مردابتنها بود و من تنها تر
مردابآرام بود و من هم در آرامش به او نظاره ميکردم
مردابساکت بود و مرا نيز سکوت فراگرفته بود
مردابرا دوست دارم
اوبزرگ است
آراماست
وليغمگين
و دلپر دردي دارد
حتيتکان هم نمي خورد
که اگرتکان بخورد
وآرامشش به هم بخورد
ديگر مرداب نيست!
با همهاينها
ناگهاناز او بدم آمد
متنفرشدم
چون ازبي تحرکي و بي تعصبي
او را لجن فرا گرفته...
مردابتنها بود و من تنها تر
يادتان باشد
مرداب نمانيد...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)