نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: نگاهی به ترانه های فارسی امروز (کارگاه هفتگی)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #3
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    برای این جلسه ترانه ای که انتخاب شده نامش هست "مردی گفتن! زنی گفتن!..."از خواهر هنرمند متعهد نجیب و مقبول سوزان روشن!! در ادامه میریم که داشته باشیم کارگاه رو :

    به دلیل پتانسیل بالای این ترانه ضمن تفسیر متن سعی می کنیک تصویرسازی توامان نیز داشته باشیم.ابتدا متن ترانه



    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!

    دستت رو بکش از رو پام
    خودت رو نزن به اون راه
    میدونی که من اصیلم
    دختر ایرونیم

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!


    اول با حرفات به حرفم بیار
    بعدش با چشمات به دستم بیار
    اگه که بهت خندیدم
    میتونی کنارم بیایی


    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!


    چشات که تو خالیه
    حرفات که تکراریه
    شرم و حیام نداری
    اینم یه بیماریه

    کارات گرفتاریه
    حرفات که تکراریه
    شرم و حیام نداری
    عشق تو تو خالیه


    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!


    هزار هزار گرفتار
    به عشق من خریدار
    به دام من اسیرن
    دست از سر من تو بردار


    هزار و یک بهونه
    حرفای عاشقونه
    تو گوش من میخوندن
    عاشقای دیوونه

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!







    خوب حالا به سراغ بررسی تصویری میریم

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو بی حیایی!!

    مردی گفتن زنی گفتن
    شرمی و حیایی گفتن
    چه قده تو ناقلایی!!


    راوی (همون خواهر روشن) اینجا کار رو با یه غافلگیری شروع میکنه.چند حالت میشه تصور کرد.
    یکی اینکه خواهر سوزان با یک چادر گل گلی تو صف نونوایی ایستاده و یه آقای سیبیل کلفتی نفر بعدی ایشون هستن که مشغول تحقیق و اکتشاف! در راوی هستن که یهو با این برخورد قاطع روبهرو میشن.......
    از اونجایی که مسئولین ما با درایت بالا پیش بینی چنین فجایعی رو داشتن صف ها رو زنونه و مردونه کردن بنابراین چنین توتطئه ای صورت نمی گیره و فرض بالا باطل است.
    با توجه به درایت مسئولین نمیشه تصور کرد که اتوبوس یا جاهای دیگه ای هم محل وقوع حادثه بوده باشه پس بنابراین میشه حدس زد که راوی یک شیوه روایت پیچیده و تحت تاثیر دیدن فیلمهای برادران تارانتینو و لینچ!! رو برگزیده که حالا ما میریم تا روایت اصلی رو بررسی کنیم




    میشه تصور کرد که راوی این قسمت رو بجای بار اعتراضی و نکوهشی با بار تشویقی و ترغیبی (به شیوه چشمک و ارسال بوسه از راه دور) مدنظر داشته و به صورت تلویحی اعلام رضایت میدارن...اما از اینجا به بعد داستان رو طی یک فلاش بک خواهیم دید


    دستت رو بکش از رو پام
    خودت رو نزن به اون راه
    میدونی که من اصیلم
    دختر ایرونیم


    در اینجا ما میبینیم که بی حیا راوی رو غافلگیر کرده ( تصور کنید که راوی و بی حیا پشت یک میز نشسته اند و بی حیا در حالی که خودش رو به اون راه میزنه! پای راوی رو مورد نوازش قرار میده که راوی برافروخته شده(البته معلوم نیست بعد از گذشت چه زمانی!) و فریاد بر میدارد که دستت رو بکش ای بی حیا خودت رو به اون راه نزن....میدونی که من اصیلم ( راوی معلون نیست که چجوری اصالت خودش رو اعلان کرده که اصیل بودن خودش خودش رو امری بدیهی میدونه) ......دختر ایرونیم! راوی اینجا مانیفستی رو صادر میکنه که اوصلا اینجور بی حیایی ها مختص اجنبی ها بوده و اصلا این وصله ها به دختر ایرونی نمی چسبه!(عجب!!)

    البته راوی میتونست به شکل اخلاقی هم انزجار خودش رو اعلام کنه که ما اینجا شیوه اخلاقی رو هم برای اصلاح الگوی رفتار و حیا میاریم:

    بعد از اونکه بی حیا ناحیه مورد نظر رو مورد اصابت قرار میده راوی باید تکونی آرومی به خودش بدهد و آروم به بی حیا تذکر بده..ولی راوی خودش رو به اون راه میزنه و میگه چیو ؟ در اینجا راوی بلند اعلام میکنه بس میکنی یا بگم؟!......بگم؟! و در یک حرکت ضربتی دست بی حیا رو از زیر میز بالا آورده و دست بی حیا و ناقلا رو رسوا می کنه! و میگه چنگال کثیفت رو از روی پاهای من بکش ای مفسد اقتصادی...ببخشید ای بی حیا
    البته این شیوه منتقدانی هم داشته و یکی از حضار بلند شده و رو به راوی میگه خوب چرا بعد از 4 سال ...ببخشید منظورم 4 دقیقه دست این بی حیا رو آشکار کردی؟ آیا جز این است که تو ........( از ادامه این ماجرا صرف نظر کرده و به ادامه داستان می پردازیم)


    اول با حرفات به حرفم بیار
    بعدش با چشمات به دستم بیار
    اگه که بهت خندیدم
    میتونی کنارم بیایی


    بعد از قسمت قبل بی حیا ابراز پشیمانی نموده و راوی با دیدن شدت تالم و تاثر سعی میکنه به بی حیا توضیح بده که برادر من بی حیایی هم قانون و چارچوب داره ...حالا بیشین تا برات بگم!

    راوی اول توضیح میده که بیا سر حرف رو باز کن ...یه (...)ی چیزی....سپس یه چشمکی گوشه چشمی ....در پاسخ اگر بهت خندیدم بعد پسرخاله شو!

    (گفتنی است شیوه و دستورات بالا در کتابی به نا شیوه های کلاسیک چراغ زدن و نخ دادن یا سیر و سلوک عارفانه مدرن در بازار موجوده....و این کتاب فروش بسیار قابل توجهی هم داشته گویا که نمودارهای و دادهای آماری کتاب هم توسط انتشارات مربوطه منتشر شده که از موفقیت این کتاب حکایت داره)


    چشات که تو خالیه
    حرفات که تکراریه
    شرم و حیام نداری
    اینم یه بیماریه

    کارات گرفتاریه
    حرفات که تکراریه
    شرم و حیام نداری
    عشق تو تو خالیه


    در ادامه بی حیا اموزه های راوی رو آویزه گوشش میکنه و سعی میکنه اونا رو به کارببره....ولی راوی که شاهد هنرنمایی بی حیاس پی به بی استعدادی بی حیا برده و اعلام میکنه بابا اصلا اینکاره نیستی ....شرم و حیا هم که نداری!!
    (گویا بی حیا خیلی جدی گرفته بوده قضیه بی حیایی رو و جدی جدی سعی کرده خودش رو نزنه به اون راه و همون اصول کلاسیک رو به کار ببره و راوی هم با استفاده از اسفهام انکاری بی حیا رو متوجه کمکاریش بکنه!)


    هزار هزار گرفتار
    به عشق من خریدار
    به دام من اسیرن
    دست از سر من تو بردار


    هزار و یک بهونه
    حرفای عاشقونه
    تو گوش من میخوندن
    عاشقای دیوونه




    بعد از اینکه راوی میگه برو بابا اینکاره نیستی بی حیا ناراحت شده و به راوی میگه که من که اصول خودتو پیاده کردم..اشکال از تو خودته به من ربطی نداره

    در اینجا راوی عصبانی شده و سعی میکنه با استفاده از مدارک موجود از اصول و قواعد و همچنین شرم و حیای خودش !! دفاع بکنه و میگه که
    چی!!! شیوه من ناکارآمده؟ شما مثنکه اطلاع نداری من خودم هزارتا کشته مرده دارم......همینجوریش مشتری پام خوابیده...اصن تورو چه به این حرفا؟! صدها عاشق دیوونه میومدن در گوش من از اون حرفا میزدن!(البته منظور حرفای عاشقونس!) شما اصن میدونی این شیوه ومتد من چقدر طرفدار داره؟ تازه کتابشم دراومده و به شدت موفق بوده.....جدا از این امروزه هزاران نفر دارن از شیوه من الگوبرداری میکنن....تازه اون فیلمه هم ساختگیه!
    (احتمالا منظور فیلمی است که از حریم خصوصی راوی منتشر شده و البته راوی تکذیب کرده که این فیلم ساختگی بوده و برای لکه دار کردن عفت و اصالت راوی به بازار عرضه شده که البته راوی در ترانه خودش بهش اشاره ای نکرده)

    در جواب بی حیا میگه که خوب چندتا از این کشته مرده ها رو نشون بده دیگه...اگه کارامده پس چرا همش داری مگس میپرونی؟..........


    در ادامه ما میبینیم که مناظران بی حیا و راوی ادامه داشته و کم کم صحنه ار فلاش بک خارج شده و به صحنه اول برمیگرده که ما بی حیا و راوی رو در کنار هم و نزدیک بهم(خیلی نزدیک بهم!) و در حالتی صمیمانه(خیلی صمیمانه!) و در .....(دیگه از اینجا به بعدش رو هم می خواین توضیح اضافی بدم؟! پس حریم خصوصی و حقوق شهروندی چی میشه؟)
    خلاصه اینکه کنار همن و به توافق رسیدن و این فلاش بک ها خاطرات مربوط به آشناییشون بوده.





    خوب در اینجا جلسه سوم رو به پایان میبریم البته پیچیدگی این جلسه به خاطر پیچیدگی خود ترانه بود وبس.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. 2 کاربر مقابل از Mohamad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/