تصوف چیست؟
عمدتاً بحث هم برميگردد به اين بحران هويت كه بشر امروز گرفتار آن است چون بشر گرفتار بحران معنويت هست بستر براي گرايش بيشتر به معنويت و عرفان تشديد ميشود. چون امروز بشر به دليل آلامي كه از خلاء معنويت دارد نياز به عرفان را بيشتر احساس ميكند در اينجا است كه وقتي كه نياز تشديد ميشود دقيقاً مثل يك بازار اقتصادي نظام عرضه و تقاضا به هم ميخورد تقاضاي كالا تشديد مي شود و چه بسا عرضه به قدر كافي نباشد كالاهاي تقلبي در چنين بازاري وارد خريد و فروش ميشوند و مورد معامله قرار میگیرند .
اينجا تكليف اولياي دين و متوليان دين و پرچمداران دين تشديد ميشود كه به اين نياز شديد و خلاء معنوي پاسخ درستي بدهند و گرنه آنهايي كه مترصد فرصت هستند كه از اين فضا بهره خودشان را بگيرند مطمئن باشيد كه كالاي تقلبي وارد بازار خواهند كرد بطور قطع و يقين گونههاي ساختگي از عرفان كه امروز ما در جوامع مختلف و من جمله در جامعه خودمان شاهد آن هستيم دقيقاً به دليل همين خلاء و نيازهاي شديدي است كه وجود دارد ببينيد عمدتاً نظام سلطه، نظام كفر سعي ميكند براي حفظ منافع خودش بيايد اين خلاءها را تسخيركند و بگونهاي اشباح كند كه به منافع او نه تنها آسيبي نرسد بلكه تكاثر طلبي او تضمين شود، در اين روند گونهاي از معنويت را ترويج كند گونهاي از عرفان را ترويج كند كه انباشته سرمايه نظام سرمايهداري و حياط نظام نه تنها تهديد بشود بلكه تضمين بشود و تقويت بشود اين از نكات اصلي است كه بايد علماي ما به آن توجه بكنند.
ببينيد آقاي استفان شوارتز تأكيد ميكند بر اساس طرح پنتاگون يكي از هفت هدف دنياي غرب براي موفقيت در دنياي اسلام كمك به بازگشت تصوف به اين جوامع است اين همان گونه عرفان خاصي مورد نظر است كه به عنوان جايگزين رقيب براي اسلام راديكال (آنچه كه ما به عنوان اسلام ناب ميشناسيم آنها به عنوان انقلاب اسلام راديكال يا اسلام تندرو ميشناسند.)
برادلوتين هم دركنفرانسي كه در بنياد نيكان برگزار شد به دولت بوش پيشنهاد ميكند كه براي ارتقاء سطح گفتگوي دنياي اسلام با شيخ محمود هشام كنعاني رهبر بزرگترين گروه صوفيه به مذاكره بنشيند.
استفان شوارتز خصوصيات صوفيه را بررسي كرده ميگويد ايران به عنوان يكي از كانونهاي مهم صوفيه در جهان است كه بيشتر آثار صوفيه به زبان فارسي است و پلوراليسم و ميانهروي تصوف چه بسا نقش تعيين كنندهاي در دوره گذار جهان اسلام داشته باشد. حالا منظور از دوره گذار چيست؟ يعني دورهاي كه ما بتوانيم بيداري اسلامي جهان اسلام را سمت و سويي بدهيم كه برويم به سمت يك اسلام بيخاصيت به اصطلاح آقايان اسلام راديكال را ببريم به سمت يك اسلام استحاله شده همانطور كه مسيحبت گرفتار بدعت شد پروتستانيسم آمد و مسيحيت را حوزه اصلاح مذهبي از بطن خودش خارج كرد ما را هم دچار يك استحالهاي بكنند مسلمانان را به طور عام يعني بحث دنياي اسلام و مكتب اسلام مطرح است اينجا با چه مكانسمي با همان پروتستانيسم اسلامي يعني همان بلايي كه با پروتستانتيسم مسيحيت سر مسيحيت درآورند. باپروتستانتيسم اسلامي سر اسلام بياورند و شما بحث اصلاحات را ميتوانيد در همين قالب ببينيد كه از اسلام ناب به تعبير امام خميني رو برويم به سمت يك اسلام آمريكايي، اسلامي كه مورد نظر نظام كفر و استكبار است. چگونه با همين گونههاي به اصطلاح نو و در باطن كهنه پروتستانتيسم مسيحيت، و به تعبير شهيد مطهري پروتستانتيسم اسلامي دنبال گونهاي بدعت در حوزه دين است كه امام از اين بدعت به عنوان التقاء ياد ميكند و مرحوم شهيد مطهري ميفرمايد كه در اين پروسه آنچه اتفاق خواهد افتاد پيراستن اسلام از آنچه از اسلام است وآراستن اسلام به آنچه كه از اسلام نيست ايشان اصلاحات مذهبي يا آن چيزي در رهيافتهاي مكتبي از آن به عنوان بدعت ياد ميكنيم اين گونه تعبير ميكند.
كثرتگرايي
كثرتگرايي در حوزه ديني يعني چه يعني ميگويند شما ميخواهيد به صلح برسيد، ميخواهيد جامعه امنيت پيدا بكند ميخواهيد جامعه روي آرامش و صلح را ببيند بايد دست از اين برداريد كه بگويد ما حق هستيم چون تا زماني كه هر كسي كه بگويد ما حقيم و بر سر حقانيت خودش بايستد دنيا روي آرامش را نخواهد ديد پس بياييم پلوراليسم يا كثرتگرايي مذهبي را بپذيريم كثرتگرايي مذهبي چيست؟ ميگويند هر كس هر ديني دارد آن دين حق است ما ميگوييم كثرتگرايي مذهبي را در حوزه عملي ميپذيريم، پلوراليسم عملي را ميپذيريم اما پلوراليسم نظري غير قابل پذيرش است پلوراليسم عملي اسلام پذيرفته و اتفاقاً به بهترين شكل هم پذيرفته است ما فقط در حوزه اسلامي ميبينيم كه مكاتب مختلف مذهبي، اديان مختلف الهي، زندگي مسالمتآميزي داشتهاند در جامعه خودمان هم اهل كتاب داراي حقوق شهروندي حقوق سياسي حتي بيشتر از حقوقي كه شهروندان مسلمان در جامعه اسلامي دارند از آن برخوردار هستند ما زردتشتيان را داريم، كليميان را داريم، مسيحيان با دو گرايش ارامنه و آشوري داريم با حداقل آراء نماينده ميفرستند مجلس ما پلوراليسم عملي را ميپذيريم و در عمل هم اقدام كردهايم اما پلوراليسم نظري قابل پذيرش نيست نميتوانيم بپذيريم هم توحيد درست است هم تثليث درست است هم توحيد حق است هم تثليث حق است مثل اينكه كسي ادعا بكند شب است ، ما هم ادعا بكنيم روز است به لحاظ عقلي جمع نقيضين محال است. چرا تأكيد بر پلوراليسم نظري دارند چون از دل پلوراليسم نظري لاادريگري در ميآيد اباحهگري مذهبي ترويج ميشود بيديني ترويج ميشود و اتفاقاً يكي از نكات محوري كه نظام كفر و نظام ليبرالدموكراسي بر آن تأكيد دارد و تشويق ميكند در جوامع مذهبي پلوراليسم نظري را به خاطر اينكه در ذات اين پلوراليسم مذهبي لاادريگري و اباحهگري مذهبي نهفته است.
اصطلاحات ضد ديني
بعضي اصطلاحاتي هم كه از گذشته از همين حوزهي صهيونيزم بينالمللي ازحوزهاي صهيونيزم وارد حوزه ديني شد، وارد حوزه عرفي ما شد مثلاً اصطلاحاتي مثل عيسي به دين خود موسي به دين خود دقيقاً اينها اصطلاحاتي ضد ديني است چنين اصطلاحاتي در جامعه ما رواج پيدا كرده مثل اين اصطلاحي كه چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است در حالي كه چه كسي گفته؟ چراغي كه به خانه رواست به مسجد رواتر است اگر اين شعار صهيونيستها در جامعه ما ميخواست دنبال شود ماي هيچ بناي رفيع مذهبي از گذشته نداشتيم. شما بناهاي مذهبي ما را ببينيد مسجد جامع را ببينيد دركنارش مردم خانههاي گلي داشتند آن بناي عظيم را بپا كردند اگر ميخواستند از آن شعار پيروي بكنند بناي مذهبي نبايد به پا ميكردند ترويج اين شعارها را ما نه تنها در امروز بلكه از دو قرن قبل شاهد هستيم حداقل از فصل بيداري سرمايهداري يك فصل است از قرن 18 يا 19 شروع ميشود كه مرحوم شريعتي از آن به عصر بيداري سرمايهداري ياد ميكند در آنجا به همين نكته اشاره ميكند كه سرمايهداري براي موفقيت موانعي كه پيش رو دارد راهكارهاي لازم را پيشبيني ميكند از اين بحث كه بگذريم با همين پيشدرآمد كه عرفان اسلامي امروز يكي از پرمشتريترين كالاهاي معنوي است كه بايد به جامعه عرضه شود بحران هويت كه ريشه در بحران معنويت دارد بشر امروز را تشنهتر از گذشته نيازمند عرفان حقيقي كرده و لذاست اگر عرفان اسلامي، عرفان حقيقي به جامعه تشنه عرفان ارائه نشود و كام اين جامعه تشنه به سرچشمه زلال عرفان حقيقي اسلامي متصل نشود مطمئن باشيد كه اغيار و رهزنان خواهند آمد كالاهاي بدلي عرضه خواهند كرد يكي از اين كالاهاي بدلي كه در جامعه ما عرضه شده و ميشود بحث تصوف است.
رهبانيت
يكي از شعارهاي محوري تصوف بحث رهبانيت است، ترك دنيا است، دوري گزيني از زندگي دنيا است حالا ببينيد اينجا ما يك گونهاي از زهد اسلامي هم داريم كه يكي از مقامات عاليه است براي انسان، يعني انسان براي آباداني دنيا تلاش بكند زحمت بكشد مجاهدت بكند اما خودش از اين دستآوردي كه او خلق ميكند كمترين بهره را ببرد آن چيزي كه در روايت داريم كه بهترين انسانها كساني هستند كه بيشترين سود رساني را داشته باشند اما كمترين نفع را ببرند دركنارش يك زهد ساختگي هم داريم همچنان كه تصوف به عنوان تارك دنيا تبليغ ميكند كه آقا اصلاً براي كار دنيا قدم از قدم برنداريد گام از گام برنداريد اين همان زهد انحرافي است زهد بدلي، زهد تقلبي كه بيشتر بايد به آن توجه كرد.
عشريه
يكي از نكاتي كه باز اينها جايگزين احكام روشن در حوزه شريعت اسلامي كردند پرداخت عشريه است. ما در حوزه اسلامي بحثي به نام خمس داريم بحثي به نام زكات داريم زكات براي توزيع عادلانه ثروت، تحقق قسط و عدل اسلام و خمس براي ترويج علوم اسلامي است. اسلام اين افتخار را دارد كه ميگويد كسي كه دنبال علم است شما زندگيش را تأمين كنيد او براي تأمين زندگيش مجبور نباشد از تحقيق و پژوهش علمياش باز بماند آن چيز كه دنياي مدرن حالا در اين دويست و سيصد سال اخير به آن رسيد به عنوان بورسيه تحصيلي يا تحصيل رايگان كه قطعاً و قطعاً اين را از حوزه اسلامي گرفتهاند در رهيافتهاي مكتبي ما هزار و چهار صد و اندي سال پيش اين حكم اسلامي را گذاشتهاند كه براي دينپژوهي براي فنآوري علمي براي تحقيقات علمي براي پيشرفت علمي جامعه شما زندگي عالم و دانشمند و پژوهشگر را تأمين كند تا او فراغت لازم را براي تحقيق و پژوهش خودش پيدا بكند اين از افتخارات احكام اسلامي ما است حالا ببينيد اين تبديل ميشود به يك حكم تقلبي و بدلي تحت عنوان عشريه، عشريه كه شما ده درصد كل درآمدت را به قطب بدهي كه او كيفش را بكند.
فقر
. نكته ديگري كه اينها رويش تبليغ ميكنند بحث فقر است از عقايد ديگر تصوف اين است فقر اختياري را انتخاب ميكند اين هم چيزي شبيه به همان زهد بدلي تقلبي است در حالي كه چنين چيزي در حوزه اسلامي وجود ندارد و نكته قابل توجه اين است كه سران اين اقطاب خودشان برخلاف آن چيزي كه براي پيروانشان تبليغ ميكنند.
زندگيهاي بسيار مرفه و شاهانهاي براي خودشان تدارك ميبينند كما اينكه بسياري از اينها ويلاهايشان نقاط مختلف اروپا و بهترين نقاط آب و هواي دنيا است.
ساقط شدن تكليف
از نكات ديگر كه اينها تبليغ آن را ميكنند ساقط شدن تكليف است ميگويند صوفي به مقامي ميرسد كه ديگر نيازي نيست كه تكاليفي به جا بياورد. نماز، روزه و ساير احكام اسلامي از آنها ساقط ميشود درحالي كه چنين چيزي در حوزه اسلامي نداريم كما اينكه آن كسي مقربتر ميشود به درگاه الهي نزديك ميشود عارف حقيقي ميشود احساس نياز بيشتري به معبود خودش ميكند كما اينكه بسياري از عبادات مستحبي ماها براي پيامبر «ص» وجوب پيدا ميكند اگر نماز شب براي مسلمانان مستحب است براي پيامبر «ص» واجب ميشود و هر كسي كه مقام قرب پيدا بكند احساس نياز بيشتري به معبود و برخورداري و بهرهمندي ازمنبع لايزال الهي ميكند. اما اين توصيه انحرافي جامعه را به اباحهگري مذهبي سوق ميدهد ميگويند شما به يك مقامي ميرسيد كه ديگر نيازي نسبت عبادت بكنيد شما ديگر وصل شديد ما چنين چيزي نداريم در حوزه اسلامي ما نميتوانيم بگوييم مقام قربش از حضرت رسول «ص» بالاتر بوده آن حضرت بيشترين نياز را به عبادت احساس ميكرده زن توصيههاانسان را غافل و به لاادريگري ديني سوق ميدهد
جايگاه عصمت
از نكات انحرافي ديگر كه باز تبليغ ميشود در اين حوزه تصوف جايگاهيي است كه براي قطب اين فرقه در نظر گرفته ميشود جايگاه عصمت در حالي كه ما شيعيان اثني عشري بر اين اعتقاد هستيم كه مقام عصمت مقامي است كه براي چهارده معصوم «عليهم السلام» فقط براي چهارده نفر ديده شده گرچه انسانهاي ديگر براي رسيدن به مرز عصمت محدوديت ندارند اما به مقام عصمت نميرسند. اما اينها مقامي را براي قطب قائل ميشوند نعوذ بالله كه از مقام معصومين هم بالاتر است. از نكات ديگر ابداع قبله ذكر وگونهاي نماز كه مثلاً شما تصوير قطب را بايد در عبادت محضر خود داشته باشي حتي استحباب دارد كه تصوير او در مقابل شما باشد بعضي افراطيونشان هم ميگويند اگر مكان استقرار قطب را ميدانيد به آن سمت نماز بخواند حال كه ميبينيم اسلام ناب چقدر دقيق است در توحيد
فقط پرستش خالق هستي جايز است پرستش عاليترين مقام عصمت هم عملي باطل است شخصي به حضرت رسول «صلي الله عليه و آله و سلم» ميرسد هيچ كس براي من دوست دارتر از شما نيست حب شما بيشترين حبي است كه دردل من جاي دارد. حضرت از او سؤال ميكنند كه من را بيشتر دوستداري يا خدار را و صحابي موحد پاسخ خيلي روشني به حضرت ميدهد، ميگويد كه شما را به خاطر اينكه در مسير خدا هستيد دوست دارم و آن حضرت ميفرمايند كه اين دوست داشتن دوست داشتن مباركي است و ما حب ائمه «عليهم السلام» را كه داريم به خاطر اينكه آنها به مقامهاي معنوي نزديكتر هستند و آنها واسطه فيض الهي ميشوند نه اينكه آنها بلا استقلال داراي مقامي باشند آنها واسطه فيض الهي ميشوند به خاطر مقامي كه كسب كردند حالا ببينيد در دل خود اين گونهاي از لاادريگري مذهبي نهفته است. شما در اسلام ناب ميگوييد كه اصلاً توجه به هر گونه تصويري به غير خدا در نماز اصلاً نماز را باطل ميكنند حتي مكروه است تصوير معصوم هم شما در نماز در مقابل شما باشد چون توحيد و عبادت مخصوص حضرت حق است و شما ميگوييد كه در اين بدعتها چه انحرافهاي بزرگي شكل ميگيرد كه انسان را از مدار توحيد خارج ميكند.
عبادات موزون
نكات ديگري هم مثل باز يك سري عبادتهاي خاصي در اين حوزه وارد كردند مثل عبادات موزون كه حالا موسيقيهاي فاسدي بنوازند مجالس رقص، پايكوبي داشته باشند و با حالات صوري از خود بيخود شدن مثلاً وصل به حضرت حق بشوند كه اينگونه عبادات در هيچ جاي حوزه اسلامي ديده نشده است تجربه هم نشان داده كه در دل اين مجالس به اصطلاح دست جمعي و عبادات موزون، مفسدههاي اخلاقي فراواني شكل گرفته است.
منتصب به بزرگان
باز يك شگردهاي ديگر كه اينها به كار ميبرند به خاطر نفوذ در عوام شگردهايي بكار ميبرند كه البته اين مؤلفه يك مؤلفه اعتقادي در حوزه فكري تصوف نيست بلكه مؤلفهي رفتاري است، يك مؤلفه كاركردي است خودشان را منتصب به بزرگان ميدانند عمدتاً بزرگاني كه درجامعه داراي محبوبيت هستند داراي مشروعيت اجتماعي هستند داراي نفوذ كلام هستند بگونهاي خودشان را به اين بزرگان منصوب ميكنند درگذشته خودشان را به عرفاي بزرگ در امروز كه مثلاً مي گويند آيت ا... حسنزاده آملي اينها را تأييد كرده و مهر تأييد زده از اين شگردها هم استفاده ميكنند.
چند شبهه
چند شبهه هم اينها درارتباط با رفتاري كه با آنها ميشود مطرح ميكنند يكي از اين شبهات اينكه ميگويند چرا اهل كتاب در جامعه فعاليت آزاد است، اما ما داراي آزادي عمل نيستيم، چرا زردتشتيها، يهوديها ومسيحيها در جامعه داراي حقوق اجتماعي هستند و ما از اين حقوق اجتماعي بهرهمند نيستيم، آنها داراي حقوق سياسي، مذهبي هستند ما نيستيم اين موضوع روشني است آنها پيروان ادياني هستند كه اسلام آن اديان را به رسميت شناخته و خودشان را منصوب به اسلام نميكنند اما تصوف مثل جريانهاي انحرافي، وهابيت، بهائيت، بايست خودشان را منصوب به اسلام ميكنندكه عمدتاً بدعتهايي را وارد حوزه اسلامي ميكنند و بدعت هم عملي حرام در حوزه اسلامي است. ميگويند اگر فرقههاي صوفيه اهل بدعت هستند و خانقاه دارند مراكز عبادي خاصي مثل خانقاه احداث كردند در حوزه اسلامي، شيعيان هم تكاياي مذهبي دارند حسينيه، فاطميه، زينبيه و ... ميسازند. ميگويند اينها پس چيست؟ ما ميگوييم در تعارض با مسجد نيست در تعارض با توحيد نيست اينها مكانهاي مذهبي است كه در دل مساجد است در دل توحيد و وحدانيت و يگانهپرستي تعريف ميشود اما شما در اين مكانها داريد آن بدعتها را وارد حوزه اسلامي ميكنيد اما در اماكن مذهبي كه شيعه دارد مثل حسينيه و ... بدعتي وارد حوزه دين نميشود، بلكه ترويج دين خدا صورت ميپذيرد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)