نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: طنز پردازی در ادبیات مشروطه

  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    طنز پردازی در ادبیات مشروطه

    طنز پردازی در ادبیات مشروطه

    طنز و مضامین طنز امیز از دیرباز در اثار شعرا و نویسندگان ایرانی سابقه داشته و بیشتر انان به عناوین مختلف و با اهداف گوناگون چاشنی طنز را در شعر خویش راه داده اند . طنز یکی از انواع سخن پردازی است که با بیان سخن در لفافه علاوه بر ایجاد طیبت در ذهن خواننده ، توجه او را به سوی مسائل سیاسی و اجتماعی جلب می کند که با بزرگنمایی و کوچکنمایی برخی خوبی ها و بدی ها همراه است . در اصطلاح ادبی « شیوه خاص بیان مفاهیم اجتماعی و انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر امیز ناشی از فساد و بی رسمی های فرد یا جامعه را که دم زدن از انها به صورت عادی وبه طور جدی ممنوع و متعذر باشد در پوششی از استهزا و نیشخند به منظور نفی کردن و بر افکندن ریشه های فساد و موارد بی رسمی " طنز " می نامیم . به عبارت ساده تر طنز را می توان انتقاد و نکته جویی امیخته به ریشخند تعریف کرد و انرا طرزی خاص از انواع ادبی برشمرد که با تعریض و به طور غیر مستقیم اظهار می شود .» ( بهزادی ص 6)

    هدف طنز
    به توجه به اینکه پدید امدن هر اثر ادبی در پی تفکر و اندیشه ای است که خالق اثر در ذهن داشته است ، در پروراندن مضامین طنز امیز نیز ناگزیر هدفی موجود است .طنز در واقع قالبی است که فکر گوینده را شکل می دهد و رابطی است برای رساندن حرفهای گوینده به مخاطب . به عبارت دیگر « طنز با تصویر هجو امیزی که از جهات زشت و منفی زندگی اجتماعی ترسیم می کند، معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ سیاسی و اخلاقی و مذهبی و دیگر جنبه های نا درست ان را به صورتی اغراق امیز یعنی زشت و مشمئز کننده تر از انچه هست به نمایش می گذارد تا صفات و مشخصات انها نمایان تر و روشنتر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی متعالی و مأمول اشکار گردد.»( ارین پور ص 36ج 2)

    روش های طنز
    طنزدارای روش های مختلفی است که هر گوینده به اقتضای حال و مقام و به سلیقه خود از انها استفاده می کند. این شیوه ها عبارتند از :
    1- کوچک کردن موضوع مورد بحث . در این روش نویسنده شخصی را که می خواهد مورد انتقاد قرار دهد ،از تمام ظواهر فریبنده عاری می سازد و او را از هر لحاظ کوچک می کند این کار می تواند از لحاظ جسمی یا معنوی باشد .
    2- بزرگنمایی. این روش در مقابل کوچک کردن است در این روش نیز طنز نویس سعی می کند با اغراق و غلو مطلبی یا رفتار شخصی را بزرگتر از انچه هست نشان دهد . این روش در کاریکاتور کاربرد زیادی دارد .
    3- تقلید طنز امیز .( حماسه مضحک ) شاعر یا نویسنده با در نظر گرفتن نوشته یا شعر جدی با همان سبک و اسلوب مطلبی طنز امیز را عنوان می کند .
    4- کنایه طنز امیز یا نقل قول مستقیم . « برای اجرای این منظور معمولا طنز نویس داستانی می افریند و چند نفر از شخصیتهای مورد نظر را در ان قرار می دهد و به عنوان دیالوگ از سخنان واقعی ان اشخاص استفاده می کند . در بعضی موارد ممکن است نویسنده نقل قول ها را به طور مضحکی خارج از رشتته اصلی کلام بیاورد و یا بعضی از قسمت حرفها را خودش بنویسد و یا اصلا احتیاجی به این کار نباشد و تمامی مطلب عنوان شده و نحوه بیان ان طوری خنده اور باشد که بشود تمامی یا قسمت اعظم ان را بدون دست بردن و تغییر دادن نقل کرد .»( جوادی 42)


    طنز در دوره مشروطه
    در استانه انقلاب مشروطه تحولات سیاسی اجتماعی موجب انتقال شعر از دربار به میان مردم شد و این تحول شگرفی بود که برای اولین بار اتفاق می افتاد . در این شرایط گویندگان خود را موظف به رعایت زبان مخصوص مردم نموده ، زبان سابق خود را کنار گذاشته وارد حوزه تازه ای شدند . در این راستا طنز و هجو نیز رشد روز افزون داشته و با وارد شدن واژه ها و مثل ها و گفتارهای روزمره که تاکنون جایی در شعر نداشت ، به مایه های طنز شعر و نثر افزوده شد. به ویژه که روشنفکران ایرانی به خوبی اگاهی داشتند شعر یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بیداری ملتهاست و ساده ترین و شناخته شده ترین وسیله ای است که می شود با ان روح قهرمانی و حماسی و اندیشه های ازادیخواهانه وطن پرستانه را در ملت نا اگاه و بی خبر و خواب الود ایران دمید ... به همین دلیل در کنار اشعار و نثر های پخته و ادیبانه خواص ، نوعی شعر و نثر ساده و عوام فهم به وجود امد که از هزل و طیبت و طنز چاشنی داشت یعنی حقایق وسایل مهم اجتماعی را برای اینکه همه مردم فهم کنند لباس مزاح و شوخی و هزل می پوشانیدند یا در قلب اهنگهای شناخته شده در بعضی سروده ها و نوحه ها و تصنیف ها لالایی ها نفرین نامه ها می ریختند تا به شیرینی و سهولت قبول عام یابد.
    «طنزهای مطبوعاتی را اغلب در قالب مستزاد و مسمط و مثنوی های کوتاه و قطعه می سرودند . البته قالب غزل و قصیده نیز استفاده می شد . در این قالبها از اوزان ساده و کوتاه و ضربی استفاده می شد که عوام الناس در ان قالبها با نوحه ها ، تصنیف ها ،سروده ها ، ترانه ها ، لای لایی ها و ... اشنایی داشتند . خصوصا که زبان این طنزها اغلب ساده و نزدیک به لهجه محاوره بود که از اصطلاحات و ضرب المثلها و کنایه ها و تمثیل های متداول بین عوام الناس مایه و چاشنی داشت ...و در انها ذوق و سلیقه و تمهیدها و ارزوهای مردم انعکاس می یافت و نه تنها حوادث و اتفاقات و جریان های سیاسی و اجتماعی روز را بازگو می کرد بلکه با کنایه و اشاره ها ضعف های موجود را به رخ مسئولان و اولیای امور می کشید و انانرا با طنز و لعن مورد ریشخند قرار می داد .»( بهزادی، ص 579-580)
    « در شعر مشروطه هم با طنز خنده اور روبرو هستیم و هم طنز جدی و گاه ترکیبی از طنز و جد . از گلایه های سطحی و خنده اور زندگی جز در مواردی چند از سید اشرف در باب سمنو و فسنجون و غیر ذلک خبری نیست و به جای ان جوهره اعتراض است به وضعیت ناهنجار رفتارها و کردارهای اجتماعی سیاسی و ارزش طنز شعر مشروطه هم در همین مقوله مضمر است . اعتراض ها حیطه های گوناگون تجربه های سنتی جامعه را در بر می گیرد و در مقابل انسان های سنتی دیوار می کشد و با نقد و طنز باد انها را می خواباند . »(اژند، 260)

    طنز پردازان مشروطه
    در دوره مشروطه طنز پردازان بیشتر از طریق روزنامه ها و مجلات مطالب طنز آمیز خود را ارائه می دادند .
    در این دوران روزنامه ها و مجلات طنز امیز تنوع و کثرت پیدا کرداز قبیل :صور اسرافیل، نسیم شمال ، ملا نصرالدین، کشکول ، تنبیه ، حشرات الارض ،بهلول ، شیدا ،شیخ چغندر و ... که اغلب انها خوشمزه و ظریف و قابل مطالعه بودند .
    معروفترین طنز پردازان این دوره عبارتند از :

    علی اکبر دهخدا
    دهخدا مقالات طنز امیز خود را در روزنامه صور اسرافیل با امضای مستعار دخو ، سگ حسن دله ، خرمگس و...به چاپ می رساند .
    « با انتشار صور اسرافیل معنا و جهت تازه ای در طنز نویسی پیدا می شود چون میرزا علی اکبر خان دهخدا با مطالب خود تحت عنوان چرند و پرند نثر طنز امیز را به مرحله تازه ای می برد . این روزنامه صورتی دیگر از طنز پیش رو می نهد که تا ان روزگار سابقه ندارد . روی سخن چرند و پرند با مردم است . از زبان انها وام می گیرد . مضامین دست اموز زندگی را پرورش می دهد و معنایی تازه به انها می بخشد و کلیت هم تافته ای پدید می اورد و به طنزی تازه نفس بدل می کند.» (آژند ص 249)
    خرافات مذهبی ، صبر و تسلیم به قضا و قدر و گوشه گیری ، موهومات و تعصبات ، مستبد خویی و فساد دستگاه قدرت و خیانت و خبائث مشتی ستم پیشه و ریاکاری انها و ...درونمایه ها و مضامینی هستند که در فحوای کلام طنز امیز دهخدا سرریز می شوند و با عبارات ساده و قوی ترین نظم و اسلوب بیان می گردند.
    «این شعر طنز امیز را دهخدا خطاب به محمد علی شاه قاجار سرود . در روزنامه صور اسرافیل مورخه 20 نوامبر 1907به چاپ رسانید . با کلمه ریشخند اکبلای ، محمد علیشاه را مردود خلق و خدا می شمارد و خیانتها و ظلم های او را به یادش می اورد :
    مردود خدا رانده هر بنده اکبلای از دلقک معروف نماینده اکبلای
    با شوخی و با مسخره و خنده اکبلای نز مرده گذشتی و نه از زنده اکبلای
    هستی تو چه یک پهلو و یک دنده اکبلای ...»
    ( بهزادی ،580)

    ایرج میرزا
    شعر مشروطه گاهی از طعنه و ریشخند به پرخاش و هتاکی می رسد و مستقیم و سرراست در موضوع غلیان می کند و خشم و انزجار عمومی را بیان می دارد . اینگونه خشم اغلب به هجو تنزل می یابد و بدل به ناسزا می شود . در این قلمرو اشعار ایرج مثال زدنی است .
    «اگر در شعر مشروطه در پی بازیابی هم امیزی جد و طنز و هجو باشیم باید در ایستگاه شعر ایرج میرزا دمی تأمل کنیم و به شعر او و طرز طنز وی نظری بیفکنیم . می دانیم که شعر ایرج ساده و روشن و بدون تقید است و طنز او نیز از این قاعده مستثنی نیست و در نهایت سادگی جریان دارد . ویژگی دیگر شعر او طنز سیاسی است که در مسامات شعرش حکم فرماست ... او شوخ طبعی و نکته سنجی را با ساده گویی می امیزد و در ابزار اندیشه و گفتارش هم دلیری نشان می دهد . شاید نمونه والای انرا عارفنامه بدانیم که در ان به سادگی با بذله و هزل هر چه در دل دارد به زبان می اورد و طنز و هزل را در هم می امیزد و ولوله در شهر می اندازد و شعرش بر سر زبان ها می افتد.»(اژند 263)
    عارفنامه که به سبک جلایر نامه قائم مقام فراهانی سروده شده در شکایت از اوضاع و احوال مردم و کشور در ان روزگار حکایت ها دارد. این اثر به هر دلیلی که سروده شده باشد طنز و ظرافت و هجو و هزل را به تمامی در خود دارد . از هجو شخصی شروع و به طنز اجتماعی ختم می شود و تجدد دوستی را برای عارف به ارمغان می اورد :
    انقلاب ادبی محکم شد فارسی با عربی توأم شد
    در تجدیئد وتجدد وا شد ادبیات شلم شوربا شد
    می کنم قافیه ها را پس و پیش تا شوم نابغه دوره خویش
    همه گویند که من استادم در سخن داد تجدد دادم

    اشرف الدین گیلانی
    روزنامه نسیم شمال هر هفته توسط سید اشرف الدین منتشر می شد که غالبا حاوی سروده ها و نوشته های خود او بود که به طنز بیان می کرد . روزنامه وی به قدری در میان مردم مشهور ومحبوب بود که برای خواندن ان لحظه شماری می کردند و خود سید اشرف را هم اقای نسیم شمال می نامیدند .او یکی از مهمترین طنز پردازان این دوره محسوب می شود .
    « طنز نسیم شمال طنز تفسیری است و گاه مستقیم و سرراست با نگرشی هزل امیز ، نظرگاه بزله پرداز دارد با روحی لطیف در پس پشت ان .»(اژند ص 246)
    چرخش های ذهنی سید اشرف ساحتهای مختلفی را در بر می گیرد . او تفسیر کننده عادتها و انگارهای زمانه به شیوه طنز و بذله است . انبان روزنامه او انباشته از مضامین پوشیده و پنهان و نکته های روشن و ناروشن اجتماعی- سیاسی است . قلمش تلخ و گزنده است و حکایت از بی خبری ما دارد . طنز او نوعی دهن کجی به واقعیت است :
    « ای قلم پنداشتی هنگامه دانشوری است
    دوره علم امده هر کس به عرفان مشتری است
    تو نفهمیدی که اوضاع جهان خر تو خری است
    خر همانست و عوض گردیده پالان ای قلم
    نیستی ازاد در ایران ویران ای قلم » (دیوان ،301)
    «نسیم شمال علاوه بر اشعار جدی خود با استفاده از شگردها و ساختارهای گوناگون طنز ساز با شعار شوخ طبعانه به انتقاد از ستمگران و زورمداران و متحجران و تمام عوامل و عناصر عقب ماندگی ملت پرداخت و با کنار هم قرار دادن کلمات عناصر و مفاهیم نامتجانس و گاهی متضادو متناقض فضایی طنز امیز دراثار شعری خود به وجود می اورد.» ( شاعر مردم ، ص 92)
    همچنین با استفاده از تضاد ، تشبیه ، تلمیح ، تشخیص و ساختن عبارات و کلمات و اسامی غیر متعارف و امثال ان ساختار سخن طنز امیز خود را مستحکم نمود . او با این ساختار طنز امیز به نقد و بررسی مضامین مهم سیاسی مثل انتقاد از شاه، وزیران ، وکیلان مجلس ، حکام محلی ، بیگانگان و بیگانه پرستان و امثال ان و همچنین به مسائل فرهنگی اجتماعی چون طبقات اجتماعی و ویژگی های آنها ، فقر و بدبختی ، رواج نیرنگ و فریب، مشکلات زنان ، اداب و رسوم تحمیلی و خرافی و امثال ان پرداخته است .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بررسی محتوا و ساختار طنز در نثر مشروطه دکتر جواد دهقانیان

    اشاره: یکی از اهداف ما در پنجره‌ی «نقد و نظر»، معرفی تحقیقات دانشگاهی بسامان و ارزنده در این حوزه یا انتشار بخش‌هایی از آن هاست. در راستای مقاله ی جناب آقای دکتر صدیقی را در شماره‌ی پیشین سایت درج نمودیم و اینک ادامه‌ی مسیر با پژوهش ارزنده‌ی جناب دکتر دهقانیان است که چکیده و یکی از بخش‌های کوتاه آن در پی می‌آید. ضمن تشکر صمیمانه از این دو که عزیز گرانقدر (که اجازه‌ی درج مطالبی برگرفته از رساله ی دکتری شان را به ما دادند)، شما را به مطالعه ی مطلب این شماره دعوت می کنیم.


    بررسی محتوا و ساختار طنز در نثر مشروطه
    (1270-1320 هـ . ش.)
    دکتر جواد دهقانیان
    چکیده

    در میان ادوار تاریخی ادبیات فارسی، ادبیات مشروطه جایگاهی ویژه دارد. این دوره از ادبیات فارسی به منزله ی پل میان ادبیات سنتی و مدرن ایران به حساب می آید. از این رو در ادبیات مشروطه، هم از ویژگی های ادبیات سنتی و هم از شاخصه های ادبیات نوین نشانه های فراوانی دیده می شود. به دلایل متعدد چون شرایط اجتماعی- سیاسی، آشنایی ایرانیان با ادبیات مدرن جهان، ورود به عصر صنعت، مخاطبان جدید همراه با نیازهای تازه، و ... نثر و طنز در ادبیات مشروطه مورد توجه قرار گرفت. در این رساله ضمن اشاره به دلایل گسترش این دو نوع ادبی، از دیدگاه جامعه شناسی ادبیات، دلایل گرایش نویسندگان این دوره به طنز پردازی تشریح شده است. طنز در آثار نویسندگان مورد بحث از جنبه هایی چون تئوری، تکنیک و عواملی که متن را به سوی طنز سوق داده اند و همچنین محتوا و موضوعات اساسی که ذهن طنز پردازان را به خود مشغول کرده، نقد و بررسی شده اند.
    این پژوهش در پنج فصل و یک نتیجه تنظیم شده است. در فصل نخست یا «کلیات» مباحثی چون: دلایل انتخاب موضوع، پیشینه ی تحقیق، اهداف رساله ارائه شده و آثاری که مبنای پژوهش را در بر می گیرند، معرفی گردیده است.
    فصل دوم به نام «انقلاب مشروطه و تحولات سیاسی و ادبی»، چنانکه از عنوان مشخص است، به وضعیت تاریخ ایران در دوره ی مورد نظر می پردازد و زمینه و عوامل اجتماعی دگرگونی های ادبی در عصر مشروطه را نقد و بررسی می کند. علاوه بر این در همین فصل به موضوع اهمیت طنز و جایگاه آن در ادبیات مشروطه اشاراتی شده است.
    فصل سوم در برگیرنده ی تئوری هایی است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، به دلایل ایجاد و گسترش طنز پرداخته اند. از مهمترین تئوری هایی که در این فصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، می توان تئوری فروید، برگسون، فرای، نظریه ی اخلاقی و نظریه ی گسل اجتماعی و طنز را نام برد. آخرین نظریه ای که از آن نام برده شد، مبنای بررسی موضوعات این رساله قرار گرفته است.
    فصل چهارم به عنوان کارکردهای طنز، به بررسی مهمترین مضامین طنز در آثار مورد بحث می پردازد. در این فصل تلاش شده مهمترین موضوعاتی که مورد اعتراض و انتقاد طنز پردازان قرار گرفته، تجزیه و تحلیل گردد.
    فصل پنجم به تکنیک ها و عوامل طنز ساز می پردازد. در این فصل نخست تکنیک های طنز پردازی و قالب های اصلی طنز منثور معرفی گردیده و سپس هر یک از تکنیک ها در متون مبنا- که بر اساس سیر تاریخی از رمان «سرگذشت حاجی بابا» تا آثار جمال زاده و نمایش مشروطه را شامل می شود- بررسی شده است.
    فصل ششم به عنوان نتیجه گیری، به سیر طنز پردازی در نثر مشروطه اختصاص یافته است. در این بخش طنز و طنز پردازان مورد نظر، از زوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفته اند.

    خرافات
    شاید این سخن در ابتدا کمی عجیب و غریب باشد که خاستگاه و منشأ خرافه ها را نوعی دانش و بینش نسبت به زندگی بدانیم. ظاهراً خرافه ها بسیار پوچ و بی معنی به نظر می رسند. اندکی تأمل در منشأ و دلایل پیدایش آنها کافی است که نادرستی تصور اولیه معلوم شود. آنچه که امروز خرافه نامیده می شود در حقیقت اولین گام های اجداد ما درشناخت جهان بوده است. خرافه ها در حقیقت فرضیه های علمی هستند که اثبات نشده اند و یا گذر زمان و دانش های جدید نادرستی آن ها را اثبات کرده است. در برخورد با جهان تازه که بر پایه ی دانش و علم شکل گرفته و قانون علی (علت و معلول) تعیین کننده ی روابط میان اشیاء و پدیده ها است؛ خرافه ها دیر یا زود کارآیی خود را از دست داده و نابود می شوند. در این میان تنها پندارهایی که به نظام فکری بشر آسیب وارد نمی کنند و او را از مسیر پیشرفت و توسعه باز نمی دارند، خاصیت جادویی خود را حفظ کرده و باقی می مانند. علاوه بر این اعتقاداتی که دستی یا نادرستی آن ها ثابت نشده، احتمالاً تا آن زمان که دانش بشری بتواند دنیای رازآلود آن ها را بگشاید، به حیات خود ادامه خواهند داد. برای مثال، اعتقاد به این باور که نعل اسب مایه ی خوشبختی است یا خیر، درمسیر پیشرفت انسان مانعی ایجاد نمی کند و حتی ماهیت امیدوار کننده ی آن بشر را ترغیب به حفظ آن می کند. اعتقاد به نحوست عدد سیزده نیز تا کنون در میان مردم بسیاری از کشورها به دلیل همان خاصیت جادویی به صورت جدی حفظ شده است.
    همان طور که توضیح داده شد؛ خرافه ها در واقع اکثراً اندیشه ها و ارزش های مردم پیشین اند که برای مردم امروز، ظرفیت طنزپذیری بالایی دارند. همانگونه که نحوه ی پوشش مردم در دوره های مختلف فرق می کند و اگر با زمینه ی فرهنگی جامعه سنخیت نداشته باشد، خنده دار به نظر می رسد، در مورد باورها و اندشه های ناروای گذشته (خرافه ها) نیز عملاً همین اتفاق می افتد.
    درعصر مشروطه حجم زیادی از این اندشه ها نمایان می گردد. باورهای خرافی در برابر اندشه های مدرن ناکارآمد و مسخره می نمایند. تمایل شدید روشنفکران ایرانی به اندیشه های مدرن غربی از یک سو و اعتقاد عمیق مردم و جامعه به باورهای سنتی که به شکل باور نکردنی با خرافه ها آمیخته شده بود؛ از دیگر سو چالش های آتی را میان تفکرات مدرن و سنتی اجتناب ناپذیر می کرد. این چالش هر چندکه با برتری مطلق متجددین همراه نبود اما به میزان بسیار زیادی اندیشه های خرافی را تعدیل کرد. ظرفیت طنز پردازی این اندیشه ها باعث شده بود که نوک حمله ی طنز مشروطه، بیشتر جنبه های سنتی جامعه را نشانه رود و کمتر به مسائل و مشکلاتی که درسایه ی مدرن شدن جامعه به وجود می آمد؛ بپردازد.
    اعتقاد عمیق به نیروهای ماورایی ریشه ی بسیاری از باورهایی است که در این دوره خرافه آمیز می نماید. گرایش به صوفی گری و باور به نیروهای خارق العاده ی درویشان نمونه ای از این اعتقاد است که در کتاب های مختلف این دوره به آن اشاره شده است. از میان نمایشنامه ها، آخوندزاده، تمثیل (نمایش) «ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر» و میرزا آقا تبریزی نمایش «حاج مرشدکیمیا گر» را برای مبارزه با باور مفرط و ناروا به درویشان، کیمیاگری و جادو و جنبل نوشته اند. بهترین قطعات طنز در این مضمون در سرگذشت «حاجی بابا» و «چرند و پرند» دهخدا دیده می شود. «درویش سفر» به حاجی بابا توصیه می کند به حلقه ی درویشان بپیوندد؛ چرا که با پیوستن به این گروه، حتی می تواند ادعای خدایی و پیغمبری کند و مطمئن باشدکه پیروانی نیز به دست خواهد آورد. تحت تأثیر سخنان این گروه، بالاخره حاجی بابا به این جمع می پیوندد و درویشان به نوبت، خاطرات خود را که همه بر پایه ی هنر نمایی در شیادی و مردم فریبی است؛ بیان
    می کنند. این جاست که حاجی بابا متوجه می شود؛ درویشانی که درظاهر لباس فقر پوشیده اند و هیچ کار مفیدی انجام نمی دهند؛ دارای چه شکوه، عظمت و نفوذی در میان مردم هستند و چگونه توانسته اند مردم را به بازی بگیرند و از جهل و بی خبری آنان بهترین فایده را ببرند. بنابراین برای شیادانی چون او، چه حرفه ای بهتر و راحت تر از خرقه ی درویشی، می تواند اسباب معیشت آن ها را تأمین کند.
    موریه در چند فصل از رمان خود به این مسئله توجه کرده است. به گمان نگارنده، وی با نقد طنز آمیز تصوف گرایی، بهترین خدمت را به ایران کرده و نشان داده که چگونه اعتقاداتی از این دست، جامعه ی ایران را از لحاظ اجتماعی و اقتصادی به انحطاط و زوال کشانده است. ذکر خاطره ی یک از درویشان بهتر می تواند مشکلاتی را که جریان تصوف در پی داشته بیان کند:
    ... با درویش بی دین، ممالک ونواحی بسیار پیمودیم و عرض هنرهای خود نمودیم.
    عاقبت، رخت به هرات کشیدیم و در سایه ی ابلهی افغانان، تلافیِ مافاتِ لاهوریان و کشمیریان بنمودیم. درویش در هرات طرحِ ادّعای نبوت انداخت، اما هنوز دستگاه معجزاتش تمام نشده و وعده ی جوانی که به هزار کس داده بود به سر نرسیده، به سرای دیگر کوچید:
    «منزل ما در سر کوهی، در صومعه ای بود و به مردم گفته بود که با مائده ی سماوی به سر می برد. از بخت بد، شبی یک بره ی بریانِ بالتّمام با یک من پشمک خورد و از هیضه بمرد. من برای حفظ آبروی وی، گفتم که «پریان به وجود آدمی به این کمال رشک بردند و امر را به روحانیون اشتباه نموده، معده ی درویش را چنان از مائده ی روحانی انباشتند که جای نفس نگذاشتند؛ روح راهی جُست و به در جُست و به همراهی باد شمالی تند به آسمان پنجم، بالای دست حضرت عیسی، بنشست. چه نمی خواست که به پهلوی دست او برود.»
    این باد شمالی سراسر تابستان در هرات می وزد و بی این باد زندگانیِ هراتیان دشوار است؛ اما من چنان تحویل دادم که این باد را درویش با ازای خوبی هراتیان به اعقاب و اخلاف ایشان یادگار گذاشت. پیران جهاندیده و این باد آزموده به انکار برخاستند؛ اما با رسوخ سخنان درویش کاری از پیش نبردند.
    درویش را با دبدبه و طنطنه دفن نمودند. ایشک میرزا، حاکم هرات، بالذّات نعشِ او را بر دوش تا به گور برد و به خرج اولیا پرستان گنبدی بر سر قبرش بنا نهادند که تا قیامت زیارتگاه ابلهان است.
    من بعد از مرگ درویش تا مدتی، به نام کوچک ابدالی او، بقیّت الجیشّش را با طلسمات و نیرنجات تاراج و تارات می کردند، در سایه ی موی های و استخوان ها که از مزبله ها جمع می کردم و به نام مو و استخوان او ارج می دادم، بیشتر از کشیشانی که به نام استخوان خر عیسی مبلغ ها اندوختند؛ اندوختم. بعد از آنکه به قدر یک جوال از موی ریش مقدس و یک توبره از ناخن اقدس او فروختم، از ترس این که اگر در آن تجارت اصرار کنم خسارت و اضرار برم و شاید اهل بخیه، بخیه ام به روی کار اندازند، مچم بگیرند و مشتم وا شود، سَردَم را از آنجا کَندم و نواحی بسیار ایران را تنها سیاحت کنان، آخرالمر به میان قبایل هزاره رخت افکندم. کارم در آنجا بهتر از آنچه می پنداشتم بالا گرفت. به ادعای پیغمبری، یعنی به اتمام کار ناتمام درویش برخاستم.
    پس دست به دوش درویشی که در پهلوش نشسته بود زد و گفت: این فقیر مولا در آن کلک با من همدست بود. می داند که به چه استادی دیگ پلوئی پختم که با خوردن تمام نمی شد. همه ی قبایل هزاره، خاصه آنان که پلو آن دیگ را می خوردند به من بگرویدند. خلاصه، حضرت ایشانی که واقعه ی آن در خراسان آن همه شهرت دارد منم. اگرچه به لشکر پادشاهی که به کرّات و مراّت بر سر من فرستاد مقاومت نتوانستم، اما اینقدر ابله فریفتم که از کیسه ی آنان در تمام عمر راحت می توانم زیست.
    (موریه، 67:1384 – 66)
    در سیاحت نامه و کتاب های طالبوف نیز به اعتقادات خرافی در این زمینه اشاره شده است.
    این که تقریباً همه ی نویسندگان مورد بحث به این مسئله اشاره کرده اند به خوبی اهمیت موضوع را گوشزد می کند. ابراهیم بیگ قهرمان سیاحت نامه در سفر به یکی از شهرها با گروهی از درویشان مواجه می شود که به نمایش مارگیری پرداخته اند و با القای باور اسم اعظم در میان مردم، پول هنگفتی به جیب می زنند و شگفت آن که مردم سخت به این گروه ایمان دارند و به هیچ وجه از ااعتقاد خود نسبت به آنان دست بر نمی دارند. عجیب تر آنکه مردم با بزرگنمایی و مبالغه در هنر نمایی درویشان و انتساب کرامات و کارهای خارق العاده به آن ها عملاً باعث ترویج باورهای نادرست می شوند و موجبات تقویت جایگاه این گروه را در جامعه فراهم می سازند و خود به ترویج خرافه کمک می کنند. باورهای خرافی به همین جا ختم نمی شود و نشانه های آن را در جاهای دیگر هم میتوان مشاهده کرد.
    برخی از خرافه ها به مثابه ی علف های هرز در کنار باورهای دینی ومذهبی برای خود امکان رشد و بالندگی می جویند. باورهای دینی به دلیل سرشت مقدس و با ابهتشان و همچنین اتصال به غیب و عالم الوهیت برای مردم بسیار قابل احترام اند. با توجه به چنین ویژگی های مهمّی، باورهای خرافی خودرا به این حوزه نزدیک می کنند و گاه آنقدر خود را شبیه باورهای دینی می سازندکه تشخیص و تمیز آن ها برای مردم عادی امکان پذیر نیست. برای مثال اگر «تقدیر گرایی» را در نظر بگیریم برای اثبات گوه ای از آن در متون دینی نشانه ها و دلایل کافی وجود دارد. اما همین باور به دلایل گوناگون که از مهترین آن ها توجیه قدرت سیاسی است، به شکل های دیگری به مردم القاء شده است. تکنیک تقدیر گرایی که در آن گناه حوادث به گردن تقدیر انداخت می شود، در حقیقت در انتقاد به همین باور ساخته شده و اتفاقاً در طنز مشروطه، نمونه های فراوان برای آن یافت می شود.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/