خدایا
من همانم که در خلوت از تو حیا نکردم و

در اشکار نیز مراقب فرمانت نبودم….
من انم که وقتی مژده ی گناهی را شنیدم
شتابان به سوی ان رفتم....
تو مهلت دادی;توجه نکردم...
تو پرده پوشی کردی,حیا نکردم...
با انکه میدانستم از همه چیزم خبر داری
ولی با تمام این حرف ها....
خدایا با بردباریت مهلتم دادی و گناهانم را پوشاندی و مرا عقوبت نکردی
گویی گناهانم را از یاد برده ای و
از کیفرم در گذشته ای
از این بالاتر,گویا تو از من شرم داری!
ولی خداوند!...
خودت این را هم میدانی که وقتی گناه میکردم اعتقاد نداشتم که تو خدای من نیستی...
و میدانی که قصد لجبازی با تو را ندارم,
گناه من ناشی از غلبه ی هوای نفسم بود.
پس ای پروردگار مهربان...مرا به حال خودم رها نکن
چون با وجود تمام این گناهان,خودت میدانی که

دوستت دارم