چهاردهم:یزدگرد اول (یزدکرت)

پسر شاپور سوم در 299م.به تخت نشست.در روایات ایرانی این شاه را گناهکار خوانده اند ولیکن مورخین خارجه گویند که شاهی بود با حسیات خوب وجوانمردی وچون می خواست از نفوذ بزرگان بکاهد وبه تعصب مغ ها میدان نمی داد او را گناهکار گفتند.
در زمان او امپراتور روم شرقی در تحت حمایت یزدگرد درآمد.توضیح آنکه آرکادیوس امپراتور بیزانس چون نزدیکی مرگ را احساس کردو ولیعهدش تئودوس در گهواره بود برای اینکه پسرش بی مانع بر تخت نشیند و امپراتوری روم شرقی از جنگهای ایران محفوظ بماند در وصیت نامه خد او را به یزدگرد سپرد خواهش کرد که امپراتوری را حمایت کند.یزدگرد همین که بر مفاد وصیت نامه اطلاع یافت خواجه دانایی آنتیوخوس نام که نیز خیلی مجرب بود به قسطنطنیه فرستاد تا تئودوس را تربیت نمایدو به سنای بیزانس اعلام کرد:دشمن امپراتور صغیر دشمن شاه است.
تئودوس دوم تحت حمایت یزدگرد وبا سرپرستی او بزرگ شده بر تخت نشستو چنانکه نوشته اند تا یزدگرد زنده بود هیچگاه از فتوت و جوانمردی خود نسبت به بیزانس نکاست واین دولت ار طرف ایران نگرانی نداشت.حتی بعد از اینکه امپراتور سفارتی به دربار حامی فرستاده خواهش کرد که نسبت به مسیحیان مقیم ایران توجهی بشود یزدگرد سفیر مزبور را که از روحانیون بلند مرتبه بود به گرمی پذیرفت و رفتار خود رانسبت به مسیحیان تعدیل نموده راجع به آزادی عیسویان ایران در بنا کردن کلیساها و پرستش مسیح فرمانی داد409م.
مقارن این زمان دولت بیزانس سخت در فشار مردمان قوی وتازه نفس شمالی بود.این مردمان که ار طوایف مختلف بودند در اثر فشار هون ها همواره به قسمت غربی وشرقی روم حمله نمودندچنانکه در سال410م.شهر روم پایتخت هزار ساله روم غربی به دست آلاریک نامی افتاد.
مورخین عقیده دارند که در این زمان یزدگرد به سهولت می توانست بقیه بین النهرین ونیز شامات وآسیای صغیر را متصرف شودولیکن صلح طلبی یزدگرد و دوستی که آرکادیوس نسبت به او اظهار می کرد مانع از جنگ با بیزانس گردید.
شهر یزد را از بناهای یزدگرد می دانندجهت فوت او معلوم نیستموافق روایت ایرانی در نزدیکی دریاچه سو (چشمه سبزه وار)از لگد اسب آبی مردولیکن بعضی گمان دارندکه از سو قصد فوت کرده است420م.
بعد از یزدگرد پسرش شاپور که در ارمنستان حکومت داشت خواست به جای پدر به تخت نشیند ولی دیری نگذشت که بزرگان نجبا او را کشته یکی از خویشان یزدگردرا که خسرو نام داشت به تخت نشاندند.