نثر مصنوع در قرن ششم
سبك ديگري كه از اواخر قرن پنجم و قرن ششم در نثر فارسي ظهور كرد به سبك مصنوع يا سبك فني مشهور است. مراد از نثر مصنوع يا نثر فني نثري است كه آميخته با صنايع لفظي مانند سجع و جناس و امثال آنها باشد. در اين سبك نويسنده بيشتر بظاهر الفاظ توجه دارد و مهمترين عنصر آن سجع است. سجع به كلماتي گويند كه در پايان دو يا چند جمله متعاقب بكار رود و از حيث وزن و گاه حروف اواخر خود تقريباً يكسان باشد مانند وعيد و تهديد در اين عبارت: «مضمون او همه وعيد و مقرون او همه تهديد» و واقعه و داهيه و قاصي و عاصي در اين عبارت: «چنانكه در چنين واقعهيي و در چنين داهيهيي خداوند ضجر قاصي به بندگان عاصي نويسد.»
نثر مسجع در ادبيات فارسي در نتيجه تأثير ادبيات عرب پيدا شد و شيوع و تجديد آن در نثر عربي از قرن چهارم است و چون همه نويسندگان و ادباي فارسي زبان با ادب عربي آشنايي داشتند و آثار نويسندگان و مترسلان بزرگ عرب را سرمشق خود در نويسندگي و بيان نكات و مضامين مختلف قرار ميدادند طبعاً تحت تأثير سبك مصنوع آنها قرار گرفتند و همان سبك را در نثر زبان خود هم بكار بردند و اگر چه بعضي از نويسندگان فارسي زبان مانند عنصرالمعالي صاحب قابوسنامه با وارد كردن سجع در نثر مخالف بودند و زبان فارسي را با آن ناسازگار ميدانستند با اين حال همچنانكه گفتهايم از اواخر قرن پنجم و علي الخصوص از اواسط قرن ششم به بعد اين سبك در نثر فارسي معمول شد و مدتها متداول بود.
نخستين كسي كه در آثار او سجع ديده شد خواجه عبدالله انصاري (متوفي به سال 481) است. وي در رسالات خود مانند «مناجات نامه» و «كنز السالكين» و «هفت حصار» سجعهايي ساده آورد ليكن ايراد سجع در آثار اين نويسنده چون با سادگي همراهست آسيب بسيار به انشاء او وارد نياورد. با تمام اين احوال اگر او سخنان خود را بدون رعايت سجع مينوشت شايد بهتر از عهده ايراد معاني بر ميآمد.
دوره واقعي صنايع لفظي در نثر از اواسط قرن ششم شروع شد. در اين دوره بكاربردن صنايع مختلف و تكلفات صوري و سجعهاي مكرر و آوردن جمله هاي مترادف و استعمال لغات وافر عربي و شواهد از شعر عرب و احاديث و امثال و آيات و تركيبات و مصطلحات علمي معمول شد.
اولين كتابي كه توجه به صنايع در آن بسيار است. ترجمه كليله و دمنه است كه در حدود سال 539 هجري پرداخته شد. مترجم اين كتاب ابوالمعالي نصرالله بن محمد بن عبدالحميد غزنوي است كه تا اواخر قرن ششم در قيد حيات بود. در اين كتاب مترادفات و كلمات عربي و تمثل به اشعار و امثال عرب زياد است ولي سجعهاي آن كامل نيست.
بعد از ابوالمعالي، نظامي عروضي سمرقندي در كتاب چهار مقاله بيشتر سجع به كار برده است. چهار مقاله در حدود سال 551 و 552 تأليف شده و كتابي است شامل چهار قسمت كه هر قسمت را نويسنده آن براي يك دسته از ندماء سلاطين نوشته است يعني راجع به شاعران، نويسندگان، پزشكان، منجمان. در اين كتاب مقدمه هر يك از صناعات با انشاء كاملاً مصنوع و باقي با استفاده از هر دو روش نثر نگارش يافته و نويسنده در هر دو فن نثر و علي الخصوص در بيان اوصاف داد استادي و مهارت داده است.
مهمترين كتابي كه در قرن ششم پيش از چهار مقاله با توجه به صنايع لفظي نوشته شده كتاب مقامات حميدي است. صاحب اين كتاب قاضي حميدالدين عمر بن محمود بلخي(متوفي به سال 559) است و او اين كتاب را به تقليد از مقامات بديعي و مقامات حريري نگاشته و مانند آنها در آن انواع صنايع را بكار برده است.
يكي ديگر از نويسندگان قرن ششم منتجب الدين بديع علي بن احمد كاتب جويني منشي سلطان سنجر سلجوقيست كه از نويسندگان مشهور و صاحب مجموعهيي از منشآت است به نام عتبة الكتبة. در اين منشآت كه مراسلات ديواني است بنابر رسم نويسندگان درباري آن روزگار بعضي از صنايع لفظي ديده ميشود.
ديگر از نويسندگان قرن ششم بهاءالدين محمد بن مؤيد البغدادي منشي علاءالدين تكش خوارزمشاه(568ـ596) است كه ازو مجموعهيي از منشآت بنام«التوسل الي الترسل» در دست است. نثر بهاءالدين محمد داراي لغات فراوان عربي و صنايع لفظي است و در نوع خود ممتاز است.
ديگر حميد الدين ابو حامد احمد بن حامد كرماني ملقب به افضل كرمان است كه از او سه كتاب در دست است به نام «عقدالعلي للموقف الاعلي» و «بدايع الازمان في وقايع كرمان» و «المضاف الي بدايع الازمان». اين سه كتاب در تاريخ سلاجقه كرمان و آشفتگي اوضاع آن ولايت بعد از حمله غزان بر آن تا اواخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم است و انشاء هر سه كتاب مصنوع و متكلف است.
كتاب ديگري با نثر مصنوع در اواخر قرن ششم تأليف شده است به نام «راحة الصدور». نويسنده اين كتاب نجم الدين ابوبكر محمد بن علي راوندي است كه كتاب خود را در سال599 تأليف كرد و خود مدتي بعد از تأليف اين كتاب زنده بود و بعد از حمله مغول در دربار سلاجقه آسياي صغير به سر ميبرد. اهميت راحةالصدور تنها از لحاظ حفظ اطلاعات وافر راجع به سلاجقه مخصوص سلاجقه عراق نيست بلكه از اين باب كه با نثر شيوا و زيبايي كه در موارد لزوم از صنايع لفظي نيز بر كنار نميباشد نگاشته شده، بسيار مهم و مورد استفاده است. در برخي از موارد اين كتاب مضامين شعري در لباس نثر درآمده است و اين در مواقعي است كه نويسنده ميخواست از ممدوح خويش سخن گويد. راوندي كتاب خود را بعد از فرار به آسياي صغير از جلو حمله مغول، و در آمدن در خدمت كيخسرو بن قلج ارسلان پادشاه سلجوقي آن سامان كه از 616 تا 634 حكومت داشت به نام او در آورد.
از كتب بسيار مهم آخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم كه چند سال پيش از حمله مغول نگاشته شد كتاب ترجمه تاريخ يميني است. اين كتاب را ابوالشرف ناصح بن ظفر منشي جرفاذقاني «گلپايگاني» در سال 603 از عربي به فارسي درآورد. متن عربي تاريخ يميني از عتبي نويسنده بزرگ معاصر سلطان محمود غزنوي است. عتبي اين كتاب را در شرح حكومت سبكتكين و محمود و به مناسبت راجع به قسمتي از حوادث آخر عهد ساماني نوشته و متن عربي آن از نمونههاي زيباي ادب عربي است. ترجمه فارسي كتاب هم داراي همان ارزش و مقدار ميباشد يعني اگر چه به نثر مصنوع نگارش يافته ليكن با نهايت مهارت و استادي پرداخته شده است.
از اواخر قرن ششم كتاب نفيسي داريم به نام«روضة العقول» اين كتاب را محمد ين غاضي الملطيوي دبير و وزير سليمانشاه بن قلج ارسلان (597ـ600) از سلاجقه آسياي صغير از كتابي كه اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروين از شاهزادگان مازندران به زبان طبري در اواخر قرن چهارم هجري نگاشته بود به زبان فارسي ترجمه كرد(598 هجري). اين ترجمه نثري مصنوع ولي فصيح و زيبا دارد.
ترجمه ديگر از همان كتاب چند سال بعد در حدود سالهاي 607ـ 622 ، بدست سعدالدين وراويني معاصر اتابك ازبك بن محمد بن ايلدگز از اتابكان آذربايجان شده و به «مرزبان نامه» موسوم گرديده است. ترجمه وراويني از بدايع آثار فارسي و يكي از شاهكارهاي نثر ماست. اين كتاب با روش مصنوع و با سجع و صنايع ديگر لفظي و استفاده از اصطلاحات علمي و اشعار و اخبار و امثال فارسي و عربي نگاشته شده و اهميت آن خصوصاً در آنست كه افكار شاعرانه چنان در نثر راه يافته است كه بدان اثر تازهيي از زيبايي و لطف بخشيده و آنرا در نوع خود بينظير ساخته است.
كتاب ديگري از پيش از حمله مغول داريم به نام «تاريخ طبرستان» كه مؤلف آن بهاءالدين محمد بن حسن بن اسفنديار كاتب آنرا در سال 613 به پايان برده است. نويسنده اين كتاب در برخي از موارد داراي روش مصنوع است و در موارد ديگر نثري ساده و فصيح دارد و تنها تصنع او استشهاد به پارهاي از اشعار عرب و آوردن سجعهايي در بعض موارد است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)