دلدل دل ز سر خندق غم
چون جهانم که بس افکنده سم است
دلدل دل ز سر خندق غم
چون جهانم که بس افکنده سم است
[SIGPIC][/SIGPIC]
تو گر داری دلی خرسند و شاداب
غریقی را ز بحر غصه دریاب
فقط در زندگانی ای برادر
مکش بیرون گلیم خویش از آب
بجهان خرم از آنم كه جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست
تو تا بی مهریت از حد فزون شد
دلم از تیغ جورت غرق خون شد
چه بد کردم مگر من با تو ای یار
که مهر من ترا از دل برون شد
در هوايت بيقرارم ، بيقرارم روز و شب
سر ز كويت برندارم ، برندارم روز و شب
باز چون بر در خلق افتد کار
زر بر سفله خدای دوم است
[SIGPIC][/SIGPIC]
تا كي ز تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
هرکه دلارام زيست از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاف هر که دراين دام رفت
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره
[SIGPIC][/SIGPIC]
شمع شبها بجز خیال تو نیست
باغ جانها بجز جمال تو نیست
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)