صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25

موضوع: «تاریخ فرانسه»

  1. #21
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امپراتوری دوم فرانسه



    امپراتوری دوم فرانسه یا امپراتوری دوم به رژیم پادشاهی ناپلئونگرایناپلئون سوم از ۱۸۵۲ تا ۱۸۷۰ میلادی؛یعنی بازه میان دو رژیم جمهوری دوم فرانسه و جمهوری سوم این کشور گفته می‌شود.


    برآمدن ناپلئون سوم



    جمهوری دوم با نمونه نخستینش یک تفاوت داشت و آن اینکه در نتیجه عملکرد امپراتوری ناچار بود مردم را به سوی آشتی ابدی و دادگری رهنمون سازد.ناتوانی این رژیم در بهره‌گیری از اختیارات این دستگاه فرمانروا همچون رای همگانی مردم،سود بردن از ابزارهای زندان و تبعید،رسوا کردن رژیمهای پیرو الیگارشی،سبب پدید آمدن پرسشهای فراوانی در ویر مردمان شد که اینان در پاسخ بدان درماندند.این وضعیت سبب بازگشت «اندیشه ناپلئونی» به کشور شد.با مراجعه به رای مردم یک نماینده را برای پاسداری از دموکراسی می‌بایست برگزینند که او برترین مردمان بود.او همچنین نماینده ناپلئون یکم بود؛فرزند انقلاب و پاسدار دوره انقلابی.
    در ۱۴ ژانویه ۱۸۵۲ ناپلئون سوم یک نظامنامهٔ ضدپارلمانی را پایه‌ریزی نمود.این نظامنامه به راستی باززایندهٔ نظامنامه سال ۱۸۴۸ بود.همه قدرت به امپراتور سپرده شد و اکنون او قَیِّم مردم بود.مردم که دیگر هیچ توانی برای اصلاحات نداشتن تنها امیدوار به نیکخواهی امپراتور ماندند. او کنسولهایی را برای آماده‌سازی قانون گمارد و سنا تبدیل به یک بخش سازنده و اساسی امپراتوری شد.یک نوآوری انجام شد و آن پدید آوردن بدنهٔ قانونگذار با رای همگانی بود، البته هم? قانونها را قوه مجریه پیشنهاد می‌داد.در ۲ دسامبر ۱۸۵۲ در حالی که هنوز اندیشه ناپلئونی و ترس از هرج و مرج بر همه چیره بود یک همه‌پرسی برای گزینش امپراتور انجام شد که همه یکصدا به ناپلئون سوم رای دادند.
    ناپلئون سوم به زودی به همگان نشان داد که دادگری با آزادی یکسان نیست.او به زودی روح ملی فرانسویان را که در رای همگانی،روزنامه‌نگاری،پار ��?? �� �مان،آموزش و پرورش و انجمنها آفریده شده بود را زمینگیر ساخت.قوه مقننه اجازه نداشت نه رئیسی برای خویش برگزیند نه رویه‌ای را پیش گیرد نه لایحه یا قانونی را تصویب کند نه جزئیات بودجه را از دید بگذراند و نه از افکار عمومی آگاهی داشته باشد یا نظرسنجی‌ای انجام دهد.همچنین حق رای همگانی را با گماردن کسانی برای نظارت و کنترل بر رای مردم و دستکاری در رایهای ایشان خدشه‌دار نمود.همچنین نشریات و مطبوعات را نیز برای سانسور زیر فشار گذاشت.همچنین برخورد مخالفانش را زیر ذره‌بین بدبینی خویش گذاشت.حمله یک جوان ایتالیایی به نام فلیچه اورسینی به امپراتور در سال ۱۸۵۸ بهانه خوبی بودتارژیم فشار را به بهانه امنیت همگانی بیشتر کند.تبعید،بازداشت و نفیِ بلد همگی بدون محاکمه افزایش یافت.نظارت سختگیرانه بر امر آموزش بیشتر شد و آموزش فلسفه نیز نهی شد.
    برای هفت سال فرانسه زندگی سیاسی نداشت.امپراتوری با همه‌پرسیهای چندگانه به فرمانروای می‌پرداخت.پس از سال ۱۸۵۷ اپزیسیون دیگر وجود نداشت،تا سال ۱۸۶۰ شمار اپوزیسون به این پنج تن رسیده بود:داریمون،امیل الیویه،هنون،ژول فاور و ارنس پیکار.همچنین هواخواهان پادشاهی نیز به سستی گراییده بودند

    سراشیبی



    ناپلئون سوم پس از چند رویداد نزدیک به هم بسیار شاد و خوشنود گشته بود؛نخست جنگ کریمه که پس از صلح روسیه را از دریای سیاه دور نگاه داشته بود،و دیگر زاده شدن اوژن بوناپارت که نشان از این می‌داد که پادشاهیش پس از او بی‌جانشین نخواهد ماند.
    او پس از ایتالیا فرانسه را به سوی جنگ با اتریش رهبری نمود.فرانسه پیروز شد و نیس و ساووا را به دست آورد ولی کاتولیکها که از امپراتوری پشتیبانی می‌کردند از هتک حریم ایتالیا رنجیدند.اپوزیسیون تندروی کاتولیک سر برآورد وحتی هنگام فرستادن گروهی به سوریه برای یاری رساندن به مارونی‌های ستمدیده کاتولیک به دست دروزی‌ها در سال ۱۸۶۰ نیز خاموش نشدند.از سوی دیگر امضای پیمان بازرگانی با انگلستان در ژانویه ۱۸۶۰ برای صنعت فرانسه یک شوک بزرگ بود.پشتیبانان صنعت بومی و کاتولیکها خواستار یک استبداد دست کم اخلاقی شدند.
    در ۱۶ آگوست ۱۸۵۹ ناپلئون در بازگشت از ایتالیا فرمان عفو عمومی داد.این نشانگر آغاز چرخش پادشاهی او به سوی آزادی بود که در ده ساله پایانی فرمانرواییش پی گرفته شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #22
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آزادی مطبوعات


    ناپلئون کم کم از محدودیتها کاست.در ۲۴ نوامبر ۱۸۶۰ هنگامی که به خیانت وزیرش شک کرد دست به یکسری اصلاحات زد.به روزنامه‌ها اجازه داد تا بحثهای پارلمانی را به بیرون منتقل کنند.
    او به کاتولیکها امتیازات ویژه‌ای داد.آزادی را بیشتر کرد.در ۱۸۶۱ قانون بودجه را اصلاح کرد.ولی با همه اینها جنگهای درنی آمریکا بر بحران بازرگانی افزود.فشار مخالفان برای رقابت با انگلیس وی را ناچار کرد تا راه بازرگانی با چین را بگشاید.در سال ۱۸۶۳ در مکزیک مداخله نظامی کرد که البته نافرجام ماند.از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۳ بخت خویش را در گشودن مستعمره‌هایی در چوچین کشور چین و آنام آزمود.در سیاست اروپایی او تناقضی آشکار شد.دلبستگی او به ایتالیا آرزوهایی را در سر او نسب به دیگر ملتهای اروپایی برانگیخت.اعلامیه پادشاهی ایتالیا در ۱۸ فوریه ۱۸۶۱ پس از انضمام توسکانی و پادشاهی ناپل زنگ خطر را به صدا درآورد.
    در ۱۸۶۳ لهستان،شلسویگ و هولشتاین خواستار به رسمیت شناخته شدن گردیدند.اینان در ایتالیا با هم یکی شدند بدون اینکه پایتختی داشته باشند.


    یگان آزاد



    ناپلئون که آرزوهایش را در ایتالیا از دست رفته می‌دید گذاشت تا آلمان بر دانمارک بر سر پرسمان شلسویگ-هولشتاین به پیروزی برسد.این تناقضهای سیاسی او سبب شد تا مخالفانش در برگیرنده کاتولیکها،جمهوریخواهان و آزدایخواهان در جبهه واحدی به نام یگان آزاد گرد هم بیایند.انتخابات می‌و ژوئن ۱۸۶۳ چهل کرسی را ازآن اپوزیسیون نمود و آدولف تیر به ریاست مجلس رسید.او خواستار آزادیهای نیازی شد.
    برای امپراتور سخت بود که این لغزشهای درونی و درماندگیهای بیرونی را برتابد،او دیگر توان سرکوب این موجهای خروشان را نداشت.مجلی وزیرانی را برگمارد از آن دسته یک فرد ضدروحانی به نام ژان ویکتور دوروی وزیر آموزش شد که چندی پس از ان اعتراض کلیسا را نسبت به برنامه درسی او در ۱۸۶۴ را به دنبال داشت.
    به هر روی مجلس زیر رهبری تیر بیش از دودمان پادشاهی به قانون اساسی بها می‌داد.ولی باز اپوزیسوین تبعیدی جمهوریخواه وجود داشت که سخنگوی توانایی چون ویکتور هوگو یکی از عضوهای آن بود.
    به هر روی در ۱۵ سپتامبر پیمانی بسته شد که کنترل ایالت پاپال را به ایتالیا می‌سپرد.همچنین درباره پرسمان شلسویگ-هولشتاین در ۳۰ اکتبر ۱۸۶۴ پیمانی به امضا رسید.

    برخاستن پروس




    در سال ۱۸۶۶ پروس توانست اتریش را شکست دهد و به عنوان یک قدرت در اروپا خودنمایی کند.در درون فرانسه از آنجا که امپراتور آزادی را به طور کامل اهدا نکرده بود چند دستگی رخ داد و دوباره صدای اعتراضها بلند شد.در ۱۹ ژانویه ۱۸۶۷ ناپلئون دستوری را بیان کرد؛به برخی از مخالفان چون الیویه نزدیک شد واصلاحات بیشتری را به جریان انداخت.این اصلاحات شامل بازنگری در نظارت بر مطبوعات و حق گردآمدن مردم بود.او آزادی بیان را تصویب کرد.با این همه به زودی آشکار شد که جمهوریخواهان آشتی‌ناپذیرند.

    گرایشهای کارگری



    اصلاحات بازرگانی تحولاتی را در پی داشت.پیر ژوزف پرودون به کمونیسم تاخت.ولی کم کم چنین اندیشه‌هایی با نگره‌های اشتراکی کارل مارکس و تئوریهای انقلابی میخائیل با****ن رو به ضعف نهاد.نخستین کنگره انترناسیونال برپا گردید و به موضوعات کارگری در آن پرداخته شد. جمهوریخواهان که بیشتر از فرهیختگان طبقه متوسط بودند به همراه اشتراکی‌گرایان بیشتر از طبقه کارگران رژیم پادشهای را در برگرفته بودند.ایشان دست به یک سری کارهای انقلابی و اعتصاب زدند.انتخابات مه ۱۸۶۹ ضربه سختی را به بنیاد پادشاهی وارد آورد.

    همه پرسی سال ۱۸۷۰

    پس از انتخابات ۲ ژانویه ۱۸۷۰ جمهوریخواهان خواستار برافتادن پادشاهی شدند.اینان بر این باور بودند که آزادی و فرمان در یکجا با هم نمی‌گنجند.کشته شدن یک روزنامه‌نگار به نام ویکتور نوا به دست پیر بوناپارت،یک تن از خانواده پادشاهی دستاویز خوبی را به دست انقلابیها داد.ولی اپراتور باز توانست در همه‌پرسی ۸ مه ۱۸۷۰ به سود پادشاهی رای بیاورد.این پیروزی که می‌توانست پایه‌های امپراتوری را استوارتر سازد،وازگونیش را آسان ساخت.امپراتور در راه جنگ ****گراتس با پروس بود که دید یارانش از او سرپیچی کرده و سپاه را خلع سلاح نموده‌اند و این پایان کار او امپراتوری او بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #23
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جمهوری سوم فرانسه





    4961
    15
    نقشهٔ فرانسه و مستعمراتش در زمان جمهوری سوم




    جمهوری سوم به حکومت فرانسه در دوران بین ۱۸۷۰ (پس از سقوط ناپلئون سوم) و ۱۹۴۰ (شکست فرانسه از آلمان نازی) گفته می‌شود.


    دولت ویشی فرانسه



    دولت ویشی به حکومت فرانسه در زمان بین ۱۹۴۰ (شکست از آلمان نازی) و ۱۹۴۴ (آزادسازی فرانسه توسط متفقین و نیروهای مقاومت) گفته می‌شود. ریاست این دولت بر عهده مارشال پتن بود. پس از جنگ، مارشال پتن به جرم خیانت به کشور، به اعدام محکوم شد که این حکم توسط مارشال دوگل تبدیل به حبس ابد شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #24
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جمهوری چهارم فرانسه



    جمهوری چهارم رژیمی بود که میان سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸ بر کشور فرانسه فرمان می‌راند.این نظام بازسازی جمهوری سوم فرانسه بود که تا پیش از جنگ دوم جهانی بر این کشور فرمانروا بود.بر این پایه این رژیم همان گرفتاریهای رژیم پیشین را مانند کوتاه بودن دوره وزارت و در نتیجه دشواری برنامه‌ریزی سیاسی را با خود به همراه داشت.مردم فرانسه قانون اساسی جمهوری سوم را در ۱۳ اکتبر۱۹۴۶ بازپذیرفتند.
    در این رژیم کوششهایی برای افزایش نیروی قوه مجریه به منظور پیشگیری از نااستواریها و سستیهایی به مانند پیش از جنگ انجام گرفت.ولی این بی‌ثباتی با تغییر و دگرشهای پی در پی در دولت به چشم می‌خورد.هرچند که جمهوری چهارم توانست اقتصاد را رونق دهد و صنعت کشور را بازسازی کند.برجسته‌ترین رویداد این زمان استعمارزدایی بود.

    استعمارزدایی



    اندکی پس از استقلال هندوچین از فرانسه الجزایر دیگر مستعمره این کشور نیز سر به شورش برداشت.دولت در آغاز توانست جلوی این شورش را بگیرد،ولی افشای ************جه که دولت و دستگاه اطلاعاتی در برخورد با شورشیان در پیش گرفته بودند آبروی دولت را برد و رسوایی بزرگی به بار آورد.با اینکه ارتش فرانسه به پیروزیهای چشمگیری در نبرد با شورشیان دست یافته بودند ولی مردم فرانسه این بحس اخلاقی را پیش می‌کشیدند که آیا نگه داری مستعمره‌ها با زور سرنیزه درست است؟
    در ۱۹۵۸ که دولت اعلام کرد که با ملی‌گرایان الجزایری به گفتگو خواهد نشست،بی‌ثباتی و نااستواری دولت به اوج خود رسید.نیرویهای دست راستی ارتش فرانسه به رهبری سرلشکر ژاک ماسو به شهر الجزیره تاختند و تهدید کردند که با نیروهای چترباز به پاریس خواهند تاخت مگر اینکه شارل دو گل ریاست جمهوری را برگرده گیرد.دو گل پیش‌شرط پذیرش دولت را افزایش قدرت رئیس جمهور در قانون نوین گذارد.تغییراتی که پس از این رخ داد به پیدایش جمهوری پنجم فرانسه انجامید.

    نخست‌وزیران جمهوری چهارم




    نخست‌وزیرآغاز به کارحزب

    پل رامادیه۲۲ ژانویه, ۱۹۴۷حزب سوسیالیست فرانسه
    روبر شومان۲۴ نوامبر, ۱۹۴۷حزب جنبش جمهوریخواه مردم
    آندره ماری۲۶ ژوئیه, ۱۹۴۸حزب رادیکال فرانسه
    روبر شومان۵ سپتامبر, ۱۹۴۸حزب جنبش جمهوریخواه مردم
    آنری کوئیل۱۱ سپتامبر, ۱۹۴۸رادیکال
    ژرژ بیدو۲۸ اکتبر, ۱۹۴۹جنبش جمهوریخواه مردم
    آنری کوئیل۲ ژوئیه, ۱۹۵۰رادیکال
    رنه پلون۱۲ ژوئیه, ۱۹۵۰اتحادیه مقاومت سوسیالیست و دموکراتیک فرانسه
    آنری کوئیل۱۰ مارس, ۱۹۵۱رادیکال
    رنه پلون۱۱ آگوست, ۱۹۵۱اتحادیه مقاومت سوسیالیست و دموکرات
    ادگار فور۲۰ ژانویه, ۱۹۵۲رادیکال
    آنتوان پینه۸ مارس, ۱۹۵۲مرکز ملی مستقل و روستایی فرانسه
    رنه مایر۸ ژانویه, ۱۹۵۳رادیکال
    ژوزف لانیه۲۷ ژوئن, ۱۹۵۳مرکز ملی مستقل
    پیر منده فرانس۱۸ ژوئن, ۱۹۵۴رادیکال
    ادگار فور۲۳ فوریه, ۱۹۵۵رادیکال
    گوئی موله۳۱ ژانویه, ۱۹۵۶حزب سوسیالیست
    موریس بورژه منوری۱۲ ژوئن, ۱۹۵۷رادیکال
    فلی گیلار۶ نوامبر, ۱۹۵۷رادیکال
    پیر فلمیلن۱۳ مه, ۱۹۵۸جنبش جمهوریخواه
    شارل دو گل۱ ژوئن, ۱۹۵۸اتحادیه دموکرات جمهوری فرانسه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #25
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جمهوری پنجم فرانسه



    جمهوری پنجم فرانسه نام دولت کنونی فرانسه است که از ۵ اکتبر۱۹۵۸ پدید آمده.این جمهوری بر ویرانه‌های جمهوری چهارم فرانسه ساخته شده است.با کنار گذاشتن دولت ناتوان پارلمانگرای جمهوری چهارم دولت مرکزگرای کنونی زاده شد.در رژیم تازه رئیس جمهور دیگر مقامی تشریفاتی نیست.

    پایه‌ریزی



    انگیزاننده پایه‌ریزی جمهوری پنجم، بحران الجزایر بود.هرچند فرانسه بسیاری از مستعمره‌هایش را در باختر آفریقا،و جنوب شرقی آسیا از دست داده بود ولی هنوز الجزایر را نگاه داشته بود.سرانجام در ۵ ژوئیه۱۹۶۲ الجزایر به استقلال رسید.
    شارل دو گل از این بحران برای پدیدآوردن جمهوری‌ای نوین با رئیس‌جمهوری دارای اخیارات بیشتر سود برد. همانگونه که پیشتر گفته شد رئیس‌جمهور در جمهوری چهارم نمادین بود. دوره زمامداری رئیس‌جمهور در قانون اساسی نو درازتر شد (در آغاز هفت سال و اکنون پنج سال) و نیروی رئیس‌جمهور نیز در سنجش با دیگر رژیمهای مردمسالار در اروپا بسیار بیشتر است. قانون اساسی تازه در ۲۸ سپتامبر۱۹۵۸ به همه‌پرسی گذارده شد و با ۷۹٫۲٪ رای به تصویب رسید.
    رئیس جمهور در آغاز از سوی دانشکده گزینش برگزیده می‌شد ولی در سال ۱۹۶۲ دو گل پیشنهاد کرد که رئیس‌جمهور با رای مستقیم مردم برگزیده شود.

    جمهوری پنجم پس از دو گل



    جانشینان دو گل اینان بودند:

    از سال ۱۹۷۰ تاکنون تغییرات اندکی به قانون اساسی فرانسه وارد آمده است. از شمار عزل و نصبها بسیار کاسته شده است. درازای زمامداری رئیس‌جمهور و پارلمان هر دو پنج سال است. نخست‌وزیر دارای مقداری قدرت اجرائی برای انتقال به اتحادیه اروپاست.
    گاهی به دلیل داشتن قدرت اجرائی رئیس‌جمهور در جمهوری پنجم این رژیم را برای برپایی یک حکومت پادشاهی نکوهش کرده‌اند. برخی جناحهای چپ فرانسه نیز مانند فردی به نام آرنو مونتبورگ سخن از ویرانی جمهوری پنجم و برپایی جمهوری ششم بر زبان می‌‌آورند ولی به هر روی نشانه‌ای از فروپاشی در این رژیم دیده نمی‌شود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/