نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: برگردان واژه های بیگانه به پارسی

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #9
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    ح


    حاجب: پرده دار.

    حاجت: نیاز - نیازمندی - خواهش.

    حاد: تند وتیز - بران - خشن - گذرنده.

    حادث،حادثه: پیشآمد- رویداد- رخداد.

    حادثه جویی: بی باک.

    حائر: سرگشته - سرگردان.

    حاذق: چیره دست- کاردان.

    حار، حاره: گرم - سوزان - تفتان.

    حاجات: نیازها.

    حارب: رزمجو.

    حارث: کشاورز - برزگر - روستایی.

    حاسد: بد اندیش- رشکین - بدخواه.

    حاشا: هرگز- هیچگاه - مبادا.

    حاشاکردن: زیرش زدن.

    حاشیه: کرانه - پهلو.

    حاصل: فرآورده - برداشت - بهره.

    حاصل خیز: بارور.

    حاضر: فراهم - بود.

    حاضرجواب: آماده پاسخ.

    حاضر یراق: (ت) آماده.

    حافظ: نگهبان- پاسبان، از بردانستن.

    حافظه: یاد- یادآوری- ویر.

    حاکم: فرمانروا - استاندار- فرماندار.

    حاکمیّت: فرمانروایی.

    حاکی: گویا.

    حال، حالا: اینک - ایدون.

    حالت: چگونگی- چند و چونی.

    حامل: بُردار- آورنده باربر.

    حامله: آبستن - باردار.

    حامی: پشتیبان- پشتوان.

    حبّ: دوستی- مهربانی - مهرورزی.

    حباب: روپوش چراغ-گنبدک- گنبذه.

    حاوی: دربرگیرنده - فراگیر.

    حبس: زندان - بند - بازداشتگاه.

    حبس ابد: زندان ابد.

    حبس مجرد: تک زندان.

    حبوبات: دانه - بنشن.

    حبه تخم: دانه.

    حبیب: دوست- یار- دوست داشتنی.

    حتماً: ناگزیر- بی برو برگرد- بی گفتگو.

    حتمی: بایست- بایسته- بی چون و چرا.

    حتی: تا- تا آنجاکه - با این که.

    حتی الامکان: تاجاییکه بشود- تابتوان.

    حجاب: پوشش- پرده - پردَک.

    حجار: سنگ تراش.

    حجامت: بادکش کردن - خون گرفتن.

    حجب: شرم - کمرویی.

    حجت: گواه - فرنود - برهان.

    حجر: سنگ.

    حجره: دکه-کلبه- خانه.

    حجله:خانه آراسته - پرده.

    حجم: گنجایش.

    حجیم: گنجا.

    حدّ: مرز- پایان- اندازه- کنار- کران.

    حدّ اقل: کمینه- دست کم.

    حدّاکثر: بیشینه- بیشترین.

    حدّ وسط: مرز- میانه.

    حدّفاصل: میانه- میانک.

    حدّت: تندی - تیزی - خشم.

    حدس: گمان- انگار- پندار- پیش بینی.

    حدقه: کاسه چشم- چشم خانه.

    حدیث: داستان- سخن- گفت - سَروا.

    حذر: دوری- پرهیز- پروا.

    حذف: ستردن - دور کردن- راندن.

    حراج: ارزان فروشی.

    حراست: نگهبانی- نگهداری.

    حرّاف: پرچانه - پرگو- سخنور.

    حرام: ناروا - نابایست- ناشایست.

    حرب: کارزار- جنگ - نبرد - رزم.

    حربه: کارد - نیزه - شمشیر.

    حرص: آز- آز واری.

    حریص: آ زمند - آز ور.

    حرص و جوش: خود خوری.

    حرف: وات - واچ- بند واژه.

    حرف زدن: گپ زدن- سخن گفتن.

    حرف آخر: سخن پایانی.

    حرف اضافه: واگ افزونی.

    حرف بی ربط: سخن نادرست - یاوه.

    حرفه: پیشه - کار.

    حرکت: جنبش- تکان- پویش.

    حرکت دادن: جنبیدن - نوانیدن.

    حرکت کردن: جنبیدن- تکان خوردن.

    حرکت وضعی: جنبش بخود.

    حرمان: نومیدی - نا امیدی - ناکامی.

    حرمسرا: اندرونی- پرده سرا- شبستان.

    حرمت: آبرو- گرامش- ارجمندی.

    حریر: ابریشم- پرنیان - دیبا - پرند.

    حریف: همزور- همآورد.

    حریق: آتش سوزی- سوختن.

    حریم: پیرامون- گرداگرد- سرا- بارگاه.

    حزب: گروه- دسته - توده - جرگه.

    حزب سیاسی: باهَماد.

    حزن: اندوه - دلتنگی- افسردگی.

    حزین: اندوهگین- پژمان - افسرده.

    حسّ : دریافت- اندریافت - سُهِش.

    حساب: شمارش- شمار.

    حسابدار: شمارگر.

    حسابی: درست - والا- ارزشمند.

    حسادت: رشک- تنگ چشمی.

    حساس: زود رنج- دل نازک- شکننده.

    حساسیت: سُهندگی- سَتَرسایی.

    حسب: برابر- اندازه.

    حسب الامر: به فرمان - برابر دستور.

    حسب الامکان: تا جایی که شود.

    حسرت: آرزو بدل- دریغ - دریغا.

    حُسن: زیبایی- خوبی- نیکویی.

    حسود: بد اندیش- بد خواه - رشک بر.

    حشرات: تارپایان- بندپایان.

    حَشَم: گله و رمه - خویشان و کسان.

    حشمت: شکوه - بزرگی- بزرگواری.

    حشیش:شاهدانه- بنگ - منگ.

    حصار: دیوار- دژ- بارو- برج- کلات.

    حصیر بوریا: نی باف- بلاج.

    حضار: باشندگان- هم نشینان.

    حضرت: سرور- سرکار- فرمند.

    حضور: نزد - درگاه- پیشگاه.

    حضوراً: روبرو- نزدباش.

    حظّ: شادمانی- بهره- خرسندی.

    حفّاری: کاوش- کاویدن - کندن.

    حفاظت: نگاهبانی- نگهداری.

    حفره: سوراخ - گودال - مغاک.

    حفظ: نگهداری- نگهبانی- یادسپاری.

    حفظ اسرار: رازداری - رازبانی.

    حقّ: هوده- داد-روا- راست و درست.

    حقارت: پستی- زبونی- خواری.

    حقّ شناس:سپاس دار- سپاسگزار.

    حقّ العمل: کارمزد.

    حقّ: هوده- راست- درست.

    حقوق: جیره- دستمزد- هوده ها.

    حقوقدان: هوده شناس.

    حقّه: کلک- فریب - نیرنگ - نارو.

    حقّه باز: ترفندگر- جَلَب.

    حقیر: خرد - کوچک - بیمایه - خوار.

    حقیقت: راستی و درستی- فرهود.

    حکّ: کندن- تراشیدن.

    حکاک: مهرساز-کنده گر- تراشگر.

    حکایت: افسانه - سرگذشت- داستان.

    حُکم: فرمان- امر- دستور.

    حَکَم: داور- دادور- میانجی.

    حَکَمیت: داوری.

    حکومت: فرمانروایی- فرماندهی.

    حکیم: فرزانه- آگاه - خردمند- دانا.

    حلّ: گشود- باز گشود - بازکردن.

    حلّال: گشاینده-گشایشگر-کارگشای.

    حلاوت: شیرین- گوارایی.

    حلق: حلق-گلوگاه.

    حلقوم: نای- خرخره - شش نای.

    حلقه: زُرفین- چنبره- چنبر- انگشتری.

    حلقه بگوش: بنده- فرمانبردار.

    حلقه زدن:گرد نشین.حلقوی: زُرفینی

    حِلم: بردباری- نرمش - آرامی.

    حله: کوی- جایگاه - جامه.

    حلوا: نرم شیرینی- شیرینه.

    حَماسه: دلیری- پهلوانی- رزمی.

    حماقت: نادانی- کودنی - بی خرد ی.

    حمّال: باربر- بارکش.

    حمّام: گرمابه.

    حمایت: پشتیبانی- همدلی- یاوری.

    حمد: سپاس - ستایش.

    حمل: بردن- باربری- ترابری.

    حمل و نقل: جابجایی- ترابری.

    حمله: تک- آفند- تاخت و تاز.

    حمله کردن: تاختن- تازیدن- آفند کردن.

    حمیّت: مردانگی- جوانمردی .

    حمیرا: سرخ فام.

    حناء: برناک- یرنا - سرخینه.

    حنجره: خشک نای.

    حواس: یاد ها - ویر - سُهش

    حواس پرت: کم یاد- پریشان یاد- گیج- کم ویر.

    حواله: برات - سپرده - چَک.

    حوالی: پیرامون - گرداگرد.

    حوائج، حوایج: نیازها - نیازمندی ها.

    حوزه: برزن- بخش - کوی.

    حول و حوش: پیرامون.

    حوصله: تاب- توان - شکیبایی.

    حوض:آبگیر- تالاب.

    حومه: گرداگرد شهر- برون شهر.

    حیا: شرم - آزرم.

    حیات: زندگانی- هستی- زیست.

    حیاط: چهار دیواری- دیواربست.

    حیث: جا- هر کجا-آنجا که

    حیثیّت: منش- ارزش.

    حیران:سرگردان- سرگشته- هاج و واج.

    حیوان: جاندار- جانور - زیستار.

    حیوان وحشی: دد.

    حیص و بیص: کشاکش-گیر و دار.

    حیف: افسوس- دریغ - آخ.

    حیله: تزویر- نیرنگ - فسون.

    حین: هنگام - زمان - میان.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/