صفحه 10 از 11 نخستنخست ... 67891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 102

موضوع: غزنویان از ابتدا تا انتها

  1. #91
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیوان محتسب
    دیوان اوقاف و قضا در عهد غزنویان

    «583- 351ق/ 1187- 962م»



    دیوان اوقاف که در عهد سامانیان با دیوان قضا مربوط بود، در خارج از حوزه اقتدار سلطانی قرار داشت به طوری که شغل محتسب شرع نیز با آن در ارتباط بود.

    در عهد غزنویان و بعد از آن نیز قاضی القضاه از جانب سلطان تعیین می‏شد، اما جزییات اعمال قاضیان از نظارت دیوان خارج بود به طوری که اگر هم در باب این اعمال نظارتی ظاهری صورت می‏گرفت، عزل و تنبیه قضات بدون تأیید فقهاء و حاکمان شرع، اهانتی به ارکان شرع محسوب می‏شد.

    پادشاه نیز با وجود خودکامگی و استبداد تام، از آن جا که در امر شریعت، خود را ملزم به پیروی از حکم خلافت می‏یافت، در آن چه به اقامه حدود و اجراء احکام تعلق داشت، از هر گونه مداخله خودداری می‏کرد، زیرا که چنین مداخله‏ای، نوعی ***** به حقوق دستگاه خلافت تلقی می‏شد.

    از این رو، آن چه که در حوزه سیاست و اداره امور ملک مربوط نمی‏شد، حکم فقهاء و ائمه دین که رعایت آن به معنی گردن گذاشتن به فرمان خلیفه و ولی امر مسلمین و قبول ضمنی آن بود، بر اهوا سلطان و اشارت وزیران و امیران مقدم شمرده می‏شد و حرمت گذاشتن و تبعیت عامه مسلمین از اولی الامر، متضمن همین معنی و شرط رعایت استقلال این حوزه از مسایل اجتماعی بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #92
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هماهنگی شارعان با سلاطین و خلفا


    اما در پس پرده، این استقلال دستگاه شریعت و شارعان، هماهنگی و نظمی منسجم بین اهداف سلطان و هوسهایش با فتاوای مفتیان وجود داشت. به طوری که ستیزه جوییهای مسلکی و مذهبی محمود غزنوی و پسرش مسعود را همین فتوای شارعان، رنگ و لعاب مشروعیت می‏بخشید همین طور که کشتن باورهای مخالف و بر دار کردن صاحبان عقیده را دستگاه خلافت مهر تأیید می‏گذاشت.

    حتی «جهاد»های بی وقفه محمود و بعضاً پسرش مسعود در هند، با «کفار» آن دیار، و همچنین قتل نفوس و غارت و چپاول آنان به ویژه ویرانی شهرهایشان به دور از چشم فقیهان و دستگاه نبود به طوری که به سبب بهره‏ای که از این خوان به غارت رفته می‏گرفتند و می‏بردند، آن را در نظر عوام، بسط و نفوذ دین و کاشتن بذر ایمان در سرزمینهای کنار قلمداد می‏کردند.

    در هر حال بسیاری از فقیهان و متشرعان که در این گونه تعصب ورزیهای کور و ویرانگر، مشوق سلطان بودند، خود نیز از عواقب ناگوار آن در امان نماندند.

    فی المثل، کرامیه، که با لحنی تند، طعنه آمیز و تحقیر کننده با صاحبان سایر فرق و مذاهب سخن می‏گفت چنان که ظاهراً پشتیبانی محمود را هم به همراه داشت.
    بعدها، پس از انجام وظیفه و ایفای نقش، چون حضور و قدرتش، پهلو به نفوذ و قدرت سلطان می‏زد، سرانجام با اشارت خلیفه که از اقوال کرامیه و فضاحتهای رفتارشان به سلطان محمود، گله کرده بود، این امر دستاویزی شد تا محمود با منکوب کردن این فرقه، از عواقب حضورشان جلوگیری کند به طوری که از شر قدرت طلبی آنان آسوده شود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #93
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیوان عَرَض در عهد غزنویان

    «ستاد ارتش و لجستیکی نظامی» در عهد غزنویان
    «583-351ق/ 1187-962 م»



    از جمله پستهای حساس و کلیدی، صاحبان دیوان عَرَض یا نایب سلطان و پادشاه در ارتش بود که به امور لشکری رسیدگی می‏کرد و به نام عارض لشکر خوانده می‏شد.

    عارض می‏بایست دارای صفاتی ممتاز و شایستگیهای نظامی باشد. به طوری که مسئولیت عارض سپاه به هنگام صلح و سازش، رسیدگی به وضع سربازان و نیروهای مسلح و تهیه تمامی وسایل آسایش آنان بود.

    رسم بر این بود که همه ساله سپاه را در یکی از دشتهای نزدیک پایتخت گرد می‏آوردند و سپاه در برابر عارض لشکر رژه می‏رفت. به طوری که گه گاه سلطان نیز در این مراسم حضور می‏یافت.

    به هنگام جنگ، عارض، می‏بایست وسایل بسیج سربازان را فراهم سازد و در تمامی مدتی که لشکر و سپاه درگیر نبرد و جنگ است، تمامی نیازهای لجستینیققا تدارک بیند.

    سرانجام پس از پایان نبرد و در صورت پیروزی، غنایم جنگی را در حضور پادشاه، بین امیران و سربازان به فراخور شایستگی و لیاقتی که در جنگ نشان داده بودند، تقسیم می‏کردند. اگر چه همواره سنگهای گرانبها، زر و سیم و پیلان جنگی به دست آمده، از آنِ پادشاه بود.



    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #94
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بخشهای مختلف لشکر
    سپاه عبارت بود از:
    سواره نظام،
    پیاده نظام،
    غلامان ویژه پادشاهی «گارد ویژه سلطانی».
    پیلان جنگی و فیل بانان

    نیز که دسته دیگری از سپاه آن روزگاران را تشکیل می‏دادند. پادشاه بر غلامان ویژه خود سرکردگی و فرماندهی داشت، زیرا در جنگهای غزنویان در مرزهای خاور و هند، فیل خدمات زیادی انجام می‏داد، به همین دلیل دسته پیلان جنگی زیر نظر شخص پادشاه قرار داشت. فیل بانان از میان هندیان انتخاب می‏شدند که سرکرده ایشان را مقدم فیل بانان می‏گفتند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #95
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سران لشکر محمود غزنوی


    به هنگام زمامداری سلطان محمود غزنوی، شمار سپاهیانش در زمان جنگ افزون بر یک صد هزار تن سواره و پیاده نظام پیلان جنگی بالغ بر 1700 زنجیر می‏شد.

    در زمان صلح، پادشاه علاوه بر چهار هزار گارد ویژه، حدود بیست تا چهل هزار تن نظامی و سرباز آماده در اختیار داشت. فرماندهی کل سپاه با شخص سلطان بود و فرماندهی دسته‏های سپاه و سرلشکران سایر بلاد عموماً به امیران شایسته و کاردان سپرده می‏شد.

    در هر بخش، یک تن عارض لشکر بود که مانند دیواندار عَرَض، از سوی وی کارهای مالی و اداری لشکر محلی انجام می‏گرفت به طوری که پرداخت حقوق و مواجب سپاه بر عهده وی بود. از آن گذشته این شخص یک تن دستیار به نام نایب گرفی، و یک کدخدا در اختیار داشت که در اداره امور او را یاری کنند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #96
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چکیده دیوانها


    دیوان استیفا،
    دیوان شرطه،
    دیوان برید،
    دیوان اشراف،
    دیوان خاصه،
    دیوان محتسب،
    دیوان اوقاف و قضا


    البته در ولایات تابع هم تقریباً نظام دیوانی بر همین روال جریان داشت چنان که در عهد غزنوی، اغلب اوقات، کارگزاران ولایات توسط پادشاه انتخاب می‏شدند.

    در هر حال با آن که نظام دیوان، تحت نظارت خواجه بزرگ بود، ولی لزوم نظارت پادشاه در امور حکومت و اقتضای خاص ناشی از پاره‏ای از امور، استقلال نسبی دیوانها را توجیه می‏کرد به طوری که ارتباط بلاواسطه برخی از متصدیان را با شخص پادشاه الزام آور می‏ساخت.

    در واقع با آن که مشاغلی نظیر صاحب
    دیوان رسایل،
    مستوفی و
    عارض
    در مرتبه مادون وزارت بودند، ولی صاحبان این دیوانها، در عین آن که با دیوان وزیر ارتباط دایم داشتند، از جهت ارتباط مستقیم با پادشاه، و همچنین به سبب مسئولیت بلافصلشان در این شغل، غالباً در آن چه که مربوط به کارشان می‏شد، مستقل و صاحب رأی بودند.

    چنان که شخص عارض و دیوان عَرَض که متصدی امر نظارت در احوال، درجات سپاه و مواجب و سلاح آنها بود،
    در برابر پادشاه مسئولیت مستقیم داشت. هر چند با وجود امیران و سپهسالاران بزرگ اردوگاه پادشاه،
    عارض لشکر، قدرت قابل ملاحظه‏ای نداشت، اما متصدی آن از میان دبیران لایق و
    محتشم از اهل دیوان، انتخاب می‏شد.

    چنان که مسعود غزنوی بنای پیشنهاد میمندی وزیر، شغل
    دیوان عرض را به بوسهل زوزنی داد، همچنین به روایت بیهقی، به بوسهل خاطر نشان کرد که نزد «خواجه بزرگ باید رفت و بر اشارت وی کار کرد.این امر حیثیت و شأن خواجه بزرگ میمندی را در نظر پادشاه و لزوم ارتباط با دیوان وزارت را برای صاحب دیوان عرض نشان می‏دهد.

    باری دستاوردهای دیوانی که از عهد سامانیان به رشد و شکوفایی دست پیدا کرد و در زمان غزنوی با جرح و تعدیلهایی مناسب، حال و اوضاع و احوال شد، زمانی که این میراث از آنان به سلجوقیان منتقل شد، هیچ گونه تغییر قابل ملاحظه‏ای در آن پدیدار نشد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #97
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رتبه های نظامی

    از طرفی فرماندهی سپاهِ ولایات بزرگ همچون خراسان و ری با سپهسالار بود که بیشتر شاهزادگان غزنوی، پیش از آن که به جایگاه شاهی تکیه زنند، سپهسالاری یا حکومت خراسان را داشتند.

    در عهد محمود غزنوی نخستین رتبه نظامی،
    خیلتاش بود که گویا بر ده اسب ریاست داشت، پس از وی،
    قائد که فرمانده یک صد سوار بود و برتر از قائد،
    سرهنگ که فرماندهی پانصد سوار را عهده دار بود. سپس
    حاجب لشکر و بالاترین درجه نظامی،
    سپهسالار بود که زمام امور لشکری یک شهر یا ایالت در دستان وی قرار داشت.

    در زمان جنگ، نخست سربازان به خدمت فراخوانده می‏شدند و مواجبشان را دریافت می‏کردند. سپس سرباز می‏بایست در روز مقرر شده به پادگان مراجعه و اسلحه خود را از عارض لشکر یا زیر دستان او تحویل گرفته و سپس به دسته خود بپیوندد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #98
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیوان رسایل
    «فرامین حکومتی» در عهد غزنوی

    «583-351ق/ 1187-962 م»

    پاره‏ای از وظایف دولتی تنها به درگاه تعلق داشت که چون بیشتر شغل سلطانی بود، نظارت وزیر در آن ضرورت پیدا نمی‏کرد.
    از آن جمله دیوان رسایل یا دیوان انشاء بود که متولی آن صاحب دیوان رسالت خوانده می‏شد.
    صاحب دیوان رسالت به سبب آن که احکام و فرمانهای پادشاه و همچنین ملطفه‏ها و معماها «= نامه‏های رمزی» مربوط به امور دربار را که بلاواسطه و احیاناً بدون اطلاع وزیر به امیران و عمال فرستاده می‏شد، به وسیله او تهیه می‏شد. از این رو به اندازه وزیر و حتی در مواردی بیش از او معتمد و محرم سلطان بود.
    چنان که فرمان عزل و نصب و وزیران که غالباً بدون آگاهی خود آنان بود، در دیوان رسایل، توسط صاحب دیوان و نایبان او انشاء صادر می‏شد.


    جایگاه صاحبان دیوان در بین بزرگان
    به دلیل اهمیت این شغل، صاحبان دیوان رسایل همواره از بین محتشمان و بزرگان مورد اعتماد انتخاب می‏شدند که در برخی مواقع به شغل وزارت هم می‏رسیدند.

    گه گاه نیز به خاطر آن که در شغل خویش جانشین شایسته‏ای نداشتند، آنها را با وجود لیاقت منصب وزارت، همچنان در همان منصب ابقا می‏کردند.

    دیوان رسایل در عهد سبکتکین با حشمتِ ابوالفتح بُستی، رونق و اهمیّت به سزایی یافت به طوری که خواجه احمد بن حسن میمندی، پیش از تصدی مقام وزارت، مدتها متصدی دیوان رسایل وی بود.

    ابونصر مشکان که پس از وفاتش «431 ق / 1039 م» شغل او به بوسهل زوزنی واگذار شد، سالها در دستگاه محمود و مسعود متصدی دیوان رسالت بود چنان که در نزد هر دو حشمت و حرمت وی با آن چه در مورد وزیر یا مستوفی رعایت می‏شد، تفاوتی نداشت.

    در واقع صاحب دیوان رسایل، با آن که در حق وزیر همواره به حرمت سلوک می‏کرد اما خود را مأمور زیر دست وزیر نمی‏دانست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #99
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیوان اشراف
    «بازرسی ویژه» در عهد غزنوی

    «583-351ق/ 1187-962 م»

    دیوان اشراف که متصدی آن را مشرف می‏خواندند، دیوان بازرسی در امور دیوانی به ویژه امور مالی بود.

    این که خواجه نظام الملک در این باب خاطر نشان می‏ساخت که هر کس را «بر وی اعتماد تمام است او را اشراف فرمایند.
    حاکی از اهمیتی است که این دولتها برای شغل اشراف قایل بودند.

    چنان که مسعود غزنوی وقتی شغل وزارت را از ابوسهل حمدوی باز گرفت و به خواجه احمد بن حسن میمندی داد، شغل اشراف را به حمدوی واگذاشت. پیداست که قبول این شغل حتی برای یک وزیر مقرب و مورد توجه سلطان هم، متضمن کسر اعتبار نبوده است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #100
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیوان وکالت در عهد غزنوی

    شغل «وکیل در» که به قول نظام الملک «احوال مطبخ و شرابخانه و آخور و سراهای خاص و فرزندان و حواشی بدو تعلق داشت.» در آغاز جزو وظایف و حوزه نظارت حاجب سالار درگاه بوده است .

    ظاهراًَ بعدها صاحب آن، متولی دیوان جداگانه‏ای به نام دیوان وکالت شده است که ضیاع خاصه و املاک سلطانی هم جزو آن به شمار می‏رفت.

    شاید از طرفی کسانی هم که از جانب متولیان ولایات در درگاه کارگزار خدمت می‏کرد، به نحوی به دیوان وکالت مربوط می‏شدند. با این وجود، دیوان وزارت گه گاه در آن موارد هم برای خود حق نظارت قائل می‏شد
    .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 10 از 11 نخستنخست ... 67891011 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/