندی
    چون شراب خنک به جام بلور
    هوس انگیز و تشنگی افزاست
    جام اول ز می نگشته تهی
    جام های دوباره باید خواست
    نقش یک خواهش است و می ریزد
    زان لبان درشت افسون ریز
    گرمی و لذتی به جان بخشد
    همچو خورشید نیمه ی پاییز
    پیش این خنده های مستی بخش
    دامن عقل می دهم از دست
    چه عجیب از خطا و لغزش من ؟
    مست را لغزش و خطا بایست
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #270
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    من و شب

    چه گویم ؟ چه گویم ز غم ها که دوش
    من و آسمان هر دو ، شب داشتیم
    به امید مردن به پای سحر
    من و تیره شب ، جان به لب داشتیم
    من و آسمان ، هر دو ، شب داشتیم
    مرادل ، سیاه و ورا چهره تار
    ورا دیده ی اختران ، سوی راه
    مرا اختر دیدگان ،‌ اشکبار
    شب تیره را دشت ، تاریک بود
    مرا تیرگی بود ، در جان خویش
    من از دوری ماه بی مهر خود
    شب از دوری مهر تابان خویش
    شب تیره را روز روشن رسید
    مرا تیرگی همچنان باز ماند
    کتاب شب تیره پایان گرفت
    مراداستان در سر آغاز ماند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 27 از 46 نخستنخست ... 1723242526272829303137 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/