قسمت دوم


 

فرماندهي نيروي دريايي مصر نيز غالبا در دست ديوانسالاران و بويژه كاهنان عالي رتبة معابد مهمي چون آمون و سائيس قرار داشت. يكي از فرماندهان مشهور نيروي دريايي تاريخ مصر، كه معاصر با لشكركشي كمبوجيه و داريوش بود، «اوجار هورسنه» نام داشت، كه علاوه بر رياست بر نيروي دريايي، مناصبي چون كاهن اعظم، پزشك مخصوص فرعون و فرماندة سپاه را نيز بر عهده داشت وي توسط كمبوجيه و سپس داريوش ابقا گرديد. وي در كتيبة خود در «نوفوروس» در مصر، از خود با عناويني چون «دست راست كمبوجيه و داريوش» و نيز مشاور آنها در امور مصر ياد كرده است.


ناخدايان مصري كه آشنايي به فنون ستاره شناسي و هواشناسي را مديون كاهنان مصري و ناخدايان فنيقي و يوناني بودند، در زمان هخامنشيان (كمبوجيه و داريوش) از تجربيات فنيقيان و ديگر ملل دريانورد تابعة هخامنشيان، بهره اي بيش از پيش بردند. و بعدها در زمان جانشيان اسكندر در برابر ناخدايان يوناني، كرتي و ايوني تبديل به اقليت شدند.


در پشت كشتي هاي مصري دو سكان چوبي بلند به شكل پارو قرار داشت كه تعدادي سكان دار، كه از قرار معلوم بايستي از تجربه و توانايي بدني بالايي برخوردار مي بودند. كشتي را هدايت مي كردند. علاوه بر سكان داران، تعداد زيادي ملوان كه گاهي تعداد آنان به 200 نفر در يك كشتي مي رسيد، كه بر طبق تصاوير پاپيروسهاي مصري به فعاليت هاي متنوعي چون تنظيم بادبانها، ديده باني،‌غواصي،‌ تعميرات جزئي كشتي و خدمات ديگر مي پرداختند. آنان در زمان جنگ هم با تير و كمان يا با فلاخن كشتي دشمن را مورد هدف قرار مي دادند. يا با پرتاب قلابهايي مخصوص، طنابها و بادبانهاي كشتي دشمن را پاره مي كردند. و يا كشتي آنان را با حيله هايي واژگون مي نمودند.


اما مهمترين بخش نيروي دريايي، سربازان دريايي بودند. در يك كشتي پنجاه نفرة مصري (حتي در كشتي هاي تجاري)، حدوداً سي سرباز دريايي حضور مي يافت كه مجهز به تير و كمان و نيزه، براي جنگهاي تن به تن، بودند.


كشتي هاي مصري حداقل دو رديف نه تاي پارو در طرفين خود داشت، كه بوسيلة پاروزناني كه اكثراً از بردگان سياه آفريقايي يا آسيايي بودند، به حركت در مي‌ آمد. شرايط كار و زندگي پاروزنان احتمالاً بسيار سخت بوده، و نياز به نيروي بدني بسياري داشت. گروه پاروزنان نه از بردگان خانه زاد، كه در دربار فرعون ها زندگي مرفهي داشتند، كه از اسيران جنگي تشكيل مي شدند. آنان در هنگام نبردهاي دريايي بي دفاع بودند. آنان احتمالاً جزو اموال كشتي به شمار مي رفتند و به همراه آن به فروش مي رفتند. ناوگان نظامي و تجاري مصر با اين چنين اقشار متنوع و ماهري، درهنگام فتح مصر، به جامعة‌ چند مليتي هخامنشي افزوده شد.

اولين حضور ايرانيان درمصر، با حملة كمبوجيه دومين پادشاه هخامنشي به آنجا در سال 525 ق.م تحقق يافت اين لشكر كشي زميني مورد پشتيباني ناوگان فنيقي و فنيقيان قبرس و همچنين مليط روي گرداندن ناوگان پلي كراتس Poly krates حكمران جزيرة ساموس در نزديكي يونان و همچنين قبرس كه پيش از اين با آمازيس فرعون مصر متحد بودند، و پيوستن آنها به نيروهاي هخامنشي از عوامل مؤثر در پيروزي هاي هخامنشيان در مصر شد. از عوامل مهم ديگر اين پيروزي، بويژه در جنگ دريايي پلوزيوم (پورت سعيد كنوني) همكاري اوجار هورسنه (اودز اگورسنت) فرماندة نيروي دريايي مصر با هخامنشيان بود موجب شد كه سائيس و تمام ناوگان مصر بدون مقاومت تسليم شوند و فرعون امير تاايوس، پس از شكست در ممفيس همراه با شش هزار اسير مصري از جمله صنعتگران و سنگ تراشان به شوش تبعيد شدند. و به اين ترتيب اوجار هورسنه همچون دست راست كمبوجيه و زير نظر وي به ادارة امور مصر مشغول شد. به اين ترتيب نيروي دريايي مصر، و ساموس بر هستة نيروي دريايي ايران كه عمدتاً شامل فنيقي ها و بابليان بود، افزوده شد. اما مصريان و يونانيان چندان قابل اعتماد نبودند، چنانكه بلافاصله پس از مرگ كمبوجيه سر به شورش برداشتند. و شايد بتوان گفت كه دريانوردان فنيقي ها، احتمالاً براي حفظ منافع تجاري خود در سراسر قلمرو هخامنشي، وفادارترين دريانوردان به پارسها بودند، با اين وجود آنان نيز حاضر نشدند كه در حملة كمبوجيه به هم نژادان خود در كارتاژ (تونس كنوني) با وي همكاري نمايند. اين امر نقصي در نيروي دريايي هخامنشي را نشان مي داد، كه مدتي بعد داريوش، سومين پادشاه هخامنشي در پي رفع آن برآمد.

3-2-2-2- بنيانگذاري نيروي دريايي ايران تحت فرماندهي پارسها در عصر داريوش هخامنشي


داريوش بزرگ (486- 521 ق.م) در آغاز شاهنشاهي خود با شورشهاي وسيعي از جمله شورش مصريان و شورش بابل و ايوني ها مواجه گرديد. اما به سرعت آنها را آرام نمود و فتنه ها را خاموش کرد . و پس از انجام يك سري اصلاحات سياسي و اقتصادي به سمت هند لشكركشي نمود و پنجاب را فتح كرد (512 ق.م) تصرف هند ايرانيان را با تجربه هاي هنديان در دريانوردي آشنا كرد و اقشار دريانورد امكان آنان در دريانوردي را خدمت ايرانيان قرار داد. در زير با اقشار دريانورد هندي در آن عصر آشنا مي شويم.


شبه قارة‌ هند از سه جهتِ جنوب و شرق با اقيانوس هند و درياي چين مجاور است. از اين گذشته شبكه اي وسيع از رودخانه هاي بزرگ آسيا در خاك هند جريان دارند، كه رفت و آمد قايق و كشتي را در دريا و رودخانه ها تشويـــــق مي كردند. بويژه كه به سبب آب و هواي مرطوبِ آنجا، و رويش جنگل هاي پر باران، انواع چوب هاي مرغوب براي كشتي سازي وجود داشت. بنابراين از حدود هزارة سوم پيش از ميلاد تمدنهاي هاراپا
Harappa و «موهنجودارو» Mohenjodaro در دره سند به دريانوردي پرداختند. و به تدريج بنادري چون «تامراليپتي» Tamralipti ، كويري پاتانام Kaviri – Pattanam ، بهار و كاكها Bharukaccha، سورپاراكا Surparaka و بويژه بندر لوتهال Lothal ، در پنجاه مايلي جنوب غربي احمد آباد، بنا شدند. بقاياي بندر لوتهال در سال 1955 م توسط باستان شناسان از زير خاك بيرون آورده شد، كه نشان مي داد به كانالهايي براي كشتي راني در درون شهر مجهز بوده است. تصاوير مُهرهاي يافته شده در آنجا و در موهنجودارو قايق هايي با كف مسطح و بادبان و كابين را به نمايش مي گذارد. و شايد متعلق به گروهي از دريانوردان آن شهرِ پررونق بوده باشد. بندر لوتهال همانند بسياري ديگر از بنادر هند، علاوه بر شهرهاي اطراف، با سواحل غربيِ اقيانوس هند، مديترانه، بين النهرين، شبه جزيرة عربي، بحرين و جزاير مجاور آن و نيز مصر و جزاير و سواحل شرقي آفريقا از جمله سكوترا، داد وستد دريايي داشت.53 گرچه هندوهاي باستان سفرهاي دور و دراز دريايي را موجب از دست رفتن اعتقادات مذهبي افراد مي دانستند، متون تاريخي، مذهبي و حماسيِ آنان از جمله وداها به ويژه ريگ ودا (تأليف حدود 2000ق.م) ، رامايانا، مهابهاراتا، آثرواودا و … داستانها و وقايعي پيرامون سفرهاي اكتشافي و جنگي دريايي شاهزادگان هندي از جمله «مهاجانكا» Mahajanaka (به سيلان)، نبردهاي دريايي آنان در درياي سرخ و جاوه (رامايانا) و حتي انواع اسلحه هايي كه به كار مي بردند، شرح داده اند. از اين گذشته مهاجر نشين ها، و سكونت گاههايي كه دريانوردان هندي در سيلان (قرن 3 ق.م) در كامبوج، (جاوه)، سوماترا، برنئو. سكوترا و حتي در ژاپن، جنوب چين و سيام، شبه جزيرة عربي مصر، سواحل خليج فارس (قرون 5 يا 6 ق.م) ايران و غيره تأسيس نمودند نشان مي دهد كه اعتقادات مذهبي آنان، به طور جدي مانع از پرداختن خيل كثيري از هنديان ساحل نشين به امر دريانوردي، نشده است. تجارت هنديان در امر دريانوردي در برخي نوشته هاي باستاني به خط سانسكريت و پالي Pali باقي مانده است. يكي از اين كتابها «ياكتي كالپاتارو Yakti kalpatara نام دارد كه توسط شخصي به نام بهوجاناراپتي Bhaja Narapti درباره‌ي فنون كشتي سازي و انواع مختلف كشتي هايي كه در هند در اندازه هاي گوناگون ساخته مي شد، تأليف شده است. طبق اين كتاب برخي كشتي هاي بزرگ براي جابه جا نمودن گنجينه ها و اسبان با ارزش سلطنتي، برخي براي سفرهاي تفريحي يا ماهيگيــــــــــــري و بعضي ديگر براي جنگ به كار مي رفت. و منطقاً اقشار و گروههاي متنوعي بر اين كشتي ها مشغول به فعاليت بوده اند. اما دانشمندان معتقدند كه اولين تلاش هنديان براي تشكيل يك نيروي دريايي،‌در زمان چاندارگوپتا (ق.م) در زمان سلسله‌ي مائوري انجام گرفت. مگاستنوس (مورخ رومي) مي نويسد كه فرماندهي اين نيروي دريايي به يك هيئت شش نفره واگذار شده بود. كه در واقع شامل پنج معادن براي همكاري با دريادار مي شد. بر طبق گفته‌ي مگاستنوس منصبي به نام ناواداياكسا Navadhagaksa (فرمانده‌ي ناوگان) نيز وجود داشت كه وظايف گوناگوني را برعهده داشت. وي بايستي به محاسبات مربوط به دريانوردي در اقيانوس هند، دهانة رودها، درياچه ها و رودهاي مجاور شهر ستهانيا sthaniya و ديگر شهرهاي مستحكم رسيدگي مي نمودند. و مي توانست كشتي هايي را كه دچار خطر يا مشكلي شده بودند و يا كالاي آنها آب ديده مي شد را به طور كامل يا تا اندازه اي، از عوارض و ماليات راهداري معاف نمايد. وي مي بايست پل هايي بر همه‌ي رودهاي كشور بنا مي نمودند. و بدين منظور مالياتي را از مردم دريافت مي نمود. از اين مطالب بر مي آيد كه ناواداياكسامي شهر كائوتاليا Kautalya عمدتاً وظايفي مدني و تجاري داشت و عملاً دخالتي در امور نظامي نيروي دريايي نداشت. اما اين نكته را نيز بايد افزود كه مناصب ديگري از جمله «اسوادياكسا» asvadhgaksa (فرمانده‌ي سواران)، هستياد ياكسا hastgadhyaksa (فرمانده‌‌ي دسته فيل ها)، راشادياكسا rathadhgaksa (فرمانده‌ي ارابه رانان) و غيره در كنار ناواداياكسا (فرمانده‌ي ناوگان) قرار داشتند. كه در زمان صلح وظايفي مدني و تجاري داشتند. حتي دريادار نيز در زمان صلح وظايفي مدني داشت و از جمله‌ي آنها صدور اجازه‌ي حمل مسافر يا كالا به كشتي هاي كرايه اي بود. از اين گذشته فرمانده‌ي ناوگان، بايستي به تعقيب و مجازات دزدان دريايي مي‌پرداخت و اين يك وظيفه‌ي نظامي بود. وي هم چنين بايد با كشتي هاي دشمن كه از مرز مي گذشتند يا كشتي هايي كه قوانين بندري را مي شكستند، برخورد مي كرد.

از اين گذشته گروههاي تيراندازان حرفه اي كوچكي در كشتي هاي تجاري هندي كه به مديترانه يا سواحل آفريقا مي رفت، وجود داشت كه دفاع در برابر دزدان دريايي را بر عهده داشتند. اين نيروها به تير و كمان مجهز بودند و بويژه در نيروي دريايي هند بسيار كارآمد بودند.

يكي ديگر از اقشار دريانورد در هند، بازرگانان بودند كه تقريبا در سراسر جهان باستان، از سواحل اقيانوس هند و سيلان گرفته تا مصر و سواحل و جزائر خليج فارس در همه جا حضور داشتند. تعدادي ناخدا و ملوان هندي نيز همواره،‌همراه آنان بود و در مهارت در شناخت راههاي دريايي مشهور بوده اند. چنانكه طبق يك روايت مربوط به قرن دوم پيش از ميلاد يك ملوان هنديِ كشتي شكسته در اطراف كوزيكوس در سواحل يونان و يك دريانورد يوناني بنام ادوكسس
Evdoxos را متقاعد كرد تا با جلب حمايتِ بطلميوس هفتم به سفر دريايي به هند برود. مدتي بعد ادوكسس با ادويه و جواهرات بسيار نزد بطلميوس بازگشت.


پايين ترين قشر در ميان دريانوردان پاروكشان (پاروزنان) بودند. اين قشر از عصر ودايي در هند حضور داشتند چنانكه ريگ و داد تأليف حدود 2000ق.م) از كشتي هايي كه صد پارو داشته اند ياد كرده است. اين عدد در واقع تمثيلي است از پاروهاي بسيار كه نشانه اي است از حضور وسيع پاروكشان در ميان دريانوردان هندي.


يكي از اقشار مهم جامعة‌هند در دوران باستان، كه با دريانوردان ارتباط نزديكي داشت، قشر كشتي ساز بود. اين گروهها در مناطق گوناگون هند، تابع سنت ها و شيوه هاي گوناگون و متنوع كشتي سازي در نواحي خود بودند. و اين امر نشانة رشد و رونق كشتي سازي در هند باستان بود. اين قشر به زبان سانسكريت مستاس يا آچاريس
Mestas or Acharis (به معني نجار) ناميده شدند. آنان و كشتي هاي حمل كالا، كشتي هاي ماهيگيري كشتي هاي حمل مسافر و انواع ديگر كشتي را مي ساختند. در اين كشتي ها اقشار گوناگوني از مردم مشغول به فعاليت بوده اند. داريوش پيش از فتح هند يك هيأت اكتشافي دريايي شامل 200 كشتي را به فرماندهي يك دريانورد و جغرافيدان يوناني بنام سكولاكس (سكيلاس scylax) كارياندي كه مورد اعتماد شاه بود،‌با گروهي دريانورد از خليج فارس و درياي عمان به رودخانة سند فرستاد تا به اكتشاف مصب آن و راههاي دريايي جنوب آسيا بپردازند. اين گروه پس از اكتشاف مصب سند از اقيانوس هند به سمت غرب رفتند و سپس از سي ماه دريانوردي در سواحل عربستان و درياي سرخ به همان مقصدي رسيدند كه فرعون مصر، نخائو (نخو) دريانوردان فنيقي را فرستاده بود (ناحية سوئز) و بعيد نيست كه اسكيلاكس در اين راه از راهنمايان و دريانوردان هندي و ايراني ياري گرفته باشند. و پس از اين سفر بود كه داريوش به پنجاب را تصرف نمود و نيز كانال سوئز را در ميان رأس شمالي درياي سرخ و سواحل مديترانه و با ارتباط دادن اين دو با شعبه هاي رود نيل حفر نمود. (517 ق.م) اين اكتشافات دريايي را برخي براي تصرف هند يا نظارت بيشتر بر مصر دانسته اند و برخي ديگر آنرا براي احياء و گشايش راه تجاري هند به مصر و نيز تقويت مسير تجاري دريايي خليج فارس قلمداد نموده اند. و مي توان اين هر دو نظر را صحيح دانست. در هر حال سه كتيبه از داريوش در كنار كانال سوئز يافت شده كه گويا توسط اوجارهورسنه (كاهن معبد سائيس و مشاور هخامنشيان در امور مصر) نگاشته شداند كه هر يك به چهار زبان پارس باستان، عيلامي، اكدي و هيروگليف است. به نظر نگارنده زبانهاي مورد توجه در اين كتيبه ها علاوه بر اعتبار بين المللي اين زبانها ارتباط معناداري با تردد دريانوردان مزبور از مصر دارد. بنابر متن مصري يكي از اين كتيبه ها ناوگاني شامل 24 يا 32 فروند كشتي از پارس به مصر آمده بوده اند. در اين كتيبه ها در ضمنِ نامهاي ملل تابعه، از هند (هندوش)، ليبي (پوتايه) و اتيوپي (كوشيه=حبشه) نيز ياد شده است كه گويا به تازگي فتح شده بودند. در هر حال مشهورترين كتيبة كانال سوئز منظور داريوش از حفر آن را چنين عنوان مي كند: «من پارسي هستم، از پارسي مصر را گرفتم. من فرمان دادم اين آبگذر را بكنند. از آب رواني بنام نيل كه در مصر جاريست به سوي دريايي كه از پارسي مي آيد…و كشتي ها از ميان آن از مصر به سوي پارس روان شدند،‌چنانكه من اراده كرده بودم». گويي از كلام داريوش بر مي آيد كه مي خواسته است كه خليج فارس را در كانون توجهِ دريانوردي قرار دهد. از اين گذشته وي احتمالاً در پي برقراري حاكميت و نظارت بيشتر دربار هخامنشي بر امور دريانوردي قلمرو وسيع خود و سلطه بر ناوگان هند و بهره گيري از تجارب دريانوردان هندي بوده است. و به نظر مي رسد كه يكي از انگيزه هاي لشكركشي وي به سرزمين سكاها و سپس به اروپا، اعمال حاكميت هخامنشيان بر درياي سياه، درياي مرمره و اژه، مطيع نمودن ايوني هاي آسياي صغير و يونان و نظارت بر تجارت دريايي و ناوگان آن مناطق بوده است. پيش از شرح عمليات جنگي داريوش به ايوني آشنايي مختصري با سابقة دريانوردي و دريانوردان يونان و آسياي صغير ضروري مي نمايد. چنانكه پيش از اين گفته شد، دريانوردي در سواحل و جزاير متعددِ درياي اژه و يونان سابقه اي بس ديرينه دارد، و اقوام مينوئن از قديم ترين نمايندگان آن بوده اند. توسيديد كه خود از فرماندهان نيروي دريايي يونان در جنگ هاي پلوپونز بوده و كتاب تاريخ جنگ پلوپونزي را در سال 411 ق.م تأليف نموده است، مردمان كورنت را از نخستين مردمان يوناني مي داند كه كشتي هاي بزرگي با ظرفيت 144 پاروزن ساخته اند. و حدود سيصد سال پيش از توسيديد، كشتي سازي كورنتي بنام آمينوكلس Aminokles چهار كشتي بزرگ براي دولت شهر ايوني ساموس Samos واقع در نزديكي تراكيه و در سواحل شرقي درياي اژه، ساخته بود. كورنت كه در باريكه اي ميان درياي اژه واقع شده بود، همانند پلي پلوپونز و آتيك،‌كه آتن در آنجا بود، را به هم متصل مي كرد. بنابراين بسرعت از نظر تجاري رشد كرد و با كمك كشتي هاي خود، تجارتي وسيع وناوگاني نيرومند براي نبرد با دزدان دريايي پديد آورد. ايوني ها كه از مهاجران يوناني در سواحلِ غربيِ درياي اژه (تركية‌ امروز) بودند، از آن زمان شروع به دريانوردي كرده،‌و در زمان كورش و كمبوجيه نيروي دريايي قويي پديد آورده بودند و حتي در برابر هخامنشيان در دريا مقاومت مي نمودند. يكي ديگر از مراكز مهم دريايي يونان جزيرة ساموس بود كه جزاير همسايه را به تصرف ناوگان خود درآورد و در حملة كمبوجيه به مصر، در جبهة ناوگان هخامنشي همكاري داشت. شهرهاي فوكويا Phokaia و مساليا Messalia نيز چنان ناوگاني داشتند كه گاه بر ناوگان كارتاژ، مهاجر نشينِ فنيقي شمال افريقا (تونس امروز)،‌پيروز مي شدند. جنگ هاي دريايي بزرگي در يونان اتفاق افتاده بود كه جنگ تروا مشهورترين آن بود و در حماسة ايلياد و اوديسه ماندگار شده است. پس از آن جنگ، تا مدتي ناوگان يونان تضعيف و فرسوده شد. و به قول توسيديد از آن پس كمتر كشتي هايي با 144 پاروزن وجود داشت، بلكه بيشتر كشتي ها همانند روزگار گذشته، زورقهايي پنجاه پارويي بودند. البته لشكركشي هاي داريوش موجب اتحاد ناوگان يوناني و ساخته شدن كشتي هاي بزرگ در جزيرة سيسيل و كركورا در سواحل ايتاليا شد. مردم فنيقي نژاد قبرس و جزايري چون لسبوس، ناكسوس وخيوس نيز دريانوردان ماهري بوده اند كه در حوضة مديترانه فعاليت مي كردند. داريوش پيش از لشكركشي به يونان، براي اطمينان از پشت جبهة خود به نبرد سكاها رفت. به اين منظور وي از سراسر كشور كارگراني گردآورد تا پلي بر تنگة بسفور بسازند. و نيز دستور داد كه كشتي هايي به اين منظور ساخته شود. و خود سوار بر كشتي به گردش در سواحل درياي اژه و نظارت بر روند ساختمان پل پرداخت. پل بسفور توسط يكي از مهندسين جزيرة ساموس بنام «ماندركل» ساخته شد. در كنار پل، ستوني سنگي ساخته شد. كه بنا به گفتة هرودت بر آن كتيبه اي به زبانهاي سرياني و يوناني، نوشته شد كه در آن نام اقوام گوناگوني كه در اين لشكركشي شركت داشتند، آمده است. به گفتة همو در اين لشكركشي حدود 600 كشتي جنگي شركت داشت و ادارة كشتي هاي شاهي در دست يونانياني از نواحي ائولي و هلسپوئت (درياي مرمره) قرار داشت. چنانكه فرماندة كشتي هاي منطقة مي تيلن شخصي از اهالي جزيرة لسبوس بنام ((كوئس پسر اركساندر)) بود كه فرمان داريوش مبني بر تخريب پل (پس از عبور نيروهاي هخامنشي) را نپذيرفت. و در ساحل در انتظار بازگشت ارتش داريوش از نبرد با سكاها، باقي ماند. سكاها در اين مدت ابتدا تمامي ملوانان طوفان زده و يونانياني را كه تصادفا در سواحل خود دستگير مي كردند، را براي خدايان خود قرباني مي نمودند. اما سكاها در بازگشت داريوش از سكائيه،‌ يونانيان را به بازگشت و عدم حافظت از پل تنها گذاشتن هخامنشيان تحريك مي كردند. اما برخي فرماندهان يوناني از جمله هسيتيه ئوس حاكم شهر ميلط نپذيرفت.

اين وقايع نشان مي دهد كه نيروهاي دريايي يونان در حالتي نيمه مستقل و فقط به عنوان متحد يا تابع به ارتش داريوش پيوسته بودند. و هنوز نمي توان آنان را درطبقه چند مليتي دريانورد ايران عصر هخامنشي جاي داد. بويژه كه فرماندهان اين ناوگان، يوناني بودند. البته ساتراپ هاي ايراني، از جمله آريا رامنس ساتراپ كاپادوكيه در آسياي صغير، نيز نظارتي كلي بر ناوگان قلمرو خود داشتند. و علاوه بر پشتيباني دريايي از نيروهاي هخامنشي، اطلاعات مورد نياز ناوگان هخامنشي را دربارة‌ جغرافيا، راها و پايگاههاي دريايي يونان تأمين مي نمودند. اين اطلاعات را جاسوساني كه خود را بازرگانان دريانورد معرفي مي نمودند، فراهم مي كردند.


در كنار ساتراپ ها، فرماندهان ارتش هخامنشي از جمله مگابات، پسر عمو و درياسالار داريوش بزرگ در مديترانه، مارد وينوس سپهسالار نيروي زميني و دريايي داريوش و آرتافرن (آرتافرنيس) حاكم ايراني سارد و جانشين مارد- وينوس، حاكميت بيشتري را بر ناوگان چند مليتي هخامنشي اعمال مي كردند. چنانكه مگابات فرماندة 200 ناو جنگي بود و ناخداي يكي از كشتي هاي مينويائي (در كرت) را به دليل كوتاهي در گماشتن يك مامور ديده باني بر ناو خود بر عرشة پايين كشتي خود به طناب كشيد بطوري كه سرش بيرون و بدنش در كشتي بود. ماردوينوس نيز بر 300 كشتي و 20 هزار سپاهي نظارت داشت اما نيروهاي وي در طوفاني در دماغة آتوس از بين رفت (493 ق.م) آرتافرنيس هم براي فتح كليكيه در آسياي صغير، ارابه ها و اسب هاي ايراني را با كشتي به صحنة جنگ انتقال داد.


اين فرماندهان به تحريك حكمرانان يوناني، از جمله آريستاگوراس جبار مليت، يا با اتحاد با آنان به فتوحات دريايي نايل مي آمدند. در روايت تحريك آرتا- فرنيس توسط آريستاگوراس براي فتح جزيرة‌ ثروتمند ناكسوس، در نزديكي يونان، از زبان هرودت آمده است كه آرتافرنيس 100 ناوي كه تحت فرمان داشت را براي فتح آنجا ناكافي دانسته و براي اين كار 200 ناو و سپاهياني شامل افراد بومي و سربازاني از كليه متحدين هخامنشيان گردآورده بود در خواست كرد. فرماندة اين ناوگان را مگابات پسر عموي داريوش آريستاگوراس و مشاور يوناني وي در امور دريايي برعهده داشت. طبق نوشتة هرودت، آريستاگوراس نقشه اي جهان نما داشت كه بر صفحه اي برنزي حك شده بود و رودها و درياها را نشان مي داد.


در نتيجه چنين كوششي هايي مراكز دريايي يونان از جمله جزاير لسبوس، لمنوس، ايمبروس، ساموس (توسط اتانس=هوتانه)، تراكية توسط مگابيز و نيز جزيرة ثروتمند قبرس و ناوگان وسيع آن به تصرف هخامنشيان در آمد و ضميمة نيروي دريايي هخامنشي شد. از اين گذشته برخي از يونانيان، بويژه شورشيان ميلت به شوش و نيز به مصب دجله در مجاورت خليج فارس تبعيد شدند كه به احتمال بسيار تجربه هاي آنان در دريانوردي در تكميل يافته هاي ايرانيان مؤثر واقع شد. هرودت از حضور تبعيديان يوناني در جزاير خليج فارس در كنار اقوامي چون سگارتيان زونگيان، تمانيان، اوتيانها و ميسي ها (ميشاني ها «؟») ياد كرده است. و احتمالاً اين تبعيديان همان سربازان، ملوانان پاروزنان و ناوبانهايي بودند كه طي شورش ميلت در اتحادية يونانيان عليه نيروهاي داريوش حضور داشتند. هرودت مي نويسد كه در سركوب شورشي مليت به جز ناوگان فنيقي كه با جان و دل خدمت مي كردند، زيرا كمتر از ساير ملل ماليات مي دادند، مصريان، قبرسي ها و دريانوردان كليكيه به ارتش هخامنشي ياري مي رساندند. اين تحولات نشان مي دهد كه هخامنشيان ضرورت نيروي دريايي را احساس نموده و با استفاده از تجارب گذشتگان و ملل تابعة خود تشكيل نيروي دريايي را شروع كرده بودند. كارگاههاي كشتي- سازي فنيقي و آسياي صغير و سواحل بسفر و داردانل به امر شاهان هخامنشي فعال بود و كشتي هايي مي ساخت كه از كشتيهاي يوناني بزرگتر و سريعتر بود. گويا كاركنان هر كشتي از همان ملتي بودند كه كشتي به دست آنها ساخته شده بود. لشكريان هخامنشي نيز از ملل گوناگوني چون نوبيان، مصريان، بابليان و ايلامي ها و … بودند. اما نيروي اصلي سازمان دهندة ارتش و هستة مركزي آن را پارسيان تشكيل مي دادند. گرچه بنا به گواهي پاپيروسهاي الفانتين تعداد آنها در ارتش ا زملل ديگر كمتر بود. فرماندهان نيروي دريايي از سه قوم پارسي، مادي و سكايي انتخاب مي شدند. هرودت علت اين امر را احترام و اعتماد پارسها به اقوام نزديك و همسايــــــــة خــود مي دانست. بويژه كه اين سه قوم از يك نژاد بودند.كتيبه هاي داريوش در تخت جمشيد از جمله كتيبة مدخل جنوبيِ صفه (مدخل اصلي)، در هنگام ذكر ملل تابعة‌ خود از ملت هاي دريانوردي چون ايلام، بابل، مصر، لوديه، ايونيه، يونانياني كه در جزايرند و كشورهايي كه در آن سوي دريا ]ي اژه[ اند، هند شمال غربي و مكران ياد مي كند. كه احتمالاً در مناصب بعد از فرماندهي دريايي خدمت مي نموده اند.


4-2-2-2- خشايار شاه اول و عصر زورآزمايي دريايي ايران و يونان


خشايار شاه اول (466- 485 ق.م)، جانشين داريوش اول، بيشترين نبردهاي دريايي را با يونان داشته است كه مشهورترين آنها نبرد سالاميس در 480 ق.م و جنگ ميكال بودند. اين امر نشان مي دهد كه ايرانيان به حدي از تجربه در دريانوردي رسيده بودند كه بنا به گواهي هرودت ایرانیان در نبرد دريايي سالاميس بهتر از فنيقي ها و مصريان مي جنگيدند، از اين گذشته پس از غرق شدن ناوگان ماردونيوس پس از نبرد پلاته،‌دو مهندس ايراني بنامهاي بوباريس فرزند مگابيزوس و آرتاكايوس پسر آرتايوس دماغة آتوس در سواحل يونان را عريض كردند چنانكه دو قايق پارويي از آن مي توانستند بگذرند. با اين وجود اندازة بزرگ و كم تحرك كشتي هاي هخامنشيان و فراواني آنها در سواحل صخره اي و تنگه هاي درياي يونان از عوامل ناكامي هاي نيروي دريايي خشايارشاه بويژه در سالاميس شده و هنرنمايي تيراندازان ایران كه به قلابهاي مفرغي براي حمله به كشتي دشمن مجهز بودند، مانع از شكست نيروي دريايي هخامنشي از ملوانان آتني نشد. ملوانان آتني پس از اين پيروزي قدرت سياسي شهر آتن را بدست آوردند، آتن را به بندر و دريا متصل نمودند و حتي تريبون خطابه را رو به دريا نهادند. از آن پس آتن به تقويت نيروي دريايي اتحادية دولت شهرهاي يونان پرداخت. تا آنجا كه مخالفان تميستوكل، سياستمدار آتني، از جمله ستزيمبروت مي گفتند كه تميستوكل »نيزه و سپر را از آتني ها گرفت و پارو بدستشان داد» وي نيروي درياي منظمي بوجود آورد چنانكه برهر ناو آتني هجده مرد جنگي، شامل چهار تيرانداز و بقيه مسلح به خنجر و نيزه و سپر، قرار مي گرفت.


قشربندي نيروي دريايي ايران هم در عهد خشايار به اين صورت بود كه پس از خشايار شاه كه خود را سالار دريا مي ناميد، در كنار معدود فرماندهان يوناني، از قبيل تميستوكل، از افراد خاندان هخامنشي براي عهده داري مناصب عالي آن استفاده عالي آن استفاده مي شد كه از جمله آنها است:‌اربا پيگن پسر داريوش ، پركزاسپه پسر اسپاتين، مگاباز پسر مگابت آريامنس كه در جنگ تن به تن در يك كشتي يوناني به آب افتاد و كشته شد، تي تروس تس كه پس از شكست ميكال و سالاميس از برابر سيمون يوناني گريخت و هخامنش پسر داريوش از دختر گبرياس كه فرمانده ي ناوگان ايونيه و كاريه در زمان خشايار شاه بود.


از اين گذشته فرماندهاني چون آرتميسيا همسر حاكم سابق كاريه و دختر لوگداميس فرماندار هاليكارناس با ناوگان خود عليه يونانيان با خشايار شاه متحد شده بود و بنا به گفتة هرودت «هيچ كدام از فرماندهان تابع ايران به اندازة او به خشايارشاه رأي صائب نداده است و راهنمايي گرانبها نكرده است» و پنج ناوي كه وي فراهم نموده بود، پس از ناوهاي فنيقي، معروفترين ناوها بود.


شاهزادگان هخامنشي در نيروي دريايي، علاوه بر فرماندهي گاه به سفرهاي اكتشافي نيز اعزام مي شدند و حتي اين سفرهاي پررنج و طولاني بعنوان مجازاتي براي برخي از آنان تلقي مي شده چنانكه ستاسپه پسر چيش پش به سبب تجاوز به دختر زوپير فرزند مگابيز در آغاز به حكم خشايارشاه به اعدام محكوم شد. اما با وساطت مادرش، كه عمه خشايارشاه بود، ملزم شد كه در قبال آزادي خود سواحل دور آفريقا را اكتشاف كند. ستاسپه از سواحل ليبي به سمت غرب حركت كرد تا پس از دور زدن آفريقا از راه درياي سرخ به مصر بازگردد. اما ستاسپه پس از ماهها كشتيرانيِ پررنج، نوميدانه، از همان راه به مصر بازگشت و به حكم خشايار شاه اعدام شد.