صلح در اشعار سعدی


چکیده:
مقاله‌ی ارائه شده براساس مطالعات و تجربه، برای پاسخگویی به این پرسش، که رسالت هنرمند درچیست؟ و سرآمد شعر کهن در صلح چه کسی‌ست؟
این مقاله حول چهار محور؛
* صلح در غزلیات سعدی.
* عقل‌گرایی در عشق.
* فرا زبانی سعدی در زمان.
* نگاهی کوتاه بهشخصیت و دوران تاریخی اجتماعی سعدی.
تنظیم این مقاله با روشی علمی و منصفانه به دور از یک سوی‌نگری، با استفاده از کتب مرجع و سایر مستندات مکتوب، همچنین یافته‌های اینترنتی و آموزه‌های دانشگاهی و سعدی پژوهان کهن و معاصر نگاشته شده است. نمونه‌هایی از اشعار سعدی با تشریح و توضیح، و در پایان ضمن جمع‌بندی، چند پیشنهاد کاربردی و نظری در راستای همین موضوع ارائه شده است.

مقدمه:
صلح از آرمان‌های بیدار بشری‌ست که همواره به وسیله‌ی قدرتمندان و ستمگران، سرکوب و با همت هنر و ادبیات هر کشوری التیام و جان دوباره‌ای به خود می‌گیرد.
از سال ۱۳۷۹ با کوششی در این راه وشناساندن شعر صلح واثربخشی آن در میانِ هنرمندان و مردم، کتابی با عنوان «شاعرانِ صلح» گردآوری شد، که نخستین اثر در ایران شناخته و کمیسیون ملی یونسکو در ایران، آن را پذیرفت. گرچه هنوز برای ترجمه و انتشار آن در خارج از کشور به وعده‌ی خود عمل نکرده، در هر حال توقف فرهنگ صلح در هیچ زمانی جایز نیست. به منظور عدم خشونت و پیوند زبان صلح در جهان، به برپایی جشنواره‌ی بین‌المللی شعرِصلح اقدام گردید. با کمال مسرت در اولین دوره‌ی این جشنواره که در تاریخ ۲۶/۲/۱۳۸۶ برگزار شد. نظر ۱۶ کشور را به خود معطوف داشت. امروز خرسندیم که ایرانیان آغازگر جشنواره‌ی بین‌المللی شعرِ صلح هستند. این امر مستقل ِ فرهنگی به همت شاعران، فرهیختگان و مترجمان و جمعی از فرهنگ دوستان صلح در شرایط بسیار دشوار به ثمر نشست. لازم به ذکر است، بعد از ایران (۶ماه بعد از برگزاری) کمیسیون ملی یونسکو در فرانسه نیز به چنین جشنواره‌ای، و درست با همین مضمون اقدام کرد.
اکنون در محضر استادانِ اهل ادب و زبان پارسی به ویژه از دبیر محترم این سمینار سرکار ِ محترم پرفسور آذرمیدخت صفوی کمال تشکر دارم که خارج از موضوعات ذکر شده در سمینار، اجازه فرمودند به بحث صلح در اشعار سعدی بپردازم.

ویِژه‌گی شعر سعدی:
شاه بیتِسخن جهان،شعرِ صلح سعدی‌ست. شاعری که غزل‌اش، آدمیت را با همه‌ی سردرگمی‌های زمانه از پس قرن‌ها به بهشت ِ صلح فرا می‌خواند.زبان‌آوری که هنوز به مدد ذهنِ روشن وزبانِ روان‌اش، وامدار انسان امروز وچه بسا دورتر از اکنون باشد.عیسی دمی که به نفس ِِ بشریتمی‌دمد وانسان شدن را بانگ برمی‌آورد:

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت
حیفاست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ بر این کنگره تا کی بتوان خواند؟
یک روز نگه کن بر این کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت پناهی بُوَد آن روز
که امروز کسی را نه پناهیم نه پشتیم

حیف است، دریغ وُ درد است، رنج شاعر بزرگ و متعهد تاریخ و فرهنگ ملی ماست. چشمه‌ای نامیرا. مدارانگری که آبروی صلح است. صلح ِ با خویش و بیگانه. شاعر و نویسنده‌ای که بندبند اعضای متفاوت ِانسان را، انسان ِ فرزانه و دیوانه را انسانِ سرکش و نرم را، در یک پوسته به تصویر می‌کشاند، هشداری به نیک و بدِ درون پوسته:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

توکز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

این ابیات فقط شعر نیستند، دلنشین‌ترین موسیقی آفرینش است. صدای یگانگی انسان است در هستی. تندیس تراش‌خورده‌ای‌ست از الماسبه دست بشر؛ درست مصداقی از سخن بزرگترین انسان، مهاتما گاندی که امروز یاد و خاطره‌اش را گرامی می‌داریم: "زندگی واحدی تجزیه‌ناپذیر است."*
این اشعار که بر دو محور صلح اجتماعی و صلح عاشقانه که بیش‌تر برگرفته از سعدی‌نامه و گلستان است، تنظیم شده است. اگر نظم و نثر سعدی را بر این ده اصل که در سعدی‌نامه آمده، استوار ببینیم ۹ اصل آن که شامل: عدل/ احسان/ عشق/ تواضع/ رضا/ تربیت/ شکر/ توبه. بدانیم، این اصول دقیقاً پایه‌های فرهنگ صلح را تشکیل می‌دهند، ادبیات سعدی بر اساس همین مفاهیم مورد توجه جهان است. در یکی از اشعارش که جنبه‌ی روانشناختی دشمن را به زیبایی به تصویر می‌کشد و خواهان سلامت دشمن است؛ بخشش درونی و تربیتی که در همین شعر به زیبایی بیان شده است و دقیقاً سخن گاندی‌ست که می‌فرماید: "اصل ِ ستونِ عدم خشونت، این است که آن‌چه در مورد یک فرد صدق می‌کند، در مورد تمام جهانیان نیز صادق است. طبیعت همه‌ی مردم یکسان است، پس آن‌چه که برای من امکان‌پذیر است برای همه امکان‌پذیر است* :

دشمن‌ام را بد نمی‌خواهم که آن بدبخت را
این عقوبت بس که بیند دوست هم‌زانوی دوست

علم ِ واژه‌گزینی سعدی، آگاهانه است و رسالت فرهنگ‌سازی را برعهده دارد. برای مثال آوردن واژه‌ی "فرهنگ" حتا در شعر امروز کاربرد نو و تازه‌ای دارد. و شاعر در آن زمان مسؤلیتِ معماری جامعه را با ترویج فرهنگ صلح و دوری از زورمداری و خشونت را وظیفه‌ی زبان و هنر خویش می‌دانسته است:

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه با زور آوران انداختن فرهنگ نیست

و در شعری دیگر صلح با دشمن، بر خلاف عادت‌های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و به‌طور کل عقلانی که بعد از هر جنگی بالاخره صلحی هست. او از ابتدا به صلح می‌اندیشد:

سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل و رای
صلح با دشمن اگر با دوستان‌ات جنگ نیست

در بیت دیگر تواضع و فروتنی و بار معنایی واژه بر دوش "بنده‌ایم" چنان قدرتمند است که فروتنی، قدرت را به چالش می‌کشاند و در نهایت قدرت را به عدالت فرا می‌خواند:

حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده‌ایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد؟

عدم خشونت در رفتار و کلام سعدی بی‌همتاست، و نیاز به گفتار او و اندیشیدن به آن، در روزگار ما ضرورت است:

با مردم سهل گوی دشخوار مگوی
با آن که در صلح زندگی جنگ مجوی

و شعری دیگر که طناز و ضرب‌المثلی‌ست میان مردم امروز:

امیدوار بَود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان

و در شعر دیگر، که از نشانه‌های تصویری و اندوه پنهان سعدی خبر می‌دهد:

اگر دودی رود بی آتشی نیست
و گر خونی رود کشته‌ای هست

و دیگر شعر که مسؤلیت معماری سعدی را که خدمت به خلق است، آشکار می‌سازد:

طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست

و دیگر شعر، که تا شرافت در جان آدمی هست این شعر ماندگار خواهد ماند، در این فرصت کوتاه فقط مطلع شعر خوانده می‌شود:

تن ِ آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

و در شعری دیگر، قدرت‌ها و دولت‌ها باید به فکر آرامش طبقات مختلف اجتماعی باشند وگرنه از عصیان مردم در امان نخواهند بود:

با رعیت صلح کن و ز خصم ایمن نشین
زآنکه شاهنشاه ِ عادل را رعیت لشگر است

در حقیقت خشونت فرزند ناخلف بشر است. و سعدی در مقام دوست تا آن‌جا برای دوستی ارزش قائل است که هرکس پیش دوست بمیرد زنده می‌شود.
قرأت این شعر تقدیم به مادر ترزا، که در هندوستان زندگی آموخت و زخمِ انسان درمانده را چون دوست ِ با ارزشی تا واپسین لحظا ت مرگ و تنهایی یار بود:

زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
مردهِ دل است آن‌که هیچ دوست نگیرد
هر که ز ذوقش درون سینه صفائیست
شمع دلش را ز شاهدی نگزیرد

طالب عشقی دلی چو موم بدست آر
سنگ سیه صورتِ نگین نپذیرد

در اشعار سعدی به‌ویژه نگاه ژرف او به صلح و جنگ، نمونه‌هایی از بی‌خردی هر انسانی را چه در صف زندگی روزمره، چه درصف دولت‌داران، نمایش می‌دهد و مدارا کردن را شرط عقل می‌داند؛ تصویر بر آمده از این شعر پیوند غریبی با جهان امروز و خطاهایش دارد:

تدبیر نیست جز سپر انداختن که خصم
سنگی بدست دارد و ما آبگینه

آبگینه در برابر سنگ، شیشه عمر ما در برابر خصم (ما آبگینه) ضمن این‌که تشبیه و تصویر بسیار زیبایی‌ست، در ادامه و تکمیل آن به شعری دیگر می‌پردازم:

دشمن گر آستین گل افشاندت به روی
از تیر ِ چرخ و سنگ و فلاخن بِتر بود

همان‌طور که در دوران سعدی چنین دشمنی وجود نداشت که ازآستینش گلی بیفشاند، در دوران ما نیز چنین دشمنی هنوز به دنیا نیامده، بلکه از آن بدتر، به جای سنگ، و تیر و فلاخن، سلاح هسته‌ای در آستین دارد. دولت‌داران به بهانه‌ی برقراری صلح قبل از پیدایش ِسلاح هسته‌ای، کشتار انسان‌ها را به‌وسیله‌ی جنگ‌های مثلاً سنتی‌شان ادامه می‌دهند و لابد قبل از آن کشتار انسان به هر وسیله‌ای آزاد است!
با این بیت که آرزوی هر دوره از حیات بشر است، به رسالت هنرمند و آرمان‌اش احترام گذاشته و با فرصت کوتاه که خود غنیمتی‌ست، به غزل عاشقانه‌ی صلح می‌پردازم.

کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که مانده است غنیمت شمرند

صلح عاشقانه
اصولاً وقتی به صلح می‌رسیم زندگی از هر منظر لطیف، مهربان، نرمخو و جوان می‌شود و سعدی عاشق‌پیشه که به هستی عاشق است چنین می‌سراید:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

و دیگر شعر :

دفعِ غم دل نمی توان کرد
الا به امید شادمانی

گر صورت خویشتن بینی
حیران به جمال ِخود بمانی

گر صلح کنی لطیف باشد
در وقت بهار و مهربانی

این پیر نِگر که همچنانش
از یاد نمی برد جوانی

صلح اهل جوانی و عاشقی و زیستن در کنار هم است.
و جنگ، اهل زخم و خشم. درد و حرمان و مرگ زودهنگام جوانی‌ست. جنگ، پیری و علیلی زودرس جوان‌هاست؛ نامِ دیگر جنگ، مرگ است، مرگ همه چیز، مرگ گیاهی‌ست در چمن‌زار. و صلح، عشقی‌ست در دل، در زبان، در نگاه، در رفتار که بی‌اعتنا به خشونت و حب و بغض مثل گُلی به زندگیش ادامه می‌دهد. نام دیگر ِ صلح، زندگی‌ست، زندگی برای همه‌ی موجودات و در آغوش عشق‌ها:

اگر عداوت و جنگ است در میان عرب
میان لیلی و مجنون محبت است و صفائی‌ست

و دیگر شعر:

ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای
صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست

به حق نسبت بی‌نظیری‌ست که به سعدی داده‌اند؛ "بلبل هزار دستان"

محبت با کسی دارم کَزو با خود نمی‌آیم
چو بلبل کز نشاطِ گل فراغ از آشیان دارد

در شعر بالا محبت چهره‌ی نشاط و آرامش است و در اکثر اشعار سعدی بی‌مهری نوعی جنگ است.

و در شعر دیگر؛ فغانِ دهل را تلنگری کافی‌ست، مرد نیستی اگر به شمشیر، روبه‌روی جفای دوست، ایستادگی کنی:

نه مردی گر به جفای دوست برگردی
دُهل را که اندرون باد است ز انگشتی فغان دارد

در بیت زیر اگر سعدی دل‌اش از معشوق بیازارد با کمند شوق او را به صلح می‌کشاند:

گر از جفای تو روزی دل‌ام بیازارد
کمند شوق کشانم به صلح باز آرد

و در شعری بسیار لطیف که وصف تمامی عشق‌های سعدی‌ست، رنجِ مهربانی، مدارا و دوری از ستیز که البته در عشق‌های کهن، برابری عاشق و معشوق چیزی برابر "قاتل و مقتول" است که این نوع اندیشه و جان‌ دادن برای معشوق در شعرهای عاشقانه، چه زمینی و چه آسمانی، در اشعار حافظ و مولانا و سعدی بسیار دیده می‌شود.

به جز این گنه ندارم که محب و مهربانم
به چه جرمی دیگر از من سر انتقام داری

و در شعر پایانی این مبحث که باز به صلح نظر دارد:

بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به شرط آن‌که نگوییم از آن‌چه رفت حکایت

به خاطر وقت محدودی که دارم بحث عقل‌گرایی در غزلیات سعدی و دوران تاریخی اجتماعی سعدی که به دوران کنونی ما شباهت‌های بسیاری دارد، صرف‌نظر شده و موکول می‌شود به چاپ آن، امیدوارم در دسترس استادان و سعدی‌پژوهان ایران و هندوستان قرا بگیرد.

نگاهی به فرا زبانی سعدی در زمان
زمانه و زمان در شعر و یا هنرهای دیگر دو تقویم جداگانه‌ای‌ست که تأثیرپذیری زمانه بر هنرمند، نقش بسیار مهمی را بر هنر می‌گذارد. اصولاً هنرمند کسی‌ست که از زمانه اثرش عبور کرده و به پیرمرگی زمانه دچار نمی‌شود و همچنان در زمان است. هنر، به‌ویژه هنر کلامی که بی‌واسطه و نسبت به هنرهای دیگر تنهاست و حتا در غیاب هنرمند و زمانه‌ی او به حیات خود به تنهایی به راه‌اش ادامه می‌دهد. گاه هیچ ابزاری برای نمایش و سرعت انتقال آن وجود ندارد، الی خواندن و نهایتاً از را ه شنیدن که آن هم در تنهایی با قضاوت‌هایی که در تنهایی سپری می‌شود و کم‌کم گذر می‌کند تا بتواند آرام‌آرام به روح و خرد جمعی راه پیداکند. با این توضیح مختصر در مورد نوشتن و سرودن، اثری مورد قبول واقع می‌شود که در زمانه‌ی خود، تازه به قسمتی از زمانه رسیده باشد و هنوز در زمانه جای دارد. حال اگر اثری بتواند از لایه‌ی زمانه‌ی خود خارج شود و در زمان جاری شود آن اثر ماندگار خواهد شد.
چگونه سرودن راز متفاوتی‌ست که به جهان‌نگری شاعر و نوع زندگی او بستگی دارد. اگر شاعر در بستر جغرافیای تنگ و یا در مذهب و آیین بسته‌ای به قومی یا نژادی یا جنسیتی و یا در گرو سیاست امروز و فردا گرفتار بشود دوام و هستی هنرش، به‌ویژه هنر کلامی که بسیار بی‌پشت پناه است؛ کوتاه و هر آن‌چه ابزار تفکر، از تخیل تا زبان، از زبان تا زمانه چیزی در خور زمان باقی نخواهد گذاشت. در بحث تأثیرپذیری به اعتقاد شخصی من هنرمند روان‌زمانِ عصر خویش است. درمورد سعدی عدیم والنظیر* و یا شاعرانی چون حافظ که کلام‌اش جادوی شعراست و مولانا که هستی* و نیستی جوهره‌ی شعر اوست. جهان‌نگری و دغدغه‌ی انسانی این شاعران از یک قواره و از یک جنس‌اند، ولی هر کدام به عالی‌ترین شکل، پیراهنی دوخته‌اند که نه با نو آمدگان کهنه می‌شوند و نه با کهنه‌زیستان بوی کهنگی می‌گیرند. راز ماندگاری آن‌ها در چیست؟ نه در فرم که بیش‌تر در محتوا و زبان، به‌ویژه مفاهیمی که توان دیدن ِ جهان را در یک ظرف دارد. گاهی نوآوری زودرس که البته در بحث نوآوری و ضرورت آن که بسیار مهم است، شعری موفق به حیات است که شادی‌خوار و غم‌خوار انسان و اشتراکات روح و روان او باشد. سعدی با همه‌ی ایستایی‌ای که در بعضی از اشعارش به چشم می‌خورد و در بحث عقل‌گرایی به آن اشاره شده است فراتر از زمان به اسقبال روح و روان آیندگان آمده و می‌آید. با اشاره‌ی کوتاهی به شخصیت سعدی که بسیار حایز اهمییت است و منابع کمی در اختیار است.

ویژگی شخصیت سعدی تقریباً در اکثر کتاب‌ها شبیه به هم است: صبور، مهربان، شوخ و بذله‌گو. در داستان دیدار سعدی با همام تبریزی نقل شده که دیدار این دو شاعر و حکایت آن‌ها در حمام که داستان شیرینی‌ست. چنین برداشت شد که سعدی روح شاد و جستجوگری داشته البته دو حکایت مختلف از این دیدار موجود است که متأسفانه هر ادیبی به حذف بعضی از ابعاد شخصیتی به مصلحت زمانه دست به سانسور اخلاقی زده است. این‌گونه برداشت‌ها خیانتی‌ست به زمان، نه پاک نمودن اخلاق. پرداختن به این نوع نگرش از حوصله‌ی این بحث خارج است. در کتاب مجالس‌المومنین آمده که در بلاد شام مدتی در میان مردم سقایی می‌کرده و به مردم آب می‌داده.
می‌گویند نام‌اش مصلح و لقب‌اش مشرف‌الدین، مداح ِاتا بیک سعد و فرزندان او بوده، دشمنان‌اش تهمتی به او نسبت داده و او به سفر غرب از بر و بحر، ترکستان و هندوستان به مصر و شام و رم سفر کرده. بعضی از سعدی‌پژوهان او را مدیون فردوسی و یا شاگرد مستقل او می‌دانند. اگر به تاریخ تولد و وفات او به یقین برسند، که در چندین موارد اختلاف بسیار زیادی وجود دارد*، این پرسش پیش می‌آید که چرا سعدی تن به حماسه‌سرایی نداد؟ در ضمن می‌گویند نوزده سال فرق وفات مولانا با سعدی‌ست و سعدی از مولانا کوچک‌تر بوده است، قابل توجه سعدی‌پژوهان است که به این نکته‌ی مهم توجه کنند، اصولاً ریاضیات را در کتاب‌های مرجع به دقت مورد بررسی قرار بدهند. زیرا برای نمونه در کتاب آتشکده از نظر محاسبات ریاضی اشتباه محض وجود دارد که عیناً آن را نقل می‌کنم:* "گویند جناب ایشان (منظور سعدی‌ست) در طریقه‌ی سلوک از مریدان شیخ شهاب‌الدین سهروردی‌ست و دولتشاه سمرقندی نوشته که جناب شیخ یکصد دو سال عمر کرده بعد از ده سالگی، سی سال تحصیل علوم در بلاد مختلفه پرداخته و سی سال به سیاحت و تحصیل معارف می‌کرده و سی سال دیگر در خارج از شیراز در حوزه‌ی ارم برابری می‌زند." به این حساب ساده توجه کنید؛ اگر بعد از ده سالگی را حساب کنیم دققیاً سه تا سی سال می‌شود نود سال. که اگر با ده سالگی حساب شده باشد، می‌شود صد سال. حال اگر ده سال را حساب نکرده‌اند، می‌شود نود سال. بین دو سال کم و یا دوازده سال زیادتر، ما دچار اشتباه تاریخی می‌شویم. در صورتی‌که این مورد اشتباه ریاضی‌ست. و جالب این‌جاست در کتاب تذکره‌ی ریاض‌الشعرا عمر سعدی را سه دهه‌ی چهل ساله می‌دا نند که چهل سال به خدمت فقرا و درویشان چهل سال دیگر به سیاحت و چهل سال دیگر به افاده و تربیت خلق مشغول بوده است. و وفات‌اش را شوال سنۀ ۶۹۱ می‌دانند. بسیار روشن است چنین آشفتگی نمی‌تواند به خیلی از نظرات که با قطعیت مطرح می‌شوند به پاسخ روشنی رسید.
اهمیت موضوع شعر است که امیدواریم با دستکاری‌های سلیقه‌ای شعر کم‌تر آسیب ببیند.
در پایان به پیشنهادات نظری و عملی بسیار کوتاهی اشاره شده است.

پیشنهادات کاربردی در محورهای زیر:
۱- کاربردی کردن، مفاهیم ذهنی مقولاتی نظیر "صلح" در زندگی فردی، خانوادگی اجتماعی، با مدد از هنرمندان، ادیبان و صاحبنظران، که می‌توان در این راستای مهم و دشوار یاری گرفت:

کاربردی کردن محورهای زیر:
گنجاندن واحدهای آموزشی "صلح" در مهد کودک‌ها – مدارس- دانشگاه‌ها...
۱. ساختن مدارس صلح با مشارکت دولت و مردم *
۲. توجه به خواسته‌های انسانی در هر شرایطی به‌ویژه سربازان و تغییر در نظام فکری ارتش‌ها .*
۳. ارائه‌ی اصولی که رسانه‌های جمعی و دولتی نظیر رادیو و تلویزیون، نشریات – مجلات – سایت‌های اینترنتی در چارچوب‌هایی برای جلوگیری از مفاهیم خشونت و رقابت‌های بیمارگونه را درنظر بگیرند.
برای مثال اخبار جهان برمبنای فرهنگ خشونت جای خود را برمبنای فرهنگ صلح پایه‌گذاری کند. انسان امروز مرتب شاهد اخبار سیاه است.
۴. مطالعه و بررسی و بازنگری متون کهن و به‌ویژه اهمیت به هنر معاصر و تقویت صلح‌طلبی و برابری و نوع‌دوستی در مردم.
۵. ارتباط و ایجاد انجمن‌ها – سازمان‌ها – مراجع اجتماعی در سطح جهانی.



در پایان از پدر شعر صلح در جهان، سعدی نکو نام، مدد می‌گیرم و با شعری از او برایتان صلح و آرامش آرزو دارم:

بختِ پیروز که با ما به خصومت می‌بود
بامداد از در ِ من صلح‌کنان باز آمد


منابع:

عنوان كتاب- مؤلف (مترجم- گرد آورنده) ناشر – تاریخ نشر

۱) آتشكده - لطفعلی آذر بيگدلی - (۱۲۷۷) از روی نسخه چاپ بمبی
۲) تاريخ ادبيات ايران – ذبيح‌الله صفا - تهران - فردوس - (۱۳۸۲)
۳) تذكره‌الشعرا - دولتشاه سمرقندی - ادوارد بروان - تهران - اساطير - (۱۳۸۲)
۴) تذكره رياض‌الشعرا (جلد دوم ) - عليقلی واله داغستانی – اساطیر (۱۳۸۴)
۵) راه عشق (تحول روحی گاندی) - اكنات ایسوران - شهرام نقش تبريزی - ققنوس - (۱۳۷۹)
۶) زين آتش نهفته (حافظ شناسی) - مهدی برهانی – پازنگ (۱۳۶۷)
۷) سعدی شاعر عشق و زندگی - دكتر محمد علی كاتوزيان - مركز - (۱۳۸۵)
۸) مجموعه کاملكليات غزل سعدی – کومش (۱۳۸۴)
۹) گلستان و بوستان سعدی - نور الله يزدان پور - دانش (۱۳۶۷)
۱۰) زندگی‌نامه‌ی مادر ترزا
۱۱) مجالس‌المؤمنين - علامه فقید سید نورالله شوشتری – اسلامیه
۱۲) مجله دانشكده ادبيات ايران – سعيد نفیسی - (۱۳۳۷)
۱۳) مقام سعدی در سند - دکتر قاسم صافی – اينترنتی – حیدر آباد
۱۴) هزليات سعدی - حسين جاويد
۱۵) دکتر سعید حمیدیان – سعدی و مولانا