نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: 3دختری که دنیا را تکان دادند

  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    3دختری که دنیا را تکان دادند


    دخترانی که با مریم مقدس در ارتباط بودند!!
    واقعه از آنجا آغاز مى‏شود كه سه كودك روستائى، در اطراف دهكده چشم بر حقیقتى مى‏گشایند كه بعد از آن ریشه عقیده مردم آن منطقه مى‏شود.
    جیكا 7 ساله فرانسیكو 9 ساله و لوسیا 10 ساله. شاهد اصلى این واقعه، لوسیا است، و واقعه از زبان این سه كودك اینچنین نقل شده است.


    در سال 1916 میلادى، یك سال قبل از دیدار با بانوى درخشنده، فرشته‏اى بر ما ظاهر شد، و 3 بار این گفته را تكرار كرد:

    من فرشته صلح هستم، خدایا من ایمان دارم، و باور دارم و عشق مى‏ورزم بتو، و من طلب استغفار مى‏كنم از آنان كه باور ندارند، و عشق نمى‏ورزند، و ایمان ندارند.
    فرشته 2 بار دیگر در تابستان و پائیز بر آنها ظاهر شد، و هر بار یك چیز را از آنان خواهش كرد: قربانى بدهند و استغفار كنند براى گناهكاران، و دعا كنند براى متحول شدن آنها، این 3 برخورد بود كه بچه‏ها را براى دیدن بانوى صاحب تسبیح آماده كرد.
    در سال 1917 میلادى بچه‏ها 2 بار نور درخشنده‏اى را دیدند، و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظیمى ظاهر شد، بانوئى درخشنده‏تر از خورشید، بنام مریم مقدس . او فرمود : نمى‏خواهم شما را بترسانم، بچه‏ها گفتند شما كیستید؟ فرمود من مریم باکره هستم گفتند شما از كجا آمده‏اید؟ فرمود من از بهشت آمده‏ام گفتند از ما چه مى‏خواهید؟ فرمود من آمده‏ام از شما بخواهم باز اینجا بیائید، بعد به شما خواهم گفت كه از شما چه مى‏خواهم. بانوى صاحب تسبیح بعد از آن هر ماه ظاهر شد، از ماه مى تا4 اكتبر، در آخرین و ششمین دیدار او، معجزه بزرگى را در مقابل دیدگان 70000 نفر جمعیتى كه گرد آمده بودند، نمایان ساخت. در برابر دیدگان منتظر جمعیت، باران بطور ناگهانى ایستاد، و ناگهان خورشید به لرزش درآمد، و ایستاد، و دوباره چرخید و ایستاد، بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه مى‏رود كه خورشید بر آنان فرود آید، پس از این واقعه خورشید به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخشش معمول و زیباى خود ادامه داد. اولین عكس از این واقعه، در روزنامه لیبون در 5 اكتبر همان سال منتشر شد،


    خبر همین واقعه هم بود كه چشم جستجو گر خیل مشتاقان را متوجه مدعاى سه بچه روستائى كرد، و هم اكنون دیگر هر آنچه كه مى‏گفتند، مورد قبول افرادى بود كه به چشم خویش نخستین كرامت حضرت مریم را دیده بودند.
    لوسیا وارد زندگى مذهبى شد و راهبه شد ، و زنده ماند زیرا كه عهد كرده بود با بانو كه در ترویج عبودیت و مسیحیت تلاش كند، و زنده بماند، فرانسیسكو و جسیكا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بیمارى ریوى از بین رفتند.
    لوسیا، هم صدا را شنید و هم سخن گفت و هم بانو را دید، جسیكا هم بانو را دید و هم صدایش را شنید، و فرانسیسكو فقط بانو را دید.
    حقانیت بچه‏ها را ابتدا پدر و مادر آنها باور مى‏كردند، چرا كه مى‏گفتند: آنها در زندگى هرگز دروغ نگفته‏اند. در هر حال، نه تنها مرگ دو كودك كوچك از حق اعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به 2 كودك قول داده بود كه آندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود، این كودكان در چشم مردم كودكانى مقدس و مذهبى شده‏اند.
    در سال 1919 عبادتگاهى در دهكده فاطمیا ساخته شد، و 3 سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت.

    در سال 1928 اولین سنگ ساختمان اصلى بنا نهاده شد، در سال 1930 استعف لیبریا اجازه برگذارى آئین پاك فاطیما را صادر كرد، اجازه كلیسا در سال 1932 براى برگزارى مراسم عبادت بانوى ما مریم مقدس بود، كه سرانجام در سال 1353 به این زیارتگاه پشتوانه‏اى رسمى داد، اگرچه این همه فقط در جهان سیاست مى‏گذشت، ولى قلوب مردم از همان روز وقوع واقعه خورشید، دهكده فاطیما محلى براى زیارت قلوب مردم شد.
    هر ساله در 13 ماه مى، دوستداران فاطیما از تمامى نقاط پرتغال، و كشورهاى اطراف براى زیارت و نیز دعا و توبه، و طلب شفا و تزكیه روح به این منطقه مى‏آیند، رخسار معنوى این سفر، رخسارى بس شگفت آور است، شهر بانوى صاحب تسبیح، آنجا كه آنچنان اثرى عمیق در قلوب زائران قرار داده، كه هر ساله آنها را به آنجا مى‏كشاند، آنجا مردم از حضرت مریم شفا مى‏گیرند، از او طلب شفاعت مى‏كنند، و خود را مدیون دعاى مستجاب بزرگ بانوى درخشنده مى‏دانند.
    هیچكس نمى‏تواند كرامت جارى در بستر این واقعه تاریخى را كتمان سازد، كه موج روز افزون جمعیت مشتاق زیارت شهر فاطیما موجى نیست كه بتوان در برابر عظمت پرشگفتى آن، با كتمان و پرده پوشى بر خاست ، شهر فاطیما در پشت این اعتقاد هاست كه چهره‏اى از توسل و اكرام بین پیدا كرده است، هر كسى با آئین مرسوم خاص خود از فاطیما تجلیل مى‏كند، نذر شمعها، با پاى پیاده به زیارت آمدن‏ها، به پا داشتن مراسم دعا، برگزار كردن مراسم عشای ربانی همه و همه جلوه‏اى از توسل قلبى مردم به حضرت مریم است، در این بین گفتن تسبیح مسیحی از همه بیشتر رواج دارد، كه در آخرین دیدار مریم مقدس از مردم خواسته است كه هر روز به این تسبیحات ادامه دهند. این تسبیحات به زبانهاى مختلف است، و از مهمترین ادعیه در مراسم پاك بانوى شهر فاطیما است. زوار مى‏آیند تا مجسمه سفید را به یاد حضرت مریم ببینند، همه برگرد مجسمه براى درخواست و تشكر بسیج مى‏شوند، برخى التماس دعا دارند، و برخى طلب شفاعت و بازگشت ایمان به قلبهاى آنان. آنان در انتظار طلوع خورشید عدالت از فاطیما طلب عوض شدن زندگیشان را مى‏نمایند، معمولا اتفاق نمى‏افتد كسى دست خالى از شهر فاطیما برگردد.
    در سمت چپ عبادتگاه، بیماران براى طلب شفا یا طلب قدرت تحمل بیمارى، شب را به انتظار صبح، در حال شب زنده داری به سر مى‏برند، هیچ زبانى یاراى بیان آن جاذبه عمیق را ندارد كه میان این مردم و توسل به این بانو ره گشوده است این همه صبر و شكیب در محیا شدن براى بزرگداشت خاطره دیدار این مریم مقدس .
    آنان براى مریم مقدس نذر مى‏كنند، و كلیومترها راه را با پاى پیاده و زانوانى زخمى مى‏پیمایند، تا به او برسند و بار سنگین دردهاى خویش را در جهان تشنه معرفت، به حقیقتى بسپارند كه در نظر آنان سمبل نجات و پاكى و رستگارى است، كه اگر این نیست چیست این موج جمعیت و تبلور احساس
    این مردم هر آنچه از مذهب مى‏شناسند، در حد وسع و فهم و توان خود، به پاى حضرت مریم مى‏ریزند، آنان به تصورات خود از قداست مریم در آئینى پاك و روحانى جسمیت مى‏بخشد.
    موج حضور مردم هر ساله در این مراسم افزایش مى‏یابد، و آنان كه مى‏بینند و آنان كه نمى‏فهمند و حقیقت حضور حضرت مریم را در این شهر مقدس حس مى‏كنند، آنان را كه ندیده‏اند، و آنها را كه نمى‏فهمند، و آنان را كه تشنه حقیقت حضورهاى نورانى در جامعه‏اى بى ولایتند، به سمت ولایت مریمی خواندند.
    محل یكى از این دیدارها در كنار چاه خانه پدر لوسیا است كه در آنجا آنها با حضرت مریم آشنا شدند.
    اشاره است، به دیدارهائى كه در سال 1917 سه نوجوان دهكده، داشته‏اند و در اول داستان، مورد اشاره قرار گرفت
    در 13 مى1967 پاپ ژان پل ششم در پنجاهمین سالگرد آئین فاطیما شركت كرد.
    در 13مى1982 پاپ ژان پل دوم براى تشكر از حفظ جان خود به زیارت شهر فاطیما آمد
    زوار در آخرین مرحله آئین فاطیما، در هنگام خداحافظى، این جملات را زمزمه مى‏كنند :
    (بانوى ما، مریم مقدس بانوى صاحب تسبیح، بانوى درخشنده، من اكنون مجبورم از تو جدا شوم، اما از خدا مى‏خواهم این آخرین دیدار من با تو نباشد، و همیشه این التماس و شوق در وجود من زنده باشد، مریم خداحافظ اى بانوى پاك ما).
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. 2 کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/