باز شب شد چقدر تنهايم گفته بودي كه شبي مي آيم
باز شب شد و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم
كنج اين پنجره ها شب همه شب منم و گريه و هاي و هايم
پشت اين پنجره ها تا به سحر پنجه بر پيكر شب مي سايم
نكند بيهوده عمر خود را پشت اين پنجره مي فرسايم
نكند بيهوده تكرار شود قصه ي چشم به راهي هايم
باز چون ديشب و شب هاي دگر مي روم پنجره را بگشايم
باز شب شد شب و از پنجره ام همچنان راه تو را مي پايم...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)