نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: برگردان واژه های بیگانه به پارسی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    خ

    خاتَم: انگشتری- نگین.

    خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان.

    خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن.

    خاتون: بانو- کدبانو- بی بی.

    خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر.

    خارج: بیرون- برون.

    خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن.

    خارج قسمت: بهر.

    خارجه: برونمرز.

    خارجی: بیگانه - انیرانی.

    خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر.

    خاص: ویژه - برجسته - برگزیده.

    خاصره: تهیگاه.

    خاصیّت: ویژگی- سود بخشی.

    خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده.

    خاطر: یاد - ویر- دل - هوش.

    خاطره: یادبود - یادنامه.

    خاطر جمع: آسوده دل.

    خاطر خواه: شیفته- خواهان.

    خاطرنشان: گوشزد- یادآور.

    خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار.

    خاقان: (ت) شاه.

    خال: فند.

    خال کوبی: فند کوبی.

    خالدار: فندین - پَرش.

    خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره.

    خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار.

    خالو: دایی- کاکو.

    خاله: مادرتای- مام تای.

    خالی: تهی.

    خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر.

    خالی و عریان: تهی و تهک.

    خان: سالار- بزرگ-کیا.

    خان خانی: چند فرمانی.

    خانقاه: خانگاه- درویش سرا.

    خانم: (ت) بانو- کدبانو.

    خانه ییلاقی: خانه تابستانی.

    خاویار: تخم ماهی.

    خائن: نابکار- دشمن یار.

    خباز: نانوا.

    خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی.

    خبر: آگاهی - پیام.

    خبر چین: سخن چین- انیشه.

    خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن.

    خبر داشتن: آگاه بودن.

    خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری.

    خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس.

    خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده.

    خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی.

    خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک.

    خبط : لغزش- کژروی - کج روی.

    خبیر: کارآزموده-کاردان- آگاه.

    خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری.

    خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم.

    خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین.

    خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار.

    خدشه: خراش - آسیب.

    خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند.

    خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار.

    خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر.

    خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه.

    خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن

    خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه.

    خرابکار: ویرانگر.

    خراج: باج - باژ.

    خرّاج: دهشگر- دهشمند.

    خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش.

    خرّاط : چوب تراش- خراشگر.

    خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد.

    خرج: هزینه.

    خرج سفر: هزینه راه.

    خُرجین: توشه دان- نبان- باردان.

    خرطوم: بینی فیل- شَنگ.

    خِرقه: بالا پوش- شولا.

    خِرقه پوش: سوفی- جولَخی.

    خِرقه افکندن: بیخودگشتن.

    خروج: بیرون- بیرونی.

    خزانه: گنج- گنجینه.

    خزانه دار: گنجور- گنج دار.

    خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی.

    خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه.

    خسارت: زیانکاری- زیان بردن

    خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی.

    خسوف: ماه گرفتگی.

    خسیس: تنگ چشم- کِنِس.

    خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری.

    خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری.

    خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش.

    خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو.

    خصوصاً: بویژه.

    خطر: ترس- بیم - مرگ آور.

    خطرناک: ترسناک- بیمناک.

    خط کش: پَگمال.

    خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور.

    خطیب: سخنران- سخنور.

    خطیر: بزرگ- والا.

    خفاء: پنهان- نهفته - نهان.

    خفاش: شبکور- شب یازه.

    خفّت: خواری- زبونی.

    خفیف: سبک- کم.

    خلاص: رها - آزاد.

    خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده.

    خلاصه کلام: سخن کوتاه.

    خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو.

    خلاق: آفریننده.

    خلال: درمیان.

    خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش.

    خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم.

    خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل.

    خلع: برکناری- برکندن.

    خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری.

    خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد.

    خلف: فرزند- بازمانه - جانشین.

    خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری.

    خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده.

    خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت.

    خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد.

    خلل: رخنه و شکاف- گشادگی.

    خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری.

    خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها.

    خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه.

    خلوت سرا: شبستان- اندرونی.

    خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز.

    خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی.

    خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه.

    خلیفه: جانشین.

    خلیق: خوش خوی.

    خلیل: یار- یاور- دوست

    خُمار: می زده - ناوان.

    خَمّار: می فروش- باده فروش.

    خُمس: پنج یک- پنجک.

    خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده.

    خمر: باده - مستی آور.

    خنثی: خَنزَک- نر ماده - کُماسه

    خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر.

    خندق: گندک- گودال- کنده.

    خنده قهرآلود: زهرخند.

    خواب غفلت: خواب فراموشی-

    خواب گمراهی.

    خواص: ویژگان - بزرگان - یاران.

    خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل.

    خوب صورت: خوبروی- زیبا.

    خود رائ: خود رای- برمَخیده.

    خود مختار: خود توان - خود رای.

    خورش قورمه سبزی: سبزه خورش.

    خورش قیمه: ریزه خورش.

    خوش اخلاق: نیک خوی.

    خوش اقبال: نیکبخت.

    خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز.

    خوش بیان: شیرین سخن.

    خوش ترکیب: خوش ریخت.

    خوش تیپ: خوش چهره.

    خوش حساب: خوش پرداخت.

    خوش خدمتی: چابلوسی.

    خوش خطّ : خوشنویس.

    خوش خط و خال: دلفریب.

    خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار.

    خوش سلیقه: خوش پسند.

    خوش صحبت: خوش سخن.

    خوش طبع: نیک نهاد.

    خوش طینت: نیکو سرشت.

    خوش ظاهر: برون آراسته.

    خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه.

    خوش فکر: نیک اندیش

    خوش قامت: خوش اندام.

    خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد.

    خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام.

    خوش کلام: سخنور- خوش گفتار.

    خوش سیما: خوبروی- خوشرو.

    خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان.

    خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا.

    خوش لقا: زیباروی.

    خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی.

    خوش مشرب: نیک رفتار.

    خوش معامله: خوش داد و ستد.

    خوش منظر: خوش چشم انداز.

    خوش نظر: خوش نگر.

    خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا.

    خوش نقش: خوش نگار.

    خوش هیکل: خوش اندام.

    خوش یمن: فرخنده.

    خوشوقت: شاد- خوش شگون.

    خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک.

    خوک وحشی: گراز.

    خوفناک: ترسناک- سهمناک.

    خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی.

    خیّاط خانه: دوزندگی.

    خیال: پندار.

    خیّام: چادر دوز - تاژ دوز.

    خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی.

    خیانت در امانت: پیمان شکنی.

    خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن.

    خیّر: نیکوکار- جوانمرد.

    خِیر: بزرگواری- بخشش.

    خِیرات دادن: بخشش در راه خدا.

    خِیر اندیش: نیک خواه.

    خیر خواه: نیک خواه.

    خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری.

    خیریه: نیکویی- رستگاری.

    خیل: سپاه - گروه - تیره.

    خیلی: بسیار- فراوان - انبوه.

    خیمه: چادر- تاژ.

    خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک.

    خیمه شب بازی: تاژ بازی.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/