صفحه 18 از 44 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 438

موضوع: دیوان حافظ(غزلیات)

  1. #171
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دانی که چنگ و عود چه تقرير می کنند
    پنهان خوريد باده که تعزير می کنند
    ناموس عشق و رونق عشاق می برند
    عيب جوان و سرزنش پير می کنند
    جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
    باطل در اين خيال که اکسير می کنند
    گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد
    مشکل حکايتيست که تقرير می کنند
    ما از برون در شده مغرور صد فريب
    تا خود درون پرده چه تدبير می کنند
    تشويش وقت پير مغان می دهند باز
    اين سالکان نگر که چه با پير می کنند
    صد ملک دل به نيم نظر می توان خريد
    خوبان در اين معامله تقصير می کنند
    قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
    قومی دگر حواله به تقدير می کنند
    فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
    کاين کارخانه ايست که تغيير می کنند
    می خور که شيخ و حافظ و مفتی و محتسب
    چون نيک بنگری همه تزوير می کنند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #172
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آنان که خاک را به نظر کيميا کنند
    آيا بود که گوشه چشمی به ما کنند
    دردم نهفته به ز طبيبان مدعی
    باشد که از خزانه غيبم دوا کنند
    معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد
    هر کس حکايتی به تصور چرا کنند
    چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهديست
    آن به که کار خود به عنايت رها کنند
    بی معرفت مباش که در من يزيد عشق
    اهل نظر معامله با آشنا کنند
    حالی درون پرده بسی فتنه می رود
    تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند
    گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار
    صاحب دلان حکايت دل خوش ادا کنند
    می خور که صد گناه ز اغيار در حجاب
    بهتر ز طاعتی که به روی و ريا کنند
    پيراهنی که آيد از او بوی يوسفم
    ترسم برادران غيورش قبا کنند
    بگذر به کوی ميکده تا زمره حضور
    اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
    پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
    خير نهان برای رضای خدا کنند
    حافظ دوام وصل ميسر نمی شود
    شاهان کم التفات به حال گدا کنند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #173
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بود آيا که در ميکده‌ها بگشايند
    گره از کار فروبسته ما بگشايند
    اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
    دل قوی دار که از بهر خدا بگشايند
    به صفای دل رندان صبوحی زدگان
    بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند
    نامه تعزيت دختر رز بنويسيد
    تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشايند
    گيسوی چنگ ببريد به مرگ می ناب
    تا حريفان همه خون از مژه‌ها بگشايند
    در ميخانه ببستند خدايا مپسند
    که در خانه تزوير و ريا بگشايند
    حافظ اين خرقه که داری تو ببينی فردا
    که چه زنار ز زيرش به دغا بگشايند
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #174
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند
    که زيرکان جهان از کمندشان نرهند
    من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سياه
    هزار شکر که ياران شهر بی‌گنهند
    جفا نه پيشه درويشيست و راهروی
    بيار باده که اين سالکان نه مرد رهند
    مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم
    شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
    به هوش باش که هنگام باد استغنا
    هزار خرمن طاعت به نيم جو ننهند
    مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
    چو بندگان بگريزند و چاکران بجهند
    غلام همت دردی کشان يک رنگم
    نه آن گروه که ازرق لباس و دل سيهند
    قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
    که سالکان درش محرمان پادشهند
    جناب عشق بلند است همتی حافظ
    که عاشقان ره بی‌همتان به خود ندهند

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #175
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
    رونق ميکده از درس و دعای ما بود
    نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
    هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود
    دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
    که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
    از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
    کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود
    دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد
    و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود
    مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت
    که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود
    می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
    بر سرم سايه آن سرو سهی بالا بود
    پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
    رخصت خبث نداد ار نه حکايت‌ها بود
    قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
    کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #176
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ياد باد آن که نهانت نظری با ما بود
    رقم مهر تو بر چهره ما پيدا بود
    ياد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
    معجز عيسويت در لب شکرخا بود
    ياد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
    جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود
    ياد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت
    وين دل سوخته پروانه ناپروا بود
    ياد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
    آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
    ياد باد آن که چو ياقوت قدح خنده زدی
    در ميان من و لعل تو حکايت‌ها بود
    ياد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
    در رکابش مه نو پيک جهان پيما بود
    ياد باد آن که خرابات نشين بودم و مست
    وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
    ياد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست
    نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #177
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود
    حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
    بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زيارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبين که ز چشم من و تو
    راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از ديده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قيامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از اين گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #178
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
    مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
    ياد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشين لبان
    بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
    پيش از اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند
    منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
    از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
    دوستی و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود
    سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
    ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود
    حسن مه رويان مجلس گر چه دل می‌برد و دين
    بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
    بر در شاهم گدايی نکته‌ای در کار کرد
    گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
    رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار
    دستم اندر دامن ساقی سيمين ساق بود
    در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عيبم مکن
    سرخوش آمد يار و جامی بر کنار طاق بود
    شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
    دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #179
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ياد باد آن که سر کوی توام منزل بود
    ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود
    راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
    بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
    دل چو از پير خرد نقل معانی می‌کرد
    عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
    آه از آن جور و تطاول که در اين دامگه است
    آه از آن سوز و نيازی که در آن محفل بود
    در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
    چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
    دوش بر ياد حريفان به خرابات شدم
    خم می ديدم خون در دل و پا در گل بود
    بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
    مفتی عقل در اين مسله لايعقل بود
    راستی خاتم فيروزه بواسحاقی
    خوش درخشيد ولی دولت مستعجل بود
    ديدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
    که ز سرپنجه شاهين قضا غافل بود

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #180
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
    گر تو بيداد کنی شرط مروت نبود
    ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندی
    آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود
    خيره آن ديده که آبش نبرد گريه عشق
    تيره آن دل که در او شمع محبت نبود
    دولت از مرغ همايون طلب و سايه او
    زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
    گر مدد خواستم از پير مغان عيب مکن
    شيخ ما گفت که در صومعه همت نبود
    چون طهارت نبود کعبه و بتخانه يکيست
    نبود خير در آن خانه که عصمت نبود
    حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
    هر که را نيست ادب لايق صحبت نبود

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 18 از 44 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/