صفحه 11 از 53 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 521

موضوع: متن های زیبا

  1. #101
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض تو شبرنگ صمیمانه رویای منی


    بهترینم :
    ز ندگی مثل گل سرخ پر از خاطره هاست
    و تو شبرنگ صمیمانه رویای منی
    که نسیم نفست
    و شهاب نگهت
    سایه بان تن بی روح من است.


  2. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #102
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض عشق...

    گفته بودی عشق را معنی کن !


    قلمت را بردار ،


    و کنارم بنشین !


    - بنویس ...


    تازگی دارد عشق!


    عشق ، مثل هوس آبتنی ،


    در غروبیست که صبحش همه بارانی بود !


    تازگی دارد عشق !


    مثل بوی خوش آرایشگاه ....


    مثل احساس خرید شب عید !


    مثل گلدان یر از زنبق روی لبه طاقچه است...


    بنویس ...


    عشق ؛ وامیدارد ...


    به تو یرخاش کنم !


    و تو از من ؛


    متنفر بشوی ! ... یک لحظه ! ...


    عشق ؛ یعنی آنجا ...


    که صمیمانه ترین یوزش را می طلبی !


    - عشق ؛ همسایه دیوار به دیوار دل من ؛ با توست -


    عشق ؛ میخنداند ...


    عشق ؛ میگریاند ...


    عشق ؛ می آزارد !


    عشق ؛ میرویاند ....


    بنویس ...


    تازگی دارد عشق !



  4. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. #103
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض چشمان ِ تو

    چشمان ِ تو گل ِ آفتابگردانند
    به هر کجا که نگاه کنی ،
    خدا آنجاست ...
    حسین پناهی

  6. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. #104
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض جام و خشم

    محو تماشای تو ، عاشق و شیدای تو

    این دلِ بی دل شدو دل به دلت دل ببست

    از نفس و بوی تو ، چشم و سیه موی تو

    در تپش ولرز شد ، وز قدمت پا و دست

    نفحه گیسوی تو ، چون قدح روی تو

    سوی دلم چون نشد ، دلبرا! خواهدشکست

    دل زپی اُلف تو ، در شب چون زُلف تو

    بهره دل غم بشد ، زار و پریشان نشست

    تیر سیه چشم تو ، خنجر آن خشم تو

    بر دل من چون بشد ، جان ز دلم دل گسست

    مرغ دلم مست تو ، جام می از دست تو

    سوی حریفم بشد ، چون دلِ من مستِ مست

    در طلب خام تو ، بر لب دل نام تو

    در قفس غم بشد ، دل پُر از این دار پست

  8. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  9. #105
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض عشق هم شاید اتفاقی ساده و عادی است...

    آسمان را...!

    ناگهان آبی است!
    (از قضا یک روز صبح زود می بینی )
    دوست داری زود برخیزی
    پیش از انکه دیگران
    چشم خواب آلود خود را وا کنند
    پیش از انکه در صف طولانی نان
    بازهم غوغا کنند
    در هوای پشت بام صبح
    با نسیم نازک اسفند
    دست و رویت را بشویی
    حوله نمدار و نرم بامدادان را
    روی هرم گونه هایت حس کنی
    و سلامی سبز
    توی حوض کوچک خانه
    به ماهی ها بگویی
    سفره ات را واکنی
    _نان و پنیر و نور_
    تا دوباره
    فوج گنجشک بازیگوش
    بر سر صبحانه ات دعوا کنند
    دوست داری بی محابا مهربان باشی
    تازه می فهمی
    مهربان بودن چه آسان است
    با تمام چیزها از سنگ تا انسان
    دوست داری
    راه رفتن زیر باران را
    در خیابان های بی پایان تنهایی
    دست خالی باز گشتن
    از صف طولانی نان را
    در اتاقی خلوت و کوچک
    رفتن و برگشتن و گشتن
    لای کاغذ پاره ها
    نامه هایی بی سرانجام پس از عرض سلام ...
    نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی...
    نامه های ساده ی بد نیستم اما...
    نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر دوری تو ...
    گپ زدن از هر دری
    با هر در و دیوار
    بعد هم احوال پرسی
    با دوچرخه
    با درخت و گاری و گربه
    با همه با هرکس و هر چیز
    هر کتابی را به قصد فال وا کردن
    از کتاب حافظ شیراز
    تا تقویم روی میز
    آب پاشی کردن کوچه
    غرق در ابهام بوی خاک
    در طنین بی سرانجام تداعی ها ..
    با فرود
    قطره
    قطره
    قطره های آب روی خاک
    سنگفرش کوچه ای باریک را از نو شمردن
    در میان کوچه ایی خلوت
    روبروی یک در آبی
    پا به پا کردن
    نامه ای با پاکت آبی
    _پاکت پست هوایی_
    بر دم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن
    یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ
    روی آجرهای خانه
    خط نوشتن با نوک ناخن
    روی سیب و هندوانه
    قفل صندوق قدیم عکس های کودکی را باز کردن
    ناگهان با کشف یک لحظه
    ازپس گرد و غبار سال های دور
    باز هم از کودکی آغاز کردن
    روی تخت بی خیالی
    روی قالی
    تکیه بر بالش
    در کنار مادر و غوغای یکریز سماور
    گیسوان خواهر کوچکترت را
    با سر انگشتان گیجت شانه کردن
    و انار آبداری را
    توی یک بشقاب آبی دانه کردن
    امتداد نقش های روی قالی را
    با نگاهی بی هدف دنبال کردن
    جوجه زرد و ضعیفی را که خشکیده
    توی خاک باغچه
    با خواندن یک حمد و سوره چال کردن
    فکر کردن ، فکر کردن
    در میان چارچوب قاب بارانخورده ی اسفند
    خیره گی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده
    دیدن هر روزه ی یک عابر عادی
    مثل یک یادآوری
    در سراشیب فراموشی
    مثل خاموشی
    ناگهانی
    مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام
    در عبور روزهای آخر اسفند
    حس سبزی ، حس سبزینه !
    مثل یک رفتار معمولی در آیینه !
    عشق هم شاید
    اتفاقی ساده و عادی است..

    قیصر امین پور

  10. کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #106
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض عشق را ای كاش زبان سخن بود!

    هزار كاكلی شاد
    در چشمان توست

    هزار قناری خاموش
    در گلوی من.

    عشق را
    ای كاش زبان سخن بود!


    احمد شاملو

  12. کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #107
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض این کهنه جهان به کس نماند باقی

    آنها که کهن شدند و اینها که نواند
    هر کس به مراد خویش یک تک بدوند

    این کهنه جهان به کس نماند باقی
    رفتند و رویم ، دیگر آیند و روند

    عمر خیام

  14. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. #108
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض بخوان به نام گل سرخ

    بخوان به نام گلِ سرخ، در صحاری شب
    که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان، دوباره بخوان تا کبوتران سپید
    به آشیانه‌ی خونین دوباره برگردند

    بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد
    پیامِ روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذارِ نسیمش به هر کرانه برد

    ز خشکسال چه ترسی؟ که سد بسی بستند:
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز و در برابر شور...

    دراین زمانه‌ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه‌ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف‌تر از خواب
    زلال‌تر از آب
    تو خامشی، که بخواند؟
    تو می‌روی، که بماند؟
    که بر نهالکِ بی برگِ ما ترانه بخواند؟

    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین:
    بهار آمده، از سیمِ خاردار گذشته
    حریق شعله‌ی گوگردی بنفشه چه زیباست!

    هزار آینه جاریست
    هزار آینه
    اینک
    به همسراییِ قلبِ تو می‌تپد با شوق
    زمین تهی‌ست زِ رندان:
    همین تویی تنها
    که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
    «حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»


    محمدرضا شفیعی کدکنی

  16. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. #109
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض رفتن همیشه راه ِ رسیدن نبوده است

    یک لحظه ... زندگی تو از دست می رود
    وقتی کسی که هستی تو هست می رود

    شاید که اندکی بنشیند کنار تو
    اما کسی که بار ِ سفر بست می رود

    آنکس که دل بریده ، تو پا هم ببرّی اش
    چون طفلی از کنار تو با دست می رود

    رفتن همیشه راه ِ رسیدن نبوده است
    گاهی مسیر جاده به بن بست می رود


    علی حیات بخش

  18. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  19. #110
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2,867
    تشکر تشکر کرده 
    9,600
    تشکر تشکر شده 
    10,334
    تشکر شده در
    2,560 پست
    قدرت امتیاز دهی
    6929
    Array

    پیش فرض عقوبت ِ جان کاه

    خانه ی من در انتهای جهان است
    در مفصل ِ خاک و
    پوک .
    با ما گفته بودند :
    « آن کلام ِ مقدس را
    با شما خواهیم آموخت ،
    لیکن به خاطر ِ آن
    عقوبتی جان فرسای را
    تحمل می باید ِ تان کرد . »
    عقوبت ِ جان کاه را چندان تاب آوردیم
    آری
    که کلام ِ مقدس ِ مان
    باری
    از خاطر
    گریخت !
    احمد شاملو

  20. 2 کاربر مقابل از Sada عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 11 از 53 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/