صفحه 18 از 53 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 521

موضوع: متن های زیبا

  1. #171
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    زنده یاد پروین اعتصامی

    محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
    مست گفت اي دوست ، اين پيراهن است افسار نيست

    گفت : مستي ، زان سبب افتان و خيزان مي روي
    گفت : جرم راه رفتن نيست ، راه هموار نيست

    گفت : مي بايد تو را تا خانة قاضي برم
    گفت : رو صبح آي ، قاضي نيمه شب بيدار نيست

    گفت : نزديك است والي را سراي ، آنجا شويم
    گفت : والي از كجا در خانة خمار نيست

    گفت : تا داروغه را گوييم ، در مسجد بخواب
    گفت : مسجد خوابگاه مردم بدكار نيست

    گفت : ديناري بده پنهان و خود را وا رهان
    گفت : كار شرع ، كار درهم و دينار نيست

    گفت از بهر غرامت ، جامه ات بيرون كنم
    گفت : پوسيده است ، جز نقشي ز پود و تار نيست

    گفت آگه نيستي كز سر در افتادت كلاه
    گفت : در سر عقل بايد ، بي كلاهي عار نيست

    گفت مي بسيار خوردي ، زان چنين بيخود شدي
    گفت : اي بيهوده گو ، حرف كم و بسيار نيست

    گفت : بايد حد زند هشيار مردم ، مست را
    گفت : هشياري بيار ، اينجا كسي هشيار نيست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #172
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    حالم بد نيست غم کم مي خورم
    کم که نه! هر روز کم کم مي خورم

    آب مي خواهم، سرابم مي دهند
    عشق مي ورزم عذابم مي دهند

    خود نمي دانم کجا رفتم به خواب
    از چه بيدارم نکردي؟ آفتاب!!!!

    خنجري بر قلب بيمارم زدند
    بي گناهي بودم و دارم زدند

    دشنه اي نامرد بر پشتم نشست
    از غم نامردمي پشتم شکست

    سنگ را بستند و سگ آزاد شد
    يک شبه بيداد آمد داد شد

    عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
    تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام

    عشق اگر اينست مرتد مي شوم
    خوب اگر اينست من بد مي شوم

    بس کن اي دل نابساماني بس است
    کافرم! ديگر مسلماني بس است

    در ميان خلق سر در گم شدم
    عاقبت آلوده ي مردم شدم

    بعد ازاين بابي کسي خو مي کنم
    هر چه در دل داشتم رو مي کنم

    نيستم از مردم خنجر بدست
    بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

    بت پرستم،بت پرستي کار ماست
    چشم مستي تحفه ي بازار ماست

    درد مي بارد چو لب تر مي کنم
    طالعم شوم است باور مي کنم

    من که با دريا تلاطم کرده ام
    راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

    قفل غم بر درب سلولم مزن!
    من خودم خوشباورم گولم مزن!

    من نمي گويم که خاموشم مکن
    من نمي گويم فراموشم مکن

    من نمي گويم که با من يار باش
    من نمي گويم مرا غم خوار باش

    من نمي گويم،دگر گفتن بس است
    گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

    روزگارت باد شيرين! شاد باش
    دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

    آه! در شهر شما ياري نبود
    قصه هايم را خريداري نبود!!!

    واي! رسم شهرتان بيداد بود
    شهرتان از خون ما آباد بود

    از درو ديوارتان خون مي چکد
    خون من،فرهاد،مجنون مي چکد

    خسته ام از قصه هاي شوم تان
    خسته از همدردي مسموم تان

    اينهمه خنجر دل کس خون نشد
    اين همه ليلي،کسي مجنون نشد

    آسمان خالي شد از فريادتان
    بيستون در حسرت فرهادتان

    کوه کندن گر نباشد پيشه ام
    بويي از فرهاد دارد تيشه ام

    عشق از من دور و پايم لنگ بود
    قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

    گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
    تيشه گر افتاد دستم بسته بود

    هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
    فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

    هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه!
    هيچ کس اندوه ما را ديد؟ نه!

    هيچ کس اشکي براي ما نريخت
    هر که با ما بود از ما مي گريخت

    چند روزي هست حالم ديدنيست
    حال من از اين و آن پرسيدنيست

    گاه بر روي زمين زل مي زنم
    گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

    حافظ فرزانه فالم را گرفت
    يک غزل آمد که حالم را گرفت:

    " ما زياران چشم ياري داشتيم
    خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم"


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #173
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دختری کنجکاو میپرسید:
    ایها الناس عشق یعنی چه؟
    دختری گفت: اولش رویا
    آخرش بازی است و بازیچه

    مادرش گفت: عشق یعنی رنج
    پینه و زخم و تاول کف دست
    پدرش گفت: بچه ساکت باش
    بی ادب! این به تو نیامده است

    رهروی گفت: کوچه ای بن بست
    سالکی گفت: راه پر خم و پیچ
    در کلاس سخن معلم گفت:
    عین و شین است و قاف، دیگر هیچ

    دلبری گفت: شوخی لوسی است
    تاجری گفت: عشق کیلو چند؟
    مفلسی گفت: عشق پر کردن
    شکم خالی زن و فرزند

    شاعری گفت: یک کمی احساس
    مثل احساس گل به پروانه
    عاشقی گفت: خانمان سوز است
    بار سنگین عشق بر شانه

    شیخ گفتا:گناه بی بخشش
    واعظی گفت: واژه بی معناست
    زاهدی گفت: طوق شیطان است
    محتسب گفت: منکر عظما ست

    قاضی شهر عشق را فرمود
    حد هشتاد تازیانه به پشت
    جاهلی گفت: عشق را عشق است
    پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

    رهگذر گفت: طبل تو خالی است
    یعنی آهنگ آن ز دور خوش است
    دیگری گفت: از آن بپرهیزید
    یعنی از دور کن بر آتش دست

    چون که بالا گرفت بحث و جدل
    توی آن قیل و قال من دیدم
    طفل معصوم با خودش می گفت:
    من فقط یک سوال پرسیدم!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #174
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
    حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست


    شعر زلال جوشش احساس های من
    از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست


    يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
    اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست


    خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
    بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست


    من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
    طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست


    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
    با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #175
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    كاش رویاهایمان روزی حقیقت می شدند
    تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند

    سادگی , مهر و وفا قانون انسان بودن است
    كاش قانون هایمان یكدم رعایت می شدند

    اشكهای همدلی از روی مكر است و فریب
    كاش روزی چشمهامان با صداقت می شدند

    گاهی از سنگینی غم می شود ویران دلم
    كاش این غصه ها مردانه قسمت می شدند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #176
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    يک شبي مجنون نمازش را شکست...
    يک شبي مجنون نمازش را شکست
    بي وضو در کوچه ليلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده اي زد بر لب درگاه او
    پر زليلا شد دل پر آه او

    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
    بر صليب عشق دارم کرده اي

    جام ليلا را به دستم داده اي
    وندر اين بازي شکستم داده اي

    نشتر عشقش به جانم مي زني
    دردم از ليلاست آنم مي زني

    خسته ام زين عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد اين بازيچه ديگر نيستم
    اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

    گفت: اي ديوانه ليلايت منم
    در رگ پيدا و پنهانت منم

    سال ها با جور ليلا ساختي
    من کنارت بودم و نشناختي

    عشق ليلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق يک جا باختم

    کردمت آوارهء
    صحرا نشد
    گفتم عاقل مي شوي اما نشد

    سوختم در حسرت يک يا ربت
    غير ليلا برنيامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردي ولي
    ديدم امشب با مني گفتم بلي

    مطمئن بودم به من سرميزني
    در حريم خانه ام در ميزني

    حال اين ليلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بيقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو ليلا کشته در راهت کنم

    مرتضي عبداللهي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  12. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #177
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بی وفایی کن وفایت میکنن
    با وفا باشی خیانت میکنند
    مهربانی گرچه آیین خوشیست
    مهربان باشی رهایت میکنند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  14. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #178
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
    باید از جان گذرد هرکه شود عاشقشان
    روز اول که نهادند تنشان از گلشان
    سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  16. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #179
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    حیف

    حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم
    حیف غصه ای که خوردم چون ازت خبر نداشتم

    حیف او روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم
    حیف شوقی که تو گفتی آره ولی من ندیدم

    حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم
    حیف رویام که واسه تواز قشنگیاش گذشتم

    حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب
    حیف وقتی که تلف شد واسه دیدنت توی خواب

    حیف باوفای من حیف عشق و اعتمادم
    حیف اون دسته گلی که توی پاییز به تو دادم

    حیف شادیم تو روزی که می گن تولدت بود
    حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود

    حیف اون همه قسم ها که به اسمتو نخوردم
    حیف نازی که کشیدم چون که طاقت نه اوردم

    حیف اون کسی که دائم عاشقم بود توی رویا
    حیف که تو از راه رسیدی و اونو دادمش به دریا

    حیف قلبم که یه روز دادمش دستت امانت
    حیف اعتماد اون روز حیف واژه ی خیانت

    حیف اون شبی که گفتم پیش تو کمه ستاره
    حیف اون حرفا که گفتی گفتم اشکالی نداره

    حیف چشم هایی که گفتم به تو با لبهای خندون
    حیف آرزوی دیدار با تو بودن زیر بارون

    حیف هر چی که سپردم حیف هر چی که نبودی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  18. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #180
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    امشب

    از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب ! ... شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب؟

    پشت ستونِ سایه ها روی درختِ شب ... می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

    می دانم آری نیستی اما نمی دانم ... بیهوده می گردم به دنبال ات چرا امشب؟

    هرشب تو را بی جستجو می یافتم اما ... نَگذاشت بی خوابی به دست آرِم تو را امشب

    ها....سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف ! ... ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

    هر شب صدایِ پایِ تو می آمد از هر چیز ... حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

    امشب زپشت ابرها بیرون نیامد ماه ... بشکن قُرق را ماه من بیرون بیا امشب

    گشتم تمام دنیا را یک نَفَس هم نیست ... شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

    طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب ... باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

    ای ماجرای شعر و شبهای جنون من ... آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  20. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 18 از 53 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/