مديريت پروژه كه از زمان پديدار شدن روشهاي شبكهاي در شركت دوپونت امريكا مطرح شده، يكي از دستاوردهاي تلفيق رياضيات در روشهاي مديريتي است كه آثار بينظير خود را در بهرهوري منابع، بهويژه منابع پولي و نيروي انساني آشكار ساخته است. امروزه در هر كجا كه طرحي براي توسعه تدوين ميشود و يا سرمايهگذاري جديدي قرار است انجام شود، بدون تفكر جمعي حاكم بر محور مديريت پروژه و استفاده از روشهاي مناسب براي برنامهريزي و كنترل آن، پروژة كاري شروع نميشود؛ زيرا جزيي از ماهيت فعاليتهاي مديريتي آن شده است.
آثار غير قابل انكار به كارگيري اين روشها، الزاماتي را پديد آورده است كه عدول از آن نابودي اهداف زمانبندي شده را به دنبال دارد. همه روزه مديران در دنياي كسب و كار، توليد و صنعت، هزاران تصميم اتخاذ مينمايند كه مبتني بر روشهاي مديريت پروژه ميباشد و روشهاي استاندارد شدة آن مورد مطالعه و بهبود مستمر ميباشد تا اثربخشي و كارايي بيشتري داشته باشند. اين فرايند با نگرش سيستمي به يك پروژه، پا را از محيط دروني پروژه فراتر گذاشته و آثار جانبي آن، كيفيت انجام فعاليتهاي مختلف، كنترل دائمي نحوه دستيابي به اهداف و مخاطراتي كه در هر لحظه (چه كوچك و چه بزرگ) آن را تهديد مينمايند، مورد مطالعه، بازنگري و اصلاح قرار ميدهد.
فرايندهاي مختلف به گونهاي تعريف ميشوند كه تداخل آثار هر يك قابل ارزيابي باشد و نهايتاً همة تصميمها، تضمينكننده انجام صحيح فعاليتهاي فرايندها در دستيابي به اهداف باشد.
بر مبناي اين نگرش، كار گروهي يكي از الزاماتي است كه در سازماندهي پروژهها مورد استفاده قرار ميگيرد. كار گروهي الزاماتي را پديد ميآورد كه فرايند تصميمسازي و تصميمگيري سازمان يافته و تعريف شده در سطوح مختلف را ايجاب مينمايد. سازماندهي پروژه در كنار موضوع برنامهريزي و كنترل پروژه نيست، بلكه به عنوان زيربناي استفاده از روشها و ابزارهاي مديريت پروژه، نرمافزارهاي مورد استفاده و نهايتاً چگونگي و ارزيابي فعاليتها، مطرح ميشود. سازماندهي نامناسب باعث ميشود كه روشهاي مديريت پروژه، كارايي خود را از دست بدهند و فرايندها دچار اشكال شوند.
نگرش سيستمي بر پاية سازماندهي مناسب، به كارگيري روشها در تناسب با آن سازماندهي را طلب مينمايد. به همين دليل است كه روشهاي نوين مديريت پروژه بر مبناي تعريفي جديد مبتني بر «دانش» ارائه ميشوند؛ زيرا از مجموعة فرايندهايي كه توليد كنندة اطلاعات است، شروع شده و به فرايندهاي ديگر متصل ميشود و تلفيق آن اطلاعات در حوزههاي مختلف مورد بررسي قرار ميگيرند و از نتايج آنها تصميماتي زاده ميشود كه جريان امور را تنظيم مينمايد.
كار كردن در چنين حيطهاي مستلزم ايجاد سازماندهي متناسب براي يكپارچهسازي است كه خصيصه اصلي سيستمهاست.
يكپارچهسازي فرايندي است كه هماهنگي را ايجاد مينمايد. هماهنگي در فصل مشترك زيرسيستمها، نيازمند تسلط بر دانش مديريت پروژه، فناوري مورد استفاده براي اجراي پروژه و نيز مديريت منابع مالي و ساير منابع است.
برنامهريزي شتابان توسعه در گسترة كشورهاي مختلف، نيازمند به كارگيري اين روشهاست و بدون اتكا به چنين دانشي برنامههاي اجرايي توسعه امكانپذير نخواهند بود. زماني كه اهداف كلان زيبا براي هر كشور تعريف ميشود، مردم دلخوش ميشوند؛ زيرا مردم به صورت كلان آنها را درك ميكنند. ولي چنانچه برنامههاي اجرايي متناسب، كارآمد و مبتني بر دستيابي به اهداف مرحلهاي تدوين و اجرا نشوند، زيبايي اهداف به مرور كمرنگ خواهد شد. با توجه به اين موضوع است كه بايستي به مسائلي از قبيل ميزان اعتقاد مديران ارشد، حمايت آنان از روشهاي مديريت پروژه، پايداري آنها به عنوان يك اصل مسلم طول زمان و ارزيابي عملكردهاي مرحلهاي بر مبناي روشهاي مدون و مستند شده، به عنوان اركان اصلي موفقيت در دستيابي به اهداف انديشيد.
مديريت پروژه، موضوعات چند دستهاي را در بر ميگيرد و علوم بينرشتهاي دست به دست يكديگر ميدهند تا آن را در بهترين شكل خود اجرا نمايند. يكي از مهمترين اين علوم بينرشتهاي، مهندسي صنايع است كه در اين حيطه كاملاً موفق عمل نموده است. مهندسان صنايع با نگرش سيستمي خود و استفاده از ابزارهاي استاندارد شده و به كارگيري نرمافزارهاي مختلف، عامل اصلي موفقيت در اين فرايندها ميباشند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)