انواع و رویکردهای شیطان پرستی
بايد به اين نكته توجه داشت كه اگر شيطان را بعنوان يك موجود واحد و مخلوق درنظر بگيريم خود به خود بر وجود خدا صحه گذاشتيم و در شيطان پرستي هم باور گروهي بر وجود يك موجود با قدرت بسيار قوي و پليد استوار است كه بايد آنرا بعنوان يك موجود قابل ستايش پرستيد . و بسياري از اين گروه بدنبال قدرتهاي ماورايي و كسب آن نيروها هستندو از انجام هيچ كار زشتي رويگردان نيستند . و گروهي نيز شيطان پرستي را بصورت يك فلسفه و وجود شيطان را يك سنبل ضد اجتماعي در مقابل دين ميدانند كه انسانها را در مقابل نفوذ دين و قيدو بندهاي بايدها ونبايد ها رهانموده و سدي در مقابل آخرت گرايي و دنياي پس از مرگ ايمن ميكند .البته در كنار فرقه هاي اصلي هميشه فرقه هاي فرعي ديگري نيز انشعاب ميكنند كه اين مسلك را باديد خود و روش خود پيروي و باور دارند كه ميتوان به گروههاي متال ( گاتيك)و سكسوال اشاره كرد .
شیطان پرستی فلسفی
به طور غیر رسمی و گستردهای این شاخه از شیطان پرستی را منتسب به آنتوان شزاندر لاوی میدانند. او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود)، در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمیدانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیدهای ندارند (اگرچه بایدی هم برای نبود آن ندارند) به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را خار میشمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی مینگرند. و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای «جهان واقعی» را تشکیل میدهند. به طور شفافی، آموزههای شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد. چرا که این تعالیم از آموزههای یهودی-مسیحی نشئت گرفتهاست و شیطان را بدلیل خصوصیاتش پلید نگاشتهاست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)