تو اي ستاره عشق ندانمت كجايي


ديجور عشق سخت است مگر تو ره نمايي


ز هجر رويت اي يار غمي فتاده در دل


پايان ندارد اين غم مگر كه تو بيايي


هر شب به كارزارت آرم دلم به صد شوق


تا پيش ابروانت دل را كنم فدايي


عمريست سر به پايت بنهاده‌ام چو عبدي


ترسم به كفر گويم كاي جان من خدايي


از هر طرف چو آيد هر گفته‌اي به گوشم


پندارمش كه آيد از كوي تو صدايي


خيره است چشم عقلم بر گوشه دوچشمت


تا بشنود ز چشمت اسرار ماورايي


افتاده عقل عالم در بند گيسوانت


هر گز رها نگردد زين دام دلربايي


افتاده در هوايت اين دل بسان مرغي


لطفي نماي صياد بر اين دل هوايي


اين عندليب ديگر طاقت ندارد اي گل


انصاف ده عزيزا وقت است رخ نمايي
عندلیب