(گفتگوی اختصاصی با دکتر اسماعیل حاکمی والا، استاد زبان وادبیات فارسی)
سالها پیش وقتی کلاس اول راهنمایی بودم ، دبیر ادبیاتی داشتیم که ما را ملزم کرده بود هر روز چند خطی هم که شده گلستان سعدی بخوانیم. می گفت اصل درس شما این است ؛ شما به عنوان یک ایرانی، در هر رشته ای که متخصص شوید و در هر منصبی که باشید نیازمند این هستید که پایه های ادبی خود را قوت بخشید. یادش بخیر ،اولین بار خودش بود که با صدای گرم و مهربانش طعم شیرین گلستان و بوستان را به ما چشاند و ما را به خواندن ادبیات کهن علاقمند کرد و خودش بود که برای اولین بار عاشقانه برایمان خواند:
«منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب ...»
یادآوری این خاطره بهانه ای شد تا به سراغ یکی از کهنه سواران عرصه ادبیات بروم و در گفتگویی هرچند کوتاه نظر این استاد گرانمایه را نیز درین باره جویا شوم.
استاد "اسماعیل حاکمی والا" ، متولد 1315 آبادان. وی دارای مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است و از اساتید برجسته این دانشگاه به شمار می رود. دکتر حاکمی سابقه ای درخشان در حوزه ی فرهنگ و ادب دارد که این سابقه به چهل و شش سال تدریس می رسد که سی و دو سال آن به تدریس در دانشگاه تهران مربوط می شود.وی به چهار زبان عربی ، انگلیسی ، فرانسوی و ترکی استانبولی آشنایی کامل دارد و مدتی نیز در دانشگاه های استانبول و سرینگر کشمیر و دانشگاه دهلی مشغول به تدریس بوده است...
- استاد شما سالهای زیادی را صرف تدریس ادبیات فارسی نموده اید . به نظر شما ادبیات فارسی ، گذشته از اینکه زبان مادری ماست ، در برابر افراد جامعه بخصوص جوانان چه رسالتی بر عهده دارد؟
بحث "رسالت ادبیات" را مطرح کردید در ابتدا باید بگویم که این عبارت از دو جزء تشکیل شده است ، یکی "رسالت" یعنی پیام آوردن ، پیامبری و از طرفی نامه نگاری و دیگری "ادبیات" که ما در دوره ی مشروطیت این کلمه را از طریق کشور ترکیه اخذ کردیم و اقتباس گونه ای از این کشور است، ترکها ادبیات تلفظ می کنند : " ادبیات فکولتاسی" ، دانشکده ی ادبیات ولی اصل این لغت ادب است که جمعش آداب می شود کما اینکه کشور های عربی هم "کلیة الآداب" ، دانشکده ی ادبیات می گویند و این کلمه ی ادبیات همانطور که عرض کردم در دوره مشروطیت وارد زبان فارسی شد و به معنی فنون ادبی یا علوم ادبی به کار رفت و رسالت ادبی به معنی ادبیات متعهد می باشد. ادبیاتی که به جوانان از زوایای مختلف درس مقاومت و کوشش می دهد، و البته باید بگویم که این تأثیر ادبیات نه تنها بر جوانان ، که برهمه ی افراد جامعه قابل مشاهده است. اما متأسفانه جوانان ما تنها تصوری که از ادبیات فارسی دارند تصویریست که از گل و بلبل در ادبیات ما رایج شده است،که این تصویر اشتباه است و حقیقت چیز دیگریست.
- اکثر اساتید معتقدند که مطالعه ی ادبیات کهن بنیان ادبی ما را محکم خواهد کرد. آیا شما هم با این نظر موافقید؟
صد در صد ، مطالعه ی گلستان و دیوان حافظ و کلیات سعدی و شعرای بزرگ امثال اینها و آثار مولانا و عطار یقیناً پایه ها و مبانی ادبیات را قوت می بخشد و اگر کسی تصور می کند که بدون مطالعه ی آثار گذشتگان ترقی و پیشرفت حاصل کرده است سخت در اشتباه است.
- استاد ،همیشه ذهن من درگیر این ماجرا بوده است که چرا امروزه خیلی از دانش آموزان و دانشجویان ما حتی نمی توانند یک غزل از حافظ و یا یک روایت از سعدی را بدون غلط بخوانند . به عقیده ی شما ریشه ی این مشکل در کجاست؟
دلایل مختلفی دارد، مهمترینش دنیای مادی امروزه است که زندگی ماشینی در کلیه ی سطوح چنگ انداخته و جوانان را به سمت خودشان کشانده و کمتر کسی است که صرف نان و آب و تهیه ی تأمینات زندگی به مسأله ی دیگری توجه نشان دهد، علیرغم اینکه قدمای ما درینباره زحمت زیادی کشیدند و این آثار را نسل بعد از نسل به صورت امانت منتقل کردند.
- حرف از دنیای مادی امروز به میان آمد. این روزها شاهد خودنمایی تکنولوژی های مختلفی هستیم. در اکثر قریب به اتفاق منازل کامپیوتر و اینترنت وجود دارد و دست هر کودک دبستانی یک گوشی تلفن همراه دیده می شود. تأثیر نگارش رایانه ای مثل ایمیل و یا پیامک را بر ادبیات مردم چطور ارزیابی می کنید؟
البته در دراز مدت یقیناً تاثیر منفی خواهد گذاشت ، با اینکه علوم و فنون جدید باعث توسعه و وسعت بخشیدن به علم روز می شود ولی از طرفی هم باعث می شوند تا از ادبیات کهن و خودساختگی هایی که می بایستی در جوانان ایجاد شود ، غافل شویم و این sms یا پیامک در دیر زمان اثر سوء خودش را خواهد گذاشت اگرچه به ظاهر ایجاد وسعت و توسعه در زبان فارسی می کند اما در دراز مدت دیری نخواهد پایید که اثر منفی اش را نشان خواهد داد.
- استاد شما سابقه تدریس در کشورهای دیگر را هم دارید. به نظر شما چه خصوصیتی در زبان ما وجود دارد که باعث جذب دانشجویان خارجی به این رشته می شود ؟
خوب این از جهات مختلف قابل بررسی است .ما هم ممکن است به یک زبان علاقه پیدا کنیم که دانشجویان آن کشور آن علاقه را نسبت به زبان خودشان نداشته باشند و از طرفی ممکن است که تصور کنیم هدف از تحصیل در رشته ی فارسی از دیدگاه یک خارجی این باشد که اینها عاشق و شیفته ی زبان فارسی هستند البته ما نباید با نیت بد برخورد بکنیم ولی همه ی اینها که تمایل به زبان فارسی دارند صرفا عاشق زبان فارسی نیستند کسانی که به عنوان شرق شناس یا ایران شناس آثاری از خودشان برجای گذاشتند همه به عشق زبان فارسی نبوده البته من نمی خواهم در اظهارات نسبت به این مطالب نیت سوئی داشته باشم ، اسمی هم از مستشرقان نمی برم ولی اینها در حقیقت اغراض و نیات مختلفی داشته اند و به چند دسته تقسیم می شوند ، یکدسته آنهایی که صرفا عشق و علاقه به زبان فارسی و ادبیات فارسی دارند (نظیر نیکلسون) و در زمینه ی مثنوی و تصوف و عرفان ایرانی مطالعات زیادی داشتند و آثاری برجای گذاشتند و یکدسته ی دیگر، شیادانی هستند که دکانی به نام ایران شناسی و شرق شناسی باز کرده اند و خدا می داند که در ضمن این علاقمندی چه اغراضی در سر می پرورانند . نکته ی دیگر درینباره اینکه از حسن تصادف ، خوشبختانه همین روزها مجمع استادان زبان فارسی از اطراف و اکناف دنیا در تهران جمع شدند و راجع به زبان فارسی سمینارها و کنگره هایی تشکیل داده اند که برای ما جای خوشحالیست .
- و در آخر ضمن ارج نهادن به مقام شامخ شما و همه ی اساتید این رشته ، بر دستهای پر مهرتان بوسه می زنیم و اگر توصیه ای برای ما جوانان داشته باشید با گوش جان پذیرای آن خواهیم بود...
من معتقدم که ادبیات در افراد جامعه باعث سعی و کوشش و همت بلند می شود تا به مقصود خود برسند . درینباره داستانهای زیادی نقل شده است مثلا در ادبیات عرب شخصی بوده به نام عصام و این مردی خود ساخته بوده است:
«نفس عصام سوّدت عصاما / وعلمته الکر و الاقداما»
« و صیرته ملکا هماما / حتی علی وجاوزالاقواما»
نفس عصام ، عصام را خود ساخته و سرور ساخت و از او پادشاهی خجسته و مبارک به وجود آورد تا اینکه بلند مقام شد و سرآمد افراد در زمانه گردید . ده ها مورد دیگر هم مثل عصام وجود دارد ، مثلا در چهار مقاله ی نظامی عروضی داستانیست که می گوید:
« احمد ابن عبدالله خجستانی را گفتند : تو مردی خرونده بودی ( یعنی از راه کرایه دادن اسب و الاغ زندگی می کردی) چگونه به عمارت خراسان افتادی؟ گفت : در خجستان روزی دیوان حنظله بادغیسی می خواندم به این بیت رسیدم :
«مهتری گر به کام شیر دراست / شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه / یا چو مردان مرد رویاروی»
و من به شوق آمدم و خران را بفروختم و اسبان خریدم و مردم اطراف من جمع شدند و شهرهای زیادی تصرف کردم تا اینکه به امارت و حکومت خراسان رسیدم .» پس ادبیات این تاثیر را دارد که پیام به جوانان می دهد و آنها را در رسیدن به آرزوها و آمال خودشان ترغیب می کند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)