تنهاي تنها-
غمناك غمناك-
پا مينهم در كوچه هاي آشنائي
از برگ برگ هر درخت كوچه ي پير
ميپيچدم در گوش،فرياد جدائي
***
اين كوچه روزي سرزمين عشق من بود
عشقي كه چون خورشيد،چون ماه-
برصبح من اميد ميريخت
برشام من لبخند ميزد
***
اين كوچه روزي زادگاه شاعري بود
اما زمانه-
او را كنون در هاله ي ماتم نشانده
آن شاعر تنها كه در هر قطره اشكش-
دست جداييها نگين غم نشانده
***
درسالها دور....
گلبانگ شاد كودكي غافل زتقدير
همچون شباويز-
در پيكر اين كوچه ها آهنگ ميريخت
وز تندباد خنده هايش-
از باغ لبهاش-
هرلحظه در هر جا گل صدرنگ ميريخت
***
اندوه اندوه
آن كودك ديرين كنون مردي غمين است
گلبانگ او،آهنگ او،ازياد رفته است
لبخند او بر روي لبهايش فسرده است
گلبوته هاي خنده اش بر باد رفته است
***
ديوار وبام كوچه هم تلخ و عبوسند
گوئي تمام خانه ها در خواب مرگست
هرجا درختي بود سرسبز-
امروز،هيمه است
بي بار و برگ است
. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
اي واي،اي واي
***
اينجا سراي حشمت ديرينه ي ماست
اين خانه روزي كعبه ي اميد ما بود
درعالمي تلخ-
با كلبه ي ديرينه دارم گفتگوها
گويم كه:اي ديوار و بام خانه ي ما!
از روشنايي دور مانديد
چون ديگر از كوي شما مهتاب رفته است
آن بخت روشن-
در زير ابري جاودان در خواب رفته است
آن اختر بخت-
در سالهاي كودكي روشنگرم بود
بي او اميدم مرد،عشق و هسبيم مرد
او مادرم بود.
***
همراه اشكي ميكشم از سينه آهي
با خويش ميگويم كه:اي واي!
آن روز... آن سال...
در اين سرا،آري در اين ويرانسرا بود
بيچاره مادر-
در پاي اين ديوار در حال دعا بود
گوئي كه ديروز است آن در خاك خفته-
آرام و مبهوت-
گرم نيايش با خدا بود
***
اي خانه ي ما! درتو ميپيچيد شبها-
بانگ دعايش
آواي نرم جويبار گريه هايش
در گوش من،در گوش تو،ديريست مانده است-
آن دلربا آهنگ گرم لاي لايش
***
اي بام،اي در،اي زمين خانه ي ما!
بي او دلي درسينه دارم ليك مرده است
جاني بتن دارم ولي بي او فسرده است
***
اي بام و در! آگاه باشيد
اينك منم ويرانه اي متروك و خاموش
اينك منم گور تمام آرزوها
سنگي بنام زندگي برسينه ي سردم نشسته است
برروي اين سنگ گرانبار-
نام نكوي «مادر»من نقش بسته است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)