صفحه 18 از 23 نخستنخست ... 8141516171819202122 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 229

موضوع: نوشته های من و تو

  1. #171
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    رسم دلداري نميداني سخن هم نشنوي

    از کسي نشنيده اي پندي،زمن هم نشنوي

    فارغ از مائي چنان اي شمع،کاتش ميزني

    صد چو من پروانه بوي سوختن هم نشنوي

    ياد ياران کردن از روي هوا يا از هوس

    از خدا نشنيده اي وز اهرمن هم نشنوي

    بزم خسرو انچنان گرم است اي شيرين دهان

    کز سر مستي فغان کوهکن هم نشنوي

    هرزه کردي تا به کي اي کبک بي پرواي من

    بوي خودرو گل چو من را در چمن هم نشنوي

    بسکه رنجاندي دلم را لب فرو بستم زشعر

    حرف من را بعد از اين در انجمن هم نشنوي

    انچنان خواهم جدايي کز پس صد سال صبر

    بوي اين گمگشته را از پيرهن هم نشنوي


    معيني كرمانشاهي
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #172
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    قاصدك " قاصدك! هان، چه خبر آوردي؟

    از كجا وز كه خبر آوردي؟ خوش خبر باشي،

    اما،

    ‌اما گرد بام و در من بي‌ثمر مي‌گردي انتظار خبري نيست

    مرا نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري

    برو آنجا كه بود چشمي و گوشي

    با كس برو آنجا كه تو را منتظرند

    قاصدك در دل من همه كورند

    و كرند دست بردار ازين در وطن خويش غريب

    قاصد تجربه هاي همه تلخ با دلم مي‌گويد كه دروغي تو،

    دروغ كه فريبي تو،

    فريب قاصدك هان،

    ولي... آخر... اي واي راستي آيا رفتي با باد؟

    با توام،

    آي!

    كجا رفتي؟

    آي راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟

    مانده خاكستر گرمي،

    جايي؟

    در اجاقي طمع شعله نمي‌بندم...

    خردك شرري هست هنوز؟

    قاصدك ابرهاي همه عالم شب و روز در دلم مي‌گريند

    هنوز تنهاي تنهايم قاصدك
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #173
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    بیا و بمان که جز تو کسی نیست مرا



    تکه های وجودم همه از آن تو باد



    ای مهربان



    اگر آمدی هیچ مگو



    تنها بنشین و گوش کن



    می خواهم برایت از این سالها که گذشت بگویم



    از تمام دلتنگیهای شبانه ام



    از تب سرد چشمانم



    از بغض همیشگی دستانم



    که گاه و بیگاه برایت مینوشت



    تا روزی بیایی و اگر قابل دانستی بغض همیشگی دستانم را مرور


    کنی اگر خسته شدی از حرف دل دیگر هیچ نمی گویم



    نمیخواهم تورا از دست بدهم



    هیچ نگفتی پس باز برایت می گویم



    از آن روز سرد و نمناک بارانی می گویم



    که او رفت از اینجا برای همیشه



    کاش آن روز تو بودی تا در سینه نمی ماند آن فریاد



    آن فریاد سالهاست در این سینه مانده



    او دیگر پیر شده و خسته



    کاش آن روز که گفتند دیگر فقط من ماندم تو بودی



    نمی دانی چه روزها چشم به راه دوختم تا تو بیایی



    ولی شب آغاز شد و من چراغی با چشمانم برایت روشن کردم



    مبادا راه را گم کنی



    ولی تو نیامدی



    نمی دانی چه روزها و شبهایی بود



    ولی به شوق آمدن تو همه را به جان خریدم



    حال نگاهت می کنم چه چشمان زیبایی داری



    پر از نور و ستاره



    این شمعها برای توست



    سالهاست برای آمدنت شب هنگام که فقط من بیدار بودم و


    خداروشن کردم



    خدا خوب می داند که چه شبهایی بود



    او تا صبح مرا در آغوش داشت و نوازش میکرد



    یادمان باشد او را سپاس گوییم



    من هنوز هم منتظرت خواهم ماند
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #174
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    اینجا، بهار با ترنم باران نمی رسد
    پاییز هم به نقطه ی پایان نمی رسد

    هر سو که می رویم به بن بست می رسد
    با این حصارهای بسته، بهاران نمی رسد

    هر لحظه زخم می زند این روزگار و هیچ
    از زخمهای کهنه به درمان نمی رسد



    شولای شب بدوش پریشان نشسته ایم
    آیا سحر، به جمع پریشان نمی رسد؟
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #175
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    نازنین یگانه من
    نگاهت را از من بر مگیر كه بی آن
    تنهاترینم
    و كلامت را از من دریغ مدار كه
    سكوت تو ، لحظه هایم را از هم می درد
    و لبخندت را از من پنهان نكن
    كه خنده ات شكوفه های عشقم را به ثمر می رساند
    گامهایت را استوار ساز و شانه هایت را تكیه گاهم كن
    كه بی تو پر می شوم از تمام خزانهای نیامده .

    Love
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #176
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    گفته اند از مي حکايت ها بسي
    حال بشنو از من اين افسانه را
    داستان اين دل ديوانه را
    چشم هايش بويي از نيرنگ داشت
    دل دريغا سينه اي از سنگ داشت
    با دلم انگار قصد جنگ داشت
    گويي از با من نشستن ننگ داشت
    عاشقم من قصد هيچ انکار نيست
    ليک با عاشق نشستن عار نيست
    کار او آتش زدن من سوختن
    در دل شب چشم بر در دوختن
    من خريدن ناز او نفروختن
    باز آتش در دلم افروختن
    سوختن در عشق را از بر شديم
    آتشي بوديم و خاکستر شديم
    از غم اين عشق مردن باک نيست
    خون دل هر لحظه خوردن باک نيست
    آه مي ترسم شبي رسوا شوم
    بدتر از رسواييم تنها شوم
    واي از اين صد و آه از آن کمند
    پيش رويم خنده پشتم پوزخند
    بر چنين نا مهرباني دل مبند
    دوستان گفتند و دل نشنيد پند
    خانه اي ويرانتر از ويرانه ام
    من حقيقت نيستم افسانه ام
    گر چه سوزد پر ولي پروانه ام
    فاش مي گويم که من ديوانه ام
    تا به کي آخر چنين ديوانگي
    پيلگي بهتر از اين پروانگي
    عاشقم من قصد هيچ انکار نيست
    ليک با عاشق نشستن عار نيست
    گفتمش آرام جاني ؟ گفت : نه
    گفتمش شيرين زباني ؟ گفت : نه
    گفتمش نا مهرباني ؟ گفت : نه
    مي شود يه شب بماني ؟ گفت : نه
    دل شبي دور از خيالش سر نکرد
    گفتمش افسوس او باور نکرد
    خود نمي دانم خدايا چيستم !
    يک نفر با من بگويد کيستم
    بس کشيدم آه از دل بردنش
    آه اگر آهم بگيرد دامنش
    با تمام بي کسي ها ساختم
    واي بر من ساده بودم باختم
    دل سپردن دست او ديوانگي ست
    آه غير از من کسي ديوانه نيست
    گريه کردن تا سحر کار من ست
    شاهد من چشم بيمار من ست
    فکر مي کردم که او يار من ست
    نه فقط در فکر آزار من ست
    نيتش از عشق تنها خواهش است
    دوستت دارم دروغي فاحش است
    يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت
    بغض تلخي در گلويم کرد و رفت
    مذهب او هر چه باداباد بود
    خوش به حالش کين قدر آزاد بود
    بي نياز از مستي مي شاد بود
    چشم هايش مست مادر زاد بود
    يک شبه از قوم سيرم کرد و رفت
    من جوان بودم پيرم کرد و رفت
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #177
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    تو هم با من نمی مانی

    برو بگذار برگردم دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم
    برایت می نویسم : آسمان ابریست ، دلتنگم و من چندیست دارم با خودم ، با عشق می جنگم
    اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را و سهم چشم هایم را ، سکوتم را ، صدایم را
    اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم

    اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم
    دلم را می نشانم پای یک دلتنگی ساده

    کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده

    همیشه بت پرستم ، بت پرستی سخت وابسته
    خدایش را رها کرده به چشمان تو دل بسته
    تو هم حرفی بزن ، چیزی بگو ، هر چند تکراری
    بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری
    خودم می دانم از چشمانت افتادم ولی اینبار
    بیا و خرده هایم را از زیر دست و پا بردار

    تو هم با من نمی مانی ، برو بگذار برگردم
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #178
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    شوق آمدنت بهانه بودن بود

    رقص آبی چشمانت تمنای خفتن بود

    تمام زمزمه های گاه و بی گاهت دعای رفتن بود

    چه گویم از دل خود که شادی ام با تو زیستن بود

    به عشق گفتم چشم به راه بمان

    ولی درون تو لبریز از شوق پریدن بود

    نه هیچ کلامی نه هیچ لبخندی فقط سکوت حاکم بود

    در آن زمان که شنیدم قصد تو دل بریدن بود

    چگونه فراموش کنم خاطرات تو را

    چگونه باور کنم هدیه ات به من دل شکستن بود

    هنوز از مستی نگاهت خراب مانده ام

    گمانم این بود که تقدیر من به تو پیوستن بود

    گسستی دل از من رفتی و رفتی

    چه گویم از این عشق که حکایت دل سوختن بود .
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #179
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    نرسيديم به هم بازی يک تقديريم
    عاقبت در هوس ديدن هم ميميريم
    عشقمان مخرج صفريست که تعريف نشد
    آه و افسوس که يک واژه بی تدبيريم
    بعد از آن حادثه هايی که جدامان کردند
    آنچنان شد که دگر از همه عالم سيريم
    اشک ميريختيم و دل که نميکنديم آه
    چه کنيم هر دو از اين واقعه دلگيريم
    وقتی از فاصله ها گفت دلم خنديديم
    فکر کرديم بهاريم که بی تغييريم
    باز هم نام ترا در دل خود حک کردم
    و محال است از اين ايده خود برخيزم
    باز سايه بالای سرم باش عزيزم
    مايه برکت چشمان ترم باش عزيزم
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #180
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    دنبال من نگرد دیگر تمام شد

    آنشب سکوت من ختم کلام شد..

    دنبال من نگرد من خانه نیستم

    برو ز این سفر بیگانه نیستم..

    دنبال من نگرد این یک ترانه نیست

    از تو بریده ام رفتن بهانه نیست..

    دیگر تمام شد عالیجناب من

    لحن قدیمه عشق ماسید در دهن..

    دنبال من نگرد دنبال من نیا

    من پر کشیده ام از کوچه بی صدا..
    دنبال من نگرد دیگر تمام شد

    آنشب سکوت من ختم کلام شد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 18 از 23 نخستنخست ... 8141516171819202122 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/