هملت


160px Edwin Booth Hamlet 1870

هملت


نمایشنامه هملت (به انگلیسی: Hamlet) نوشته ویلیام شکسپیر یکی از مشهورترین نمایشنامه‌های تاریخ ادبیات جهان است.

خلاصه داستان

160px Craig27s design 28190829 for Hamlet 1 2 at Moscow Art Theatre

طرحى براى اجراى" ادواردگوردن گريك" كارگردان روسى - 1908


داستان این نمایشنامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی گردد تا در مراسم تدفین و خاکسپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. کسی از چگونگی و علل قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی یابد که مادر و عمویش با یکدیگر پیمان زناشوئی بسته و هم بستر شده‌اند. وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که شاه مقتول به شکل روح به سراغ او می‌آید. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد که انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را باز ستاند. در طی این ماجرا او باز می‌یابد که پدر معشوقه‌اش، افلیا در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفلیا از نقشه‌های هملت آگاه می‌شود و پس از آگاهی از مرگ پدرش مجنون شده و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. هملت بلاخره انتقام پدرش را از عمویش می‌گیرد و در پایان نمایشنامه هر دو کشته می‌شوند. [۱]
شخصيت ها

190px Millais   Ophelia 28detail29

مرگ افلیا



  • كلاديوس: پادشاه دانمارک و عموى هملت
  • هملت: پسر شاه سابق ، و برادرزاده‌ى پادشاه كنونى
  • گرترود: ملکه دانمارک ، و مادرهملت
  • پولونيوس: لرد چمبرلین
  • اوفليا: دختر پولونيوس و معشوقه‌ى هملت
  • هوریشیو: دوست هملت
  • لايرتيس: پسر به پولونيوس
  • کورنلیوس ، روزنكرانس ، گيلدسترن: دوستان هملت
  • مارسلوس: افسر
  • برناردو: افسر
  • فرانسیسکو: سرباز
  • رینالدو: خادم پولونيوس
  • شبح: پدر هملت
  • فورتين براس: شاهزاده نروژ
  • گروه بازيگران دوره‌گرد

صحنه‌هاى مهم .

120px Thomas Betterton as Hamlet

هملت - اثر " توماس بترتون"



  • صحنه حضور هملت در مراسم تاجگذارى و عروسى كلاديوس با لباس سياه عذا [۳]
  • صحنه ظهور روح پدر [۴]
  • صحنه كارگردانى بازيگران دوره گرد و اجراى نمايش در مقابل ديدگان شاه. [۵]
  • صحنه تك گويى معروف هملت و سپس حضور اوفليا [۶]
  • صحنه خوابگاه مادر و قتل پولونيوس [۷]
  • صحنه ديوانگى اوفليا و سپس خبر مرگ او [۸]
  • سحنه تعويض نامه شاه در كشتى در راه تبعيدگاه [۹]
  • صحنه نمازخانه و انصراف از قتل شاه در حين نيايش [۱۰]
  • صحنه گورستان و گفتگوى فلسفى هملت با گوركن ها [۱۱]
  • صحنه مبارزه هملت و لايرتيس و عاقبت ماجراى مسموم شدن هملت، ندامت مادر و انتقام گرفتن از شاه [۱۲]
  • صحنه مرگ هملت و آخرين ديالوگ نمايش از زبان فورتينبراس [۱۳]

نگاه فلسفى

هملت در پی رام ساختن طبع وحشی انسان است. اما در عملی ساختن این هدف در تردید و وسوسه قرار می‌گیرد. از تردید و دو دلی دچار افسردگی می‌شود. "بودن یا نبودن" پرسش بزرگ هملت است. احتجاج هملت شکسپیر بر سر دوراهی انتخاب؛ یا مبارزه علیه امواج دریای فتنه و ریا و ایستادگی در برابر شرارت و پلیدی است و سزاوار صفت انسان بودن و یا تسلیم خواریِ بخت شدن و بزرگوارانه تقدیر محتوم را پذیرفتن و آنگاه در حضیض روزمرگی، عمر دو روزه را با ذلت گذراندن را شكسپير درنمايشنامه اينگونه بيان ميكند . [۱۴]
300px To be or not to be 28Q129

اولين نسخه چاپى تك گويى




بودن، یا نبودن، سوال اینجاست آیا شایسته تر آنست که به تیر و تازیانه‌ى تقدیرِ جفا پیشه تن در دهیم،
و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟
بمیریم، به خواب رویم- و دیگر هیچ؛
و در این خواب دریابیم که رنج ها و هزاران زجری که این تن خاکی می کشد، به پایان آمده.
این سر انجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود.
مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن...
ها! مشکل همینجاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ
پس از رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید می آید
ما را به درنگ وا می دارد. و همین مصلحت اندیشی است
که این گونه بر عمر مصیبت می افزاید؛
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
اهانت فخرفروشان، رنج های عشق تحقیر شده، بی شرمی منصب داران
و دست ردّی که نا اهلان بر سینه شایستگان شکیبا می زنند، همه را تحمل کند،
در حالی که می تواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،
اراده آدمی را سست نماید؛
و وا می داردمان که مصیبت های خویش را تاب آوریم،
نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمی دانیم.
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بی رنگ می کند؛
و از اینرو اوج جرأت و جسارت ما
از جریان ایستاده
و ما را از عمل باز می دارد.
آه دیگر خاموش، افیلیای مهربان! ای پری زیبا، در نیایش های خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر." [۱۵]


نگاه روانكاوانه


  • به اعتقاد منتقدان نقد روانشناختى بر اين نظر استوار است كه درنگ هملت در كشتن و انتقام گرفتن از عمويش كلاديوس در اين نكته نهفته است كه هملت با عمويش همسان‌پندارى مى‌كرد و بر اين باور بود كه كلاديوس كارى را انجام داده است كه خود هملت زمانى مىخواست انجام دهد؛ يعنى پدر را از بين ببرد و تنها خود مورد توجه مادر قرار بگيرد. شكسپير از كلاديوس تصويرى را نشان مى‌دهد كه نشانگر خصومت سركوب‌شده‌ى هملت نسبت به پدرش است كه در جلب توجه مادر رقيب اوست [۱۶]


  • شكسپير و هم‌عصرانش در مورد فرايند فيزيولوژيكى بدن و ارتباط ذهن و روحصفرا و خون تعابير و انديشه‌هاى بسيار داشتند و نظريات علما و صاحب‌نظران پيش از خود و هم‌عصرانشان را در بسيارى از آثارشان بكار مى ‌بستند. روان‌ رنجورى، شيدايى، بى‌ارادگى و وسواسى كه در هملت به عنوان محورى ‌ترين شخصيت نمايشنامه سراغ داريم، همگى حاكى از شخصيت سوداوى - ماليخوليايى وى است. عدم توازن و بى‌تناسبى اخلاط در هملت، باعث برانگيخته‌شدن جنون و ديوانگى وى بوده است [۱۷] در حيطه اخلاط چهارگانه بدن بلغم ، سودا ،

تحليل نمايش

210px Claudius at Prayer Hamlet 3 3 Delacroix 1844

صحنه نمازخانه - هملت در تب انتقام



  • در نوشته‌های شکسپیر طبیعت انسان همچون طبیعت سرکش سرشار از چیستانها و شگفتی هاست. خونخواهی پدر یکی از "طبیعی ترین" خواص انسانی است که خط اصلی را در این نمایشنامه تعیین می‌کند.

بخش بزرگی از نمایشنامه شرح تردید اجتناب ناپذیر هملت به انتقام است. انتقام موضوع اصلی نمایشنامه‌است. اما طبع بشری اصولا چندگانه و پیچیده تر از آن است که به سادگی به ماشین قتل تبدیل شود.[۱۸]

  • تحليل هاى مدرن : [۱۹] شخصيت فورتينبراس در مركز توجه قرار دارد. در تفسيرهاى ساختارگرا،هملت نمايشى است از موقعيت هاى تمثيلى , سيستمى از آيينه ها كه موضوعى واحد در هر يك از آنها انعكاسى تراژيك, دردناك, طنزآميز و يا گروتسك وار دارد: سه پسر كه هر كدام , يكى پس از ديگرى پدران خود را از دست داده اند و يا مثلا ديوانگى هملت و افيليا .


  • تفسيرهاى تاريخى : هملت نمايشى درباره قدرت و وراثت است. در نمونه اول فورتينبراس خود دگرگون شده و واسطه اى براى هملت است و در تعبير دوم فورتينبراس وارثى براى تاج و تخت دانمارك است. او كسي است كه زنجيره جنايت و انتقام را قطع مى كند و نظم را به قلمرو پادشاهى دانمارك[۲۰] باز مى گرداند. اين نظم را مى توان به مثابه بازگشت قانون اخلاقى فهميد يا به مثابه "اخلاق جديد در اروپا"


  • پايان نمايش : را دوگونه تفسير كرده اند. اگر كسى بخواهد تضادهاى اخلاقى هملت را در زمينه اى تاريخى – خواه رنسانس , خواه مدرن بررسى كند نمى تواند از نقش قاطعانه فورتينبراس چشم پوشى كند.

مشكل در طرح نمايش اين است كه فورتينبراس تنها طرحى كلى است. او فقط دو بار بر صحنه ظاهر مي شود : اولين بار در پرده چهارم وقتى كه او و سپاهش در راه لهستان هستند و بار دوم هنگامي كه پس از كشتارى فجيع و فراگير مى آيد تا بر تخت نشيند . اما در طول نمايش بارها به فورتينبراس جوان اشاره مى شود . پدرش در دوئلى با پدر هملت كشته شده است.پدران تمامى جوانان نمايش - هملت, لايرتيس و افيليا - كشته شده اند. تماشاگر در يافتن ردپايى از گذشته فورتينبراس گيج مى شود. از قطعات آغازين نمايش اينطور مى فهميم كه او در صدد جنگ با دانمارك است, سپس او با لهستانى ها بر سر يك تكه زمين بى مقدار مى جنگد و عاقبت در كاخ السينور ظاهر مى شود . اوست كه آخرين كلمات اين نمايش خشونت بار بر زبان مى آورد.
= اين شاهزاده جوان نروژى كيست ؟
- نمى دانيم
شكسپير به ما نمى گويد او نماينده چيست؟ تقدير كور, پوچى جهان يا پيروزى عدالت؟ [۲۱]

  • محققان شكسپير شناس در توجيه هر سه تفسير كوشيده اند - اين كارگردان است كه بايد تصميم بگيرد - شكسپير تنها نام او را به ما گفته است. اما اين اسم نيز معنادار و دلالتگر است:

فورتينبراس [۲۲] يعنى مرد قوى دست،مرد جوان و نيرومند. او مى آيد و مى گويد:
= اين اجساد را برداريد, هملت جوان خوبى بود, اما او مرده است. اكنون من پادشاه شما هستم. كنون به ياد مى آورم كه بر اين تاج و تخت حقى دارم
نمايشى بزرگ به پايان آمده است. انسان هايى به جنگ برخاستند, توطئه ها كردند و يكديگر را كشتند. به خاطر عشق دست به جنايت زدند چنان كه به خاطر عشق ديوانه نيز گشتند. سخنانى شگفت درباره زندگى , مرگ و سرنوشت بشر بر زبان راندند. براى يكديگر دام نهادند و خود در آن دام افتادند . از قدرت خويش دفاع و بر عليه قدرت شورش كردند. آنها مى خواستند جهانى بهتر بسازند و يا شايد هم تنها مى خواستند خود را نجات دهند. هريك از آنان به خاطر چيزى به پا خواستند. حتى جنايات شان عظمتى قطعى داشت. آن گاه جوانى نيرومند از راه مى رسد و با لبخندى مليح مى گويد : اين اجساد را برداريد, اكنون من پادشاه شما هستم [۲۳]
در زبان فارسی

210px 2934243350 204ba799eb

هملت در صحنه گورستان - مجسمه برنزى


ترجمه [

طی سال‌های مختلف ترجمه‌های گوناگونی از هملت به زبان فارسی صورت گرفته‌است.

  1. مسعود فرزاد، سال ۱۳۳۶
  2. داریوش شاهین ، سال ؟
  3. اسماعیل فصیح ، سال ؟
  4. محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین)، از روی ترجمه فرانسهٔ (Yves Bonnefoy)ایو بونفوا [۲۵]
  5. علاءالدین پازارگادی، در مجموعهٔ آثار نمایشی ویلیام شکسپیر - سال 1357
  6. مصطفی رحیمی، ۱۳۷۱، اجرای عمومی قبل از چاپ کتاب توسط قطب‌الدین صادقی سال ۱۳۷۰ [۲۶]
  7. میر شمس الدین ادیب سلطانی تحت عنوان " سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک " - سال ؟