خ
خاتَم: انگشتری- نگین.
خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان.
خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن.
خاتون: بانو- کدبانو- بی بی.
خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر.
خارج: بیرون- برون.
خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن.
خارج قسمت: بهر.
خارجه: برونمرز.
خارجی: بیگانه - انیرانی.
خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر.
خاص: ویژه - برجسته - برگزیده.
خاصره: تهیگاه.
خاصیّت: ویژگی- سود بخشی.
خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده.
خاطر: یاد - ویر- دل - هوش.
خاطره: یادبود - یادنامه.
خاطر جمع: آسوده دل.
خاطر خواه: شیفته- خواهان.
خاطرنشان: گوشزد- یادآور.
خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار.
خاقان: (ت) شاه.
خال: فند.
خال کوبی: فند کوبی.
خالدار: فندین - پَرش.
خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره.
خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار.
خالو: دایی- کاکو.
خاله: مادرتای- مام تای.
خالی: تهی.
خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر.
خالی و عریان: تهی و تهک.
خان: سالار- بزرگ-کیا.
خان خانی: چند فرمانی.
خانقاه: خانگاه- درویش سرا.
خانم: (ت) بانو- کدبانو.
خانه ییلاقی: خانه تابستانی.
خاویار: تخم ماهی.
خائن: نابکار- دشمن یار.
خباز: نانوا.
خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی.
خبر: آگاهی - پیام.
خبر چین: سخن چین- انیشه.
خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن.
خبر داشتن: آگاه بودن.
خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری.
خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس.
خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده.
خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی.
خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک.
خبط : لغزش- کژروی - کج روی.
خبیر: کارآزموده-کاردان- آگاه.
خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری.
خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم.
خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین.
خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار.
خدشه: خراش - آسیب.
خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند.
خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار.
خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر.
خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه.
خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن
خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه.
خرابکار: ویرانگر.
خراج: باج - باژ.
خرّاج: دهشگر- دهشمند.
خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش.
خرّاط : چوب تراش- خراشگر.
خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد.
خرج: هزینه.
خرج سفر: هزینه راه.
خُرجین: توشه دان- نبان- باردان.
خرطوم: بینی فیل- شَنگ.
خِرقه: بالا پوش- شولا.
خِرقه پوش: سوفی- جولَخی.
خِرقه افکندن: بیخودگشتن.
خروج: بیرون- بیرونی.
خزانه: گنج- گنجینه.
خزانه دار: گنجور- گنج دار.
خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی.
خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه.
خسارت: زیانکاری- زیان بردن
خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی.
خسوف: ماه گرفتگی.
خسیس: تنگ چشم- کِنِس.
خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری.
خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری.
خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش.
خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو.
خصوصاً: بویژه.
خطر: ترس- بیم - مرگ آور.
خطرناک: ترسناک- بیمناک.
خط کش: پَگمال.
خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور.
خطیب: سخنران- سخنور.
خطیر: بزرگ- والا.
خفاء: پنهان- نهفته - نهان.
خفاش: شبکور- شب یازه.
خفّت: خواری- زبونی.
خفیف: سبک- کم.
خلاص: رها - آزاد.
خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده.
خلاصه کلام: سخن کوتاه.
خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو.
خلاق: آفریننده.
خلال: درمیان.
خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش.
خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم.
خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل.
خلع: برکناری- برکندن.
خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری.
خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد.
خلف: فرزند- بازمانه - جانشین.
خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری.
خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده.
خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت.
خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد.
خلل: رخنه و شکاف- گشادگی.
خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری.
خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها.
خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه.
خلوت سرا: شبستان- اندرونی.
خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز.
خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی.
خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه.
خلیفه: جانشین.
خلیق: خوش خوی.
خلیل: یار- یاور- دوست
خُمار: می زده - ناوان.
خَمّار: می فروش- باده فروش.
خُمس: پنج یک- پنجک.
خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده.
خمر: باده - مستی آور.
خنثی: خَنزَک- نر ماده - کُماسه
خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر.
خندق: گندک- گودال- کنده.
خنده قهرآلود: زهرخند.
خواب غفلت: خواب فراموشی-
خواب گمراهی.
خواص: ویژگان - بزرگان - یاران.
خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل.
خوب صورت: خوبروی- زیبا.
خود رائ: خود رای- برمَخیده.
خود مختار: خود توان - خود رای.
خورش قورمه سبزی: سبزه خورش.
خورش قیمه: ریزه خورش.
خوش اخلاق: نیک خوی.
خوش اقبال: نیکبخت.
خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز.
خوش بیان: شیرین سخن.
خوش ترکیب: خوش ریخت.
خوش تیپ: خوش چهره.
خوش حساب: خوش پرداخت.
خوش خدمتی: چابلوسی.
خوش خطّ : خوشنویس.
خوش خط و خال: دلفریب.
خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار.
خوش سلیقه: خوش پسند.
خوش صحبت: خوش سخن.
خوش طبع: نیک نهاد.
خوش طینت: نیکو سرشت.
خوش ظاهر: برون آراسته.
خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه.
خوش فکر: نیک اندیش
خوش قامت: خوش اندام.
خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد.
خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام.
خوش کلام: سخنور- خوش گفتار.
خوش سیما: خوبروی- خوشرو.
خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان.
خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا.
خوش لقا: زیباروی.
خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی.
خوش مشرب: نیک رفتار.
خوش معامله: خوش داد و ستد.
خوش منظر: خوش چشم انداز.
خوش نظر: خوش نگر.
خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا.
خوش نقش: خوش نگار.
خوش هیکل: خوش اندام.
خوش یمن: فرخنده.
خوشوقت: شاد- خوش شگون.
خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک.
خوک وحشی: گراز.
خوفناک: ترسناک- سهمناک.
خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی.
خیّاط خانه: دوزندگی.
خیال: پندار.
خیّام: چادر دوز - تاژ دوز.
خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی.
خیانت در امانت: پیمان شکنی.
خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن.
خیّر: نیکوکار- جوانمرد.
خِیر: بزرگواری- بخشش.
خِیرات دادن: بخشش در راه خدا.
خِیر اندیش: نیک خواه.
خیر خواه: نیک خواه.
خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری.
خیریه: نیکویی- رستگاری.
خیل: سپاه - گروه - تیره.
خیلی: بسیار- فراوان - انبوه.
خیمه: چادر- تاژ.
خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک.
خیمه شب بازی: تاژ بازی.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)