صفحه 31 از 44 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 301 تا 310 , از مجموع 438

موضوع: دیوان حافظ(غزلیات)

  1. #301
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    نماز شام غريبان چو گريه آغازم
    به مويه‌های غريبانه قصه پردازم
    به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار
    که از جهان ره و رسم سفر براندازم
    من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب
    مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
    خدای را مددی ای رفيق ره تا من
    به کوی ميکده ديگر علم برافرازم
    خرد ز پيری من کی حساب برگيرد
    که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم
    بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس
    عزيز من که بجز باد نيست دمسازم
    هوای منزل يار آب زندگانی ماست
    صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم
    سرشکم آمد و عيبم بگفت روی به روی
    شکايت از که کنم خانگيست غمازم
    ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم می‌گفت
    غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #302
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    گر دست رسد در سر زلفين تو بازم
    چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
    زلف تو مرا عمر دراز است ولی نيست
    در دست سر مويی از آن عمر درازم
    پروانه راحت بده ای شمع که امشب
    از آتش دل پيش تو چون شمع گدازم
    آن دم که به يک خنده دهم جان چو صراحی
    مستان تو خواهم که گزارند نمازم
    چون نيست نماز من آلوده نمازی
    در ميکده زان کم نشود سوز و گدازم
    در مسجد و ميخانه خيالت اگر آيد
    محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
    گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
    چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
    محمود بود عاقبت کار در اين راه
    گر سر برود در سر سودای ايازم
    حافظ غم دل با که بگويم که در اين دور
    جز جام نشايد که بود محرم رازم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #303
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
    حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
    حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
    خازن ميکده فردا نکند در بازم
    ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
    جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
    صحبت حور نخواهم که بود عين قصور
    با خيال تو اگر با دگری پردازم
    سر سودای تو در سينه بماندی پنهان
    چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
    مرغ سان از قفس خاک هوايی گشتم
    به هوايی که مگر صيد کند شهبازم
    همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
    از لب خويش چو نی يک نفسی بنوازم
    ماجرای دل خون گشته نگويم با کس
    زان که جز تيغ غمت نيست کسی دمسازم
    گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
    همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #304
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
    طاير قدسم و از دام جهان برخيزم
    به ولای تو که گر بنده خويشم خوانی
    از سر خواجگی *** و مکان برخيزم
    يا رب از ابر هدايت برسان بارانی
    پيشتر زان که چو گردی ز ميان برخيزم
    بر سر تربت من با می و مطرب بنشين
    تا به بويت ز لحد رقص کنان برخيزم
    خيز و بالا بنما ای بت شيرين حرکات
    کز سر جان و جهان دست فشان برخيزم
    گر چه پيرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
    تا سحرگه ز کنار تو جوان برخيزم
    روز مرگم نفسی مهلت ديدار بده
    تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخيزم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #305
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    چرا نه در پی عزم ديار خود باشم
    چرا نه خاک سر کوی يار خود باشم
    غم غريبی و غربت چو بر نمی‌تابم
    به شهر خود روم و شهريار خود باشم
    ز محرمان سراپرده وصال شوم
    ز بندگان خداوندگار خود باشم
    چو کار عمر نه پيداست باری آن اولی
    که روز واقعه پيش نگار خود باشم
    ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان
    گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم
    هميشه پيشه من عاشقی و رندی بود
    دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
    بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
    وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #306
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
    مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم
    گفتی ز سر عهد ازل يک سخن بگو
    آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم
    من آدم بهشتيم اما در اين سفر
    حالی اسير عشق جوانان مه وشم
    در عاشقی گزير نباشد ز ساز و سوز
    استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم
    شيراز معدن لب لعل است و کان حسن
    من جوهری مفلسم ايرا مشوشم
    از بس که چشم مست در اين شهر ديده‌ام
    حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم
    شهريست پر کرشمه حوران ز شش جهت
    چيزيم نيست ور نه خريدار هر ششم
    بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
    گيسوی حور گرد فشاند ز مفرشم
    حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
    آيينه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #307
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    خيال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
    دل از پی نظر آيد به سوی روزن چشم
    سزای تکيه گهت منظری نمی‌بينم
    منم ز عالم و اين گوشه معين چشم
    بيا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
    ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم
    سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
    گرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم
    نخست روز که ديدم رخ تو دل می‌گفت
    اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
    به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
    به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
    به مردمی که دل دردمند حافظ را
    مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #308
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    من که از آتش دل چون خم می در جوشم
    مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
    قصد جان است طمع در لب جانان کردن
    تو مرا بين که در اين کار به جان می‌کوشم
    من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
    هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
    حاش لله که نيم معتقد طاعت خويش
    اين قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
    هست اميدم که عليرغم عدو روز جزا
    فيض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
    پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
    من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
    خرقه پوشی من از غايت دين داری نيست
    پرده‌ای بر سر صد عيب نهان می‌پوشم
    من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
    چه کنم گر سخن پير مغان ننيوشم
    گر از اين دست زند مطرب مجلس ره عشق
    شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #309
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض


    گر من از سرزنش مدعيان انديشم
    شيوه مستی و رندی نرود از پيشم
    زهد رندان نوآموخته راهی بدهيست
    من که بدنام جهانم چه صلاح انديشم
    شاه شوريده سران خوان من بی‌سامان را
    زان که در کم خردی از همه عالم بيشم
    بر جبين نقش کن از خون دل من خالی
    تا بدانند که قربان تو کافرکيشم
    اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
    تا در اين خرقه ندانی که چه نادرويشم
    شعر خونبار من ای باد بدان يار رسان
    که ز مژگان سيه بر رگ جان زد نيشم
    من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
    حافظ راز خود و عارف وقت خويشم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #310
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم
    خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
    چنين قفس نه سزای چو من خوش الحانيست
    روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
    عيان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
    دريغ و درد که غافل ز کار خويشتنم
    چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
    که در سراچه ترکيب تخته بند تنم
    اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آيد
    عجب مدار که همدرد نافه ختنم
    طراز پيرهن زرکشم مبين چون شمع
    که سوزهاست نهانی درون پيرهنم
    بيا و هستی حافظ ز پيش او بردار
    که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 31 از 44 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/