آزادی مطبوعات
ناپلئون کم کم از محدودیتها کاست.در ۲۴ نوامبر ۱۸۶۰ هنگامی که به خیانت وزیرش شک کرد دست به یکسری اصلاحات زد.به روزنامهها اجازه داد تا بحثهای پارلمانی را به بیرون منتقل کنند.
او به کاتولیکها امتیازات ویژهای داد.آزادی را بیشتر کرد.در ۱۸۶۱ قانون بودجه را اصلاح کرد.ولی با همه اینها جنگهای درنی آمریکا بر بحران بازرگانی افزود.فشار مخالفان برای رقابت با انگلیس وی را ناچار کرد تا راه بازرگانی با چین را بگشاید.در سال ۱۸۶۳ در مکزیک مداخله نظامی کرد که البته نافرجام ماند.از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۳ بخت خویش را در گشودن مستعمرههایی در چوچین کشور چین و آنام آزمود.در سیاست اروپایی او تناقضی آشکار شد.دلبستگی او به ایتالیا آرزوهایی را در سر او نسب به دیگر ملتهای اروپایی برانگیخت.اعلامیه پادشاهی ایتالیا در ۱۸ فوریه ۱۸۶۱ پس از انضمام توسکانی و پادشاهی ناپل زنگ خطر را به صدا درآورد.
در ۱۸۶۳ لهستان،شلسویگ و هولشتاین خواستار به رسمیت شناخته شدن گردیدند.اینان در ایتالیا با هم یکی شدند بدون اینکه پایتختی داشته باشند.
یگان آزاد
ناپلئون که آرزوهایش را در ایتالیا از دست رفته میدید گذاشت تا آلمان بر دانمارک بر سر پرسمان شلسویگ-هولشتاین به پیروزی برسد.این تناقضهای سیاسی او سبب شد تا مخالفانش در برگیرنده کاتولیکها،جمهوریخواهان و آزدایخواهان در جبهه واحدی به نام یگان آزاد گرد هم بیایند.انتخابات میو ژوئن ۱۸۶۳ چهل کرسی را ازآن اپوزیسیون نمود و آدولف تیر به ریاست مجلس رسید.او خواستار آزادیهای نیازی شد.
برای امپراتور سخت بود که این لغزشهای درونی و درماندگیهای بیرونی را برتابد،او دیگر توان سرکوب این موجهای خروشان را نداشت.مجلی وزیرانی را برگمارد از آن دسته یک فرد ضدروحانی به نام ژان ویکتور دوروی وزیر آموزش شد که چندی پس از ان اعتراض کلیسا را نسبت به برنامه درسی او در ۱۸۶۴ را به دنبال داشت.
به هر روی مجلس زیر رهبری تیر بیش از دودمان پادشاهی به قانون اساسی بها میداد.ولی باز اپوزیسوین تبعیدی جمهوریخواه وجود داشت که سخنگوی توانایی چون ویکتور هوگو یکی از عضوهای آن بود.
به هر روی در ۱۵ سپتامبر پیمانی بسته شد که کنترل ایالت پاپال را به ایتالیا میسپرد.همچنین درباره پرسمان شلسویگ-هولشتاین در ۳۰ اکتبر ۱۸۶۴ پیمانی به امضا رسید.
برخاستن پروسگرایشهای کارگری
در سال ۱۸۶۶ پروس توانست اتریش را شکست دهد و به عنوان یک قدرت در اروپا خودنمایی کند.در درون فرانسه از آنجا که امپراتور آزادی را به طور کامل اهدا نکرده بود چند دستگی رخ داد و دوباره صدای اعتراضها بلند شد.در ۱۹ ژانویه ۱۸۶۷ ناپلئون دستوری را بیان کرد؛به برخی از مخالفان چون الیویه نزدیک شد واصلاحات بیشتری را به جریان انداخت.این اصلاحات شامل بازنگری در نظارت بر مطبوعات و حق گردآمدن مردم بود.او آزادی بیان را تصویب کرد.با این همه به زودی آشکار شد که جمهوریخواهان آشتیناپذیرند.
اصلاحات بازرگانی تحولاتی را در پی داشت.پیر ژوزف پرودون به کمونیسم تاخت.ولی کم کم چنین اندیشههایی با نگرههای اشتراکی کارل مارکس و تئوریهای انقلابی میخائیل با****ن رو به ضعف نهاد.نخستین کنگره انترناسیونال برپا گردید و به موضوعات کارگری در آن پرداخته شد. جمهوریخواهان که بیشتر از فرهیختگان طبقه متوسط بودند به همراه اشتراکیگرایان بیشتر از طبقه کارگران رژیم پادشهای را در برگرفته بودند.ایشان دست به یک سری کارهای انقلابی و اعتصاب زدند.انتخابات مه ۱۸۶۹ ضربه سختی را به بنیاد پادشاهی وارد آورد.همه پرسی سال ۱۸۷۰
پس از انتخابات ۲ ژانویه ۱۸۷۰ جمهوریخواهان خواستار برافتادن پادشاهی شدند.اینان بر این باور بودند که آزادی و فرمان در یکجا با هم نمیگنجند.کشته شدن یک روزنامهنگار به نام ویکتور نوا به دست پیر بوناپارت،یک تن از خانواده پادشاهی دستاویز خوبی را به دست انقلابیها داد.ولی اپراتور باز توانست در همهپرسی ۸ مه ۱۸۷۰ به سود پادشاهی رای بیاورد.این پیروزی که میتوانست پایههای امپراتوری را استوارتر سازد،وازگونیش را آسان ساخت.امپراتور در راه جنگ ****گراتس با پروس بود که دید یارانش از او سرپیچی کرده و سپاه را خلع سلاح نمودهاند و این پایان کار او امپراتوری او بود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)