نثر پهلوى اشکانى(۲)
نثر پهلوى اشکانى را از اين عبارات کاملاً نمىتوان مقياس گرفت، چه به مناسبت نظم تقديم و تأخير زياد در عبارات به هم رسيده است، و حذف و اثبات بسيارى شده است ـ و متأسفانه نثر اشکانى را نتوانستم بهدست آورم و دو نسخهٔ قبالهٔ ملک هم بهدست نيامد.
در اين کتاب لغاتى است که در پهلوى جنوبى نيست ـ از آن جمله لغت (اِسْت) علامت خبر که در جنوبى (استات) و مثل فعل معين استعمال مىشده است ولى در اين کتاب مثل زبان درى به تخفيف آمده چنانکه مىگويد ”درختى رستست.“
ديگرکلمهٔ ”ويناي“ از فعل ”وينستن“ و از اسم مصدر ”وينشن“ و از ريشهٔ ”وين“ که به زبان ما ”بين“ است ـ اين لفظ در جنوبى نيست ولى در زبان درى که قرابت تامى با پهلوى شرقى و شمالى دارد موجود است ”بيني“ و ”بينيئي“ در اين شعر ابوشُعَيْب هروى (رجوع کنيد لبابالالباب جلد اول ص: ۵ طبع ليدن و هوابوشعيب صالحبن محمدالهروي.)
بينيئى آن تارک ابريشمين بسته بر تارى از ابريشم عقَدْ
از فروسو گنج و از بر سو بهشت سوزنى سيمين ميان هر دو حَد
و اين شعر فرخى:
سرو را ماند آورده گل سورى بار ........... بينى آن سرو که چندين گل سورى بر اوست
و در فارسى قاعدهاى است که الفى به ريشهٔ فعلى مىافزايند و معناى آن فعل را دگرگون مىکنند ـ مثل: گوى و گويا ـ مان و مانا ـ اى و آيا ـ گوئى و گوئيا ـ بين و بينا (که در اشعار درى الف را مماله ساخته قلب به ياء کردهاند مانند ”گوئي“ و ”گويه“ که بهجاى ”گويا“ آوردهاند و ياء مماله را به شکل ”ها“ نوشتهاند و گوئيا ـ و بينى و بينيا و بينيئى در شعر ابوشعيب ـ بالجمله ”ويناي“ لفظى است که مخاطب خاص ندارد و مثل ”بيني“ و ”گويا“ و ”مانا“ و ”آيا“ است که مخاطب ندارد ـ و در اينجا ويناى معنى خاصى داشته که امروز ما آن معنى را گم کردهايم چنانکه معنى ”بيني“ هم فراموش شده است و از اينرو بعضى از فرهنگنويسان آن را به معنى ”آفرين“ پنداشتهاند در صورتىکه نه به معنى ”نگاهمىکني“ بوده و نه بهمعنى ”آفرين“ بلکه ”ويناي“ پهلوى شمالى و ”بيني“ در اشعار درى به معناى خاصى بوده است که امروز ما آن را گم کردهايم و منحصر به شعر قبل از مغول است و در نثر شعرهاى بعد از مغول ديده نمىشود.
ديگر فعل ”نپرديتن“ که در زبان درى ”نبردکردن“ آمده و معنى آن رقابت و مناظره و مخاصمه است.
ديگر کلمهٔ ”از“ عوض ”من“ که در شمال خاصه آذربايجان و طالش هنوز هم نمُرده و متداول است.
ديگر فعل ”ورازيدن“ که درست معنى آن مفهوم نيست و در زبان درى هم از بين رفته است ـ و شبيه است به فعل ”بَرازيدن“ که در شعر مانى صيغهٔ وصفى آن آمده است:
خورخوشيذروشن اُدْپرماهى بَرازاگ
اين فعل در پهلوى جنوبى نيز ”ورازيتن“ است و در زبان ما هم ”برازيدن“ به همان معنى موجود است اما ”وراژند“ شمالى از اين ماده نيست و معنى ديگر داشته.
ديگر کلمهٔ ”دمينک “ و ”وِزَناي“ و ”نالين“ که به معنى نعلين عربى است و ”ماچند“ که فقط در ”پاىماچان“ درى ماده آن ديده شد. و فعل ”وچتيتن“ که شايد از مادهٔ ”آويزيدن“ فارسى باشد و لغت ”تپنگوک“ که در خراسان متداول است، و فعل ”وناسيدن“ به معنى زیانکردن که در پهلوى جنوبى ”وناس“ به معنى گناه صرف نمىشود و اينجا صرف شده و معنى ضرر و زيان و خسران مىدهد، و ”ويت“ از ”ويتا“ و ”دويتا“ ى اشکانى است که اصل کلمه ”دو“ است و اينجا معنى ”علاوه“ مىدهد و ”ويت اَوْاين“ يعني: علاوه بر اين.
ديگر صرف فعل ”کرتن“ در صيغههاى مضارع مطابق اصل ريشه به قاعدهٔ افعال قياسي، و حال آنکه در زبان درى و پهلوى جنوبى قسمت مصدر و ماضى اين فعل از ريشهٔ ”کر“ و مضارع و امر از ريشهٔ ”کن“ صرف مىشود و تا پايان رساله بسيار لغات ديگر به همين منوال موجود است که از خوف تطويل صرفنظر مىشود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)