اردشیر دوم
اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، پسر بزرگ داریوش دوم و پریزا بود که پس از مرگ پدر به سلطنت رسید. پس از استواری جایگاه اردشیر دوم، گرچه وی نگران مصر بود، ولی چندین سال از آن پرهیز کرد چراکه درگیری هایی در آسیای کهتر و آداک های (جزیره های) دریای مدیترانه رخ داد که مهمترنی انها قرس بود. حمله ی دوباره به مصر در حدود سال 174 هخامنشی انجام گرفت که فرجامی نداشت چراکه مصر با شورشیان آسیای کهتر و قبرس متحد بود. آنگونه که پلوتارک می نویسد کادوسیان در روزگار اردشیر دوم سر به شورش گذاشتند در نتیجه شاهنشاه خود برای فرونشاندن آن بدان سرزمین شتافت(175 هخامنشی). ارتش در ان سرزمین کوهستانی دچار کمبود شد و سرانجام اردشیر با دادن امتیازهایی، کادوسیان را به فرمان در آورد. پس از سرکوبی شورش در آسیای کهتر و قبرس، اردشیر دیگرباره در صدد بازپسگیری مصر برآمد. اردشیر فرناباذ را فرمانده کرد، وی پایگاه لجستیکی خود را در فلسطین نهاد و در آنجا به گردآوری نیروی دریایی پرداخت. در سال 186 هخامنشی نیروی ایران به سوی مصر روانه شد. مصریان که منتظر حمله ی فرناباذ بودند، دلتا را بسیار مستحکم کرده بودند، ا این حال فرناباذ با جنگ سختی به درون مصر درآمد. پس از آن وی در جای خود ماند تا کشتی های دیگری به نیروی دریایی برسد. مصری ها از کندی حرکت ارتش بهره برده و ممفیس را مستحکم نمودند. از سوی دیگر درگیری هایی نیز در گرفت. این احوال تا طغیان نیل ادامه داشت، پس از آن دولت مرکزی که بیم داشت ارتش در مصر درگیر جنگی فرسایشی شود، دستور بازگشت ارتش را داد. پس از آن تا پایان شاهنشاهی اردشیر دوم نبرد بزرگی میان مصر و دولت ایران روی نداد، هرچند دوطرف در نوار مرزی در آماده باش به سر می بردند. در برخی کشورهای خوربری (غربی) شورش هایی در ااخر لشکرکشی به مصر روی داد. هرچند که این شورش ها با تسلیم و یا جنگ سرکوب شد، ب این همه نشان دهنده ی ضعف پدید آمده در شاهنشاهی ایران بود. با این همه سراسر جهان یونانی از خود یونان تا سیسیل و ایتالیا زیر فرمان اردشیر بود و با وجود مشکل درجاهای دیگر اردشیر حکم عالی همه ی یونانیان به شمار می رفت. اردشیر آپادانایی در اکباتان ساخته، همچنین آپادانای داریوش در شوش را که در روزگار اردشیر یکم، بر اثر آتش سوزی از میان رفته بود، بازسازی کرد. وی نخستین کسی است که فرمان داد گورش را در کوه مهر (رحمت) که پارسه به آن تکیه داشت، بسازند؛ جانشینانش نیز از وی پیروی کردند. اردشیر دوم در نبشته های خود در کنار نام اهورامزدا دوفرشته را نام می برد. نبشته ای که بازسازی آپادانای داریوش را یاد کرده چنین می گوید: " به یاری اهورامزدا، آناهیتا و میترا(ناهید و مهر) فرمان دادم این آپادانا ساخته شود." اردشیر سوم هم در نبشته ای از تخت جمشید می گوید: : باشد که اهورامزدا و بغ میترا (مهر) مرا، سرزمینم و هرآنچه من ساخته ام بپایاد" آشکار است که یک تجدد و بدعت مذهبی در روزگار اردشیر دوم روی داده است. بروسوس به نقل از کمنس الکسندرین گفته که از روزگار اردشیر دوم ، پرستشگاه های در همدان و شوش و بابل پدید امد که در آن پیکره هایی از آناهیتا برپاکردند. چنین بر می اید که این کار اگر به راستی انجام شده، تحت تأثیر عادت کلی مردم آسیای علیا ( یعنی بت پرستی) بوده و برپارکردن پیکره ی آناهیتا از روی نمونه های بابلی انجام شده است. بخش هایی از یشت پنجم اوستای کنونی که درباره ی آناهیتا سخن می گیود از دید زبان شناسی در حدود روزگار اردشیر دوم پدید آمده است. ویژگی های اردشیر دوم اردشیر مردی زیرک و همچنین بزرگوار بود. آیین دربار چنین بود که شاه با مادر و وزنش بر سر میز خوراک می نشست، بدین گونه که در بالا مادر شاه و پس از آن خود شاه و پس از اوهم همسرش می نشست؛ با این همه، اردشیر برادرانش را نیز بر سر میز می نشانید. با آنکه بیشتر شاهبانوان در تخت روان پوشش دار جابجا می شدند، همسر وی استاتیرا بر تخت روان رو باز می نشست. پلوتارک می نویسد وی به کارهای مردم رسیدگی می کرد و به سخنان آنها گوش فرا می داد. اردشیر به نام وکردار نیایش اردشری یکم رشک می برد و می خواست مانند او رفتار کند. اوکوچکترین هدیه را با شادی می پذیرفت. در یکی از سفرها، هنگامی که همه به او چیزی تقدیم می کردند، پیشه ور تهی دستی چون چیزی نداشت، به سوی رود دوید و دودست خود را پر از آب کرده نزد او آورد. اردشیر را این کار بسیار خوش امد و جامی برای او فرستاد که پراز هزار دریک بود. اردشیر سه پسراز استاتیرا داشت که داریوش، آریاسپ و وهوک نام داشتند، وی از زنان دیگر نیز پسرانی داشت که آرشام یکی از آنها بود. داریوش که از همه بزرگتر بود به جانشینی برگزیده شد و تیار پارسی که نمادی از پادشاهی بود بر سر می گذارد. جانشینی اردشیر دوم روایت پلوتارک درباره ی جانشینی اردشیر دوم رمانتیسمی بی اندازه دارد و داستان آن کلیشه ای می نماید، با این همه نمی توان همه ی ان را مانند نوشته های کتزیاس دروغ پنداشت. روزگار شاهنشاهی اردشیر دوم بیش از همه کس از دید شاهزاده داریوش پنجاه ساله پایان ناپذیر می نمود؛ وی سرانجام در سال پایانی اردشیر دوم به تحریک گروهی ازدرباریان در صدد رسیدن به شاهنشاهی و کشتن پدرش برآمد. اردشیر را خواجه ای از این کنکاش آگاهاند. اردشیر دید که نه می تواند آن را نادیده گیرد چراکه جانش در خطر بود و نه بی درنگ باور کند توطئه این گونه بود که شبانه به خوابگاه شاه درآیند و او را بکشند؛ اردشیر دستور داد تا پشت تختخوابش دری باز کنند و روی آن را با پرده بپوشند. در ساعت معهود توطئه گران به خوابگاه درآمدند اردشیر آنها را شناخت و از در بیرون رفته پاسداران را خواست. پس از آن دایوش و کنکاشیان بازداشت شدند. به فرمان شاه دادگاهی از دادوران(قضات) انجمن شاهی تشکیل گردید و دادستان هایی برگزیده شد. اردشیر دستور داد تا منشی های دادگاه رای دادوران را نوشته نزد او آورند. دادوران همه به اعدام رای دادند در نتیجه داریوش به کشتن رفت. پس از ان اردشیر آریاسپ را جانشین خود کرد. مردم وی را از روی خوش خویی و نرمی رفتار دوست می داشتند. سپس وهوک بهوسیله ی درباریان به آریاسپ چنین وانمود کردند که اردشیر نسبت به او هم بدبین شده و آهنگ آن دارد که او را هم اعدام کند، در نتیجه آریاسپ پیش دستی کرده خودکشی کرد. اردشیر دوم پس از 45 سال شاهنشاهی در آذر سال 201 هخامنشی در حالی که بیش از 90 سال داشت درگذشت و پسرش وهوک با نام اردشیر(سوم) به جای اونشست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)