صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19

موضوع: درباره مصر باستان

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خدایان و الهه های متعدد
    دین و مذهب برای مصریان باستان حیاتی بود. مصری ها علاوه بر این که فرعونشان را خدا می دانستند، حدود دو هزار خدای دیگر را نیز می پرستیدند، حتی دو هزار سال بعد از آن هرودوت، مورخ یونانی، در سفر به سرمین فراعنه گفته بود: «به نظر می رسد تعداد خدایان در این سرزمین از تعداد انسان ها بیش تر باشد.»
    به تلخی زهر
    وزیر به عنوان دارندۀ بالاترین منصب حکومتی، مسئولیت های زیادی داشت. هرگاه وزیر جدیدی منصوب می شد، فرعون در مورد وظایف وزیر سخنرانی می کرد که در کتاب «هنگامی که مصر بر مشرق زمین حکمروایی می کرد» نوشتۀ جورج اشتاین دورف (George Steindorff) و کیت سی زِله (Keith C. Seele) این سخنرانی این گونه نقل شده است.
    «منصب وزارت... خوشایند نیست، نه، به تلخی زهر است... وزیر کسی است که نباید توجه خاصی به شاهزادگان یا رایزنان بکند و نباید برای خودش پیروانی گرد آورد... حال اگر کسی (شخصی که درخواستی داشته باشد) از مصر علیا یا مصر سفلی به شکایت بیاید، شما باید بررسی کنید که آیا براساس قانون همه چیز اجرا شده است... از آن جا که هر کس حقوقی دارد باید ببینید آیا کارها به صورت مناسب انجام شده اند... به افراد آشنا و نا آشنا، خویشاوند یا غریبه به یک چشم نگاه کنید... هیچ شاکی ای را بدون شنیدن شکایتش رد نکنید... در برابر هیچ کس به ناروا خشمگین نشوید و تنها در مواردی که ابراز خشم لازم است، خشمگین شوید. به خودتان ترس از خویشتن را القا کنید (بگذارید مردم شما را بترسانند)... زیرا یک کارگزار واقعی کارگزاری است که ترسیده باشد... اما اگر کسی ترس را بیش از حد به خود القا کند... در آن صورت آن ها دیگر نخواهند گفت: "او مردی منصف است..." آن چه از وزیر انتظار می رود، عمل براساس عدالت است، زیرا وزیر کسی است که از طرف خدا نگهبان عدالت است.»

    مصری ها معتقد بودند که خدایان بر طبیعت و تمام جوانب زندگی، از تولد تا مرگ حاکمند، بعضی خدایان به شکل انسان بودند، بعضی به شکل حیوانات و عده ای نیز حاصل ترکیب این دو با بدن هایی شبیه به انسان و سر حیوانات بودند. منشأ این خدایان به طور نسبی شناخته شده است. برخی از این خدایان در دوران پیش از سلسله ها ظهور کرده اند؛ در زمانی که هر دهکده، شهر و منطقه خدای خاص خودش را داشت. با گذشت زمان، تعدادی از این خدایان مشهورتر شدند و به عنوان خدایان و الهه های بزرگ ملت مصر شناخته شدند.
    مهم ترین خدا در دورۀ سلطنت قدیم خداوند خورشید با سرِ باز به نام «رع» بود. مصری ها معتقد بودند که او هر روز در شرق متولد می شود، در طی روز در آسمان سیر می کند و مثل پیرمردان هر شب در مغرب می میرد. طی شب او در زیرزمین، منطقه ای که مرده ها در آن جای گرفته اند، سفر می کرد تا دوباره به شرق برسد. یکی از منابع مصر باستان، رع را چنین توصیف کرده است: «بر فراز گنبد آسمان بر می آید، تا هر روز به خورشید زندگی بدهد.»
    بجز رع در میان خدایان بزرگ می توان به اُزیریس (Osiris)، خداوند مرگ اشاره کرد، خدایی که حاکم زیر زمین بود. مصری ها معتقد بودند که روزگاری اُزیریس حاکم مصر بوده است. در واقع او به شکل فراعنه توصیف شده است؛ فرعونی که تاج بر سر دارد و در حال حمل سایر نمادهای مربوط به منصبش، مومیایی شده است. اُزیریس را برادرش سِت (Set)، خداوند طوفان و خشونت، بر تخت پادشاهی به قتل رسانده بود. ست خدایی است که غالباً به صورت تنۀ انسان با سر یک حیوان درندۀ ناشناخته به تصویر کشیده شده است. طبق افسانه های مصری، انتقام مرگ اُزیریس را پسرش حوروس (Hoorus) گرفته است که معمولاً به شکل باز نمایش داده می شد. خدایان مهم دیگر شامل آنوبیس (Anubis)، تحوت (Thot) و حتحور (Hathor) بوده اند.



    یک مجسمۀ چوبی نقاشی شدۀ خداوند مصری، اُزیریس، حاکم زیرِ زمین، مصری ها معتقد بودند نیکوکاران بعد از مرگ در زیر زمین به اُزیریس ملحق می شوند.
    [/CENTER]

    آنوبیس، خداوند حنوط (کفن و دفن) بود که سرش به شکل سر شغال بود، حیوانی که معمولاً در اطراف گورستان ها پرسه می زد. تحوت که با سر لک لک آفریقایی- نوعی پرندۀ مصری- توصیف شده است، خداوند کتابت و خرد بود. و حتحور، الهه ای با سر گاو، پشتیبان زنان بود.
    فرعون رئیس کاهنان تمام مصر بود. اصولاً او را خدایان بر می گزیدند تا از پیکره های آن ها که در داخلی ترین محراب معبد، تحت عنوان «قدیس مقدسین» نگهداری می شد، مراقبت کند. در عوض، خدایان در پیکره هایشان می ماندند و برکتشان را بر فرعون و مصر نازل می کردند. اما در واقع کاهنان به عنوان نمایندگان فرعون آیین مذهبی را به جا می آوردند.
    فرعون معابد عظیمی را در سر تا سر سرزمین به خدایان اهدا می کرد. معابد مصر به کلیساها، مساجد یا کنیسه های امروزی که مردم برای پرستش خداوند در آن جمع می شوند، شبیه نبود. بلکه معبد در واقع خانۀ خدایان بود و تنها فرعون و کاهنان حق ورود به آن را داشتند. مردم تنها در روزهای خاص جشن در مراسم پرستش خدای ایالتی شرکت می کردند. اما از آن جا که مصری ها افرادی مذهبی بودند، در زیارتگاه های کوچک تر محلی خدایان محلی خود را پرستش و در محراب خانه هایشان خدایان خانگیشان را عبادت می کردند. در واقع، طبق گزارش هرودوت: «مصری ها بیش از هر ملتی در سراسر جهان مذهبی هستند.»

    مرده دوباره زندگی می کند
    اعتقاد به زندگی دوباره یکی از اجزای اساسی مذهب مصری ها بود. در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود. در یکی از این تفاسیر، مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که آن را «سرزمین یارو» (Yaru) می نامیدند. در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود، مرده در صلح و وفور نعمت زندگی می کرد. بعضی افراد که قادر نبودند به یارو برسند- زیرا یارو را آب احاطه کرده بود- برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی می کردند. جیمز هنری بریستد، مصرشناس، این سفر را بدین نحو توصیف می کند:
    گاهی اوقات شخص متوفی از باز یا لک لک می خواهد تا او را از آب عبور می دهد... گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل می کند. اما اغلب ان ها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به «صورت وارو»(Turn Face) یا «پس نگر»(Look Behind) نیاز دارند، زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا قایقش را به جلو براند. او همه کس را سوار قایقش نمی کند، بلکه تنها کسانی را قبول می کند که در مورد آن ها گفته شده باشد: «او، برخلاف ظاهرش، ابلیس نیست.»
    براساس نوشته های بسیاری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشته اند.
    بعدها، مصری ها به این باور رسیدند که مردگان نیک در زیر مصر در جهان زیرین به اُزیریس می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند. حتی کسانی که در دایرۀ نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیر زمین برسند، مگر این که حاکم آن ها را هدایت می کرد. به این ترتیب، به منظور نزدیکی به روح فرعون، اشراف آرامگاه هایشان را تا حد امکان نزدیک به آرامگاه فرعون می ساختند و معمولاً فرعون زمین و ماد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان قرار می داد.

    828629
    خداوند شغال آنوبیس روی یک تابوت نشسته که در آرامگاه توت عنخ آمون یافت شده است. آنوبیس خداوند مردگان و خداوند حنوط بود.



    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ناجوانمردترین قاتل
    مصریان باستان افسانه های متعددی دربارۀ مبدأ دنیا داشتند. از میان این افسانه هاست که بزرگ ترین خدایان ظهور کرده اند. یکی از این خدایان بزرگ اُزیریس بود که به سرنوشت شومش که قتل به دست برادرش ست بود، تن در داد. لئونارد کوترل (Leonard Cottrel) این داستان را در کتاب «زندگی تحت سلطۀ فراعنه» این گونه آورده است.
    اُزیریس بر تخت پادشاهی نشست و عادلانه و خردمندانه بر جهان فرمانروایی کرد. خواهرش ایزیس که به زنی گرفته بودش، به او یاری می داد. ست که به قدرت برادرش حسادت می ورزید، تصمیم گرفت او را نابود کند و بالاخره موفق شد، سپس بدن اُزیریس را قطعه قطعه و در قسمت های مختلف مصر دفن کرد. سر او در الاقصر دفن شده بود. ایزیس وفادار قطعات پیکر همسرش را یافت و با کمک خدای شغال اَنوبیس، که بعدها خداوند حنوط شد، آن را دوباره ساخت. چون نمی توانست به زندگی روی زمین باز گردد، اُزیریس به جهان زیرین رفت و خداوند مردگان شد و بعدها قاضی ارواح گردید. ایزیس پسری به دنیا آورد وروس نام، که بعدها از عمویش ست انتقام گرفت، غاصب تخت را در نبرد شکست داد و تخت پادشاهی را بازپس گرفت.

    928329
    اُزیریس بعد از کشته شدن به دست برادرش ست، خداوند زیر زمین و قاضی ارواح شد. مصری ها باور داشتند که ستایش اُزیریس زندگی ابدی را بعد از مرگ در پی دارد.

    مصری های عادی که نمی توانستند به زندگی دوباره برسند، مردگانشان را در حفره های کم عمق در شن در کنار آرامگاه فراعنه و اشراف دفن می کردند.





    سفر فرعون
    مصریان باستان معتقد بودند که روح فرعون برای سفر به زندگی دوباره به یک کالبد نیاز دارد. به علاوه، اگر اجازه داده می شد تا بدن بعد از مرگ بپوسد، روح یا کا محکوم می شد که تا ابد به تنهایی بگردد. مصری ها می خواستند از سفر موفق حکمرانشان به جهان دیگر مطمئن باشند، جایی که براساس اعتقاد آن ها حاکم می توانست امنیت مردمش را برای ابد تضمین کند. به همین دلیل آن ها شیوۀ خاصی را به نام مومیایی کردن ابداع کردند که پیکر فرعون و نیز اعضای خانوادۀ او و اشراف برگزیده را که اجازۀ ورود به جهان زیر زمین را داشتند، حفظ می کرد.
    هنگامی که فرعون می مُرد، مستخدمان بدن او را به معبدی نزدیک آرامگاهش می بردند. ابتدا کاهنِ حنوط کننده بدن حاکم را به آرامی روی یک میز باریک قرار می داد و اندام های داخلی اش را تخلیه می کرد تا مانع پوسیدگی شود. سپس از طریق بینی با یک قلاب دراز مغز را قطعه قطعه خارج می کردند. تنها اندامی که برداشته نمی شد، قلب بود، زیرا گمان می رفت که مرکز روح باشد.

    1028829
    مصری های باستان معتقد بودند قلب شخص مرده را خدایان وزن می کنند تا ارزش شخص برای زندگی بعدی تعیین شود. این نقاشی روی پاپیروس خدایان مصری و مقیاس آن ها را برای توزین قلب نشان می دهد.

    بعد از تخلیۀ اندام ها، بدن فرعون با شراب خرما شستشو داده می شد و با صمغ مُرّ (ماده ای که از نوعی درخت خاص به دست می آید و برای عطرسازی استفاده می شود) و عطر پُر و دوباره دوخته می شد. سپس حنوط گران آن را با نَترون (Natron: سیلیکات سدیم و آلومینیوم)، نوع خاصی از نمک، می پوشاندند تا مایعات درون بافت های بدن خشک شود. بعد از هفتاد روز، بدن خشک شده را در نیل می شستند و روی پوست روغن و موم می مالیدند. سپس پیکر را در نوارهایی از کتان نازک می پیچیدند. اگر تمام این عملات درست انجام می شد، براساس اعتقاد مصری ها، فرعون مرده به زودی به زندگی باز می گشت. یک منبع باستانی می گوید: « پوستت باید به خاطر تو بلند شود، استخوان هایت باید به خاطر تو به هم جوش بخورند، اجزای بدنت باید خودشان را به خاطر تو گرد هم بیاورند. پوستت باید به خاطر تو دوباره جفت شود.»

    1128629
    پیکر مومیایی یک بزرگسال و یک کودک. با وجود گذشت هزاران سال، این مومیایی ها موثر بودن روش حنوط مصری ها را به نمایش می گذارد.

    هنگامی که بدن مومیایی می شد، وقت برگزاری مراسم یادبود فرا می رسید. جسد را در سه تابوت بزرگ تو در تو می گذاشتند. سپس هر سه تابوت را در یک تابوت بزرگ تر سنگی می گذاشتند و روی یک پایه تابت قرار می دادند که به آرمگاه کشیده می شد. کاهنان پیشاپیش یک گروه بزرگ حرکت می کردند، بخور مُرّ می پراکندند و دعا می خواندند. بعد از کاهنان، خانوادۀ فرعون بودند که توسط ملکۀ گریان هدایت می شدند. او برای نشان دادن اندوهش روی صورتش کثافت می مالید و پیراهنش را می درید. در پایان صف طویلی از عزاداران شامل خویشاوندان و کارگزاران دربار می آمدند. مستخدمان لباس ها، غذا، اسلحه، جواهرات، اسباب و اثاثیه و سایر لوازمی را که ارباب مرده شان در زندگی بعدی استفاده می کرد، حمل می کردند.
    بعد از قرار دادن فرعون در آرامگاه، کاهن مراسم نهایی را به جا می آورد که با این کلمات پایان می یافت: «تو دوباره زندگی خواهی کرد، تو همیشه زنده می مانی، تو دوباره جوان می شوی، تو دوباره جوان هستی برای همیشه.» برای تغذیۀ روح فرعون پس از مرگ، کاهنان خاصی آیین مذهبی را در معبد سوگواری مجزایی اجرا می کردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عصر اهرام
    آرامگاه فراعنۀ بزرگ اهرام عظیمی بود: بناهای بسیار بزرگی از سنگ که برای نگهداری دائمی پیکر فرعون طراحی شده بودند. این اهرام در جیزه، منطقه ای خارج از شهر باستانی ممفیس در غرب رود نیل قرار داشتند. اهرام نه تنها آرامگاه فراعنه، بلکه نمادی از قدرت عظیم و همیشگی فرعون بود. روند ساختن اهرام خود نشان دهندۀ این بود که حاکم در تنظیم منابع کشور چقدر با کفایت است. فراعنۀ سلطنت قدیم اهرام متعددی ساختند به طوری که این دوره را عصر اهرام می نامند.
    طی دورۀ سلطنت قدیم، معمار اصلی فرعون مسئول طراحی آرامگاهِ وی نیز بود. یکی از وظایف او این بود که مطمئن شود که مطابق رسومِ مصر باستان مدخل ورودی آرامگاه رو به شمال باشد. برای انجام این وظیفه، معمار از دانش نجوم استفاده می کرد. ابتدا کارگران با خشت گلی دیواری گرد می ساختند تا یک افق مصنوعی به وجود بیاید. هنگام شب دستیار معمار در حالی که در مرکز دایره ایستاده بود، محلی را که ستاره ای در آسمان طلوع می کرد، مشخص می نمود. هنگام سحر نیز محل غروب ستاره را مشخص می کرد. سپس از این دو نقطه دو خط به مرکز دایره کشیده می شد و زاویۀ حاصل بین این دو خط نصف می شد. خط نیمساز زاویه رو به شمال حقیقی بود.

    12281629
    احتمالاً بر پا داشتن اهرام چیزی شبیه به این بوده است. مصری ها برای تعیین زاویۀ ساخت دیواره ها و محاسبۀ مقدار سنگ ها لازم برای ساخت این بنای عظیم، ریاضیات را پایه ریزی کردند.
    مصری ها ریاضیات را به وجود آوردند تا در ساختن اهرام به آن ها کمک کند. قبل از اقدام به ساختن اهرام آن ها باید محاسبه می کردند که برای ساخت هرم چه مقدار سنگ لازم است، دیواره ها باید دقیقاً با چه زاویه ای ساخته شوند و برای تأمین غذای کارگران، فرعون چه مقدار غذا باید تهیه کند. به این ترتیب آن ها نظام کتابت ارقام را براساس عدد ده- شبیه به نظام ده دهی امروزی- ابداع کردند. هم چنین کسر را به وجود آوردند و برای تسهیل شمارش، جمع و تفریق از تلفیق کسر و عدد صحیح استفاده می کردند. مصری ها فرمول هایی برای اندازه گیری مساحت مربع، مثلث، دایره و نیز حجم استوانه، کره و هرم به دست آوردند.
    کاتب جوانی که در محاسبه دچار اشکال بود، توسط مربی اش سرزنش می شد:
    تو یک کاتب، با هوش هستی... سطح شیب داری باید ساخته شود که 730 ذراع (365 متر) طول، 55 ذراع (28 متر) عرض و 120 حجره داشته باشد، و با نی و تیر چوبی پُر شود؛ 60 ذراع (30 متر) ارتفاع قله آن، 30 ذراع (15 متر) ارتفاع آن در میانه با یک... 15 ذراعی (5/7 متر) است. تعداد آجرهای لازم برای ساخت این ساختمان از کاتبان و افراد عالی رتبه سوال می شود... بدون این که کس دیگری چیزی از آن بداند. آن ها همه به تو اعتماد می کنند و می گویند: «دوست من، تو یک کاتب باهوش هستی! به سرعت برای ما تصمیم بگیر!» اینک نام تو مشهور شده است... نگذار گفته شود که چیزهایی هست که تو نمی دانی. به ما پاسخ بده، چند خشت برای آن لازم است؟
    آرامگاه های فراعنۀ ابتدایی همگی چهارگوش های بزرگ و یک طبقه ای بود که از خشت ساخته شده بود و به آن مَصطبه می گفتند. نخستین هرم برای زوسر (Djoser)، نخستین فرعون مقتدر سلطنت قدیم و بنیان گذار سلسلۀ سوم ساخته شد. برخلاف معماران امروزی، معمار اعظم فرعون ایمحوتپ (Imhotep) بدون نقشه آرامگاه را طراحی کرد و بر ساخت آن نظارت کرد. ایمحوتپ برای بقای ساختمان آرامگاه تصمیم گرفت از سنگ به جای آجر گلی استفاده کند.
    به همسر متوفای عزیزم
    در مصر باستان، مردم معتقد بودند شخصی که فوت کرده است می تواند برای زندگان ناراحتی ایجاد کند. در این نامۀ باستانی که در کتاب «زندگی تحت سلطه فراعنه» نوشته لئونارد کوترل آمده است مردی که اخیراً همسرش فوت کرده و دچار بیماری گشته، از وی خواسته است تا خشمش را کم تر کند.
    «من چه گناهی در حق تو کرده ام که باید به این وضعیت نکبت بار بیفتم؟ مگر من به تو چه کرده ام که باید دستت را روی من بگذاری، در صورتی که خطایی را مرتکب نشده ام؟ هنگامی که جوان بودم تو همسر من شدی و من با تو بودم. من به تمام سِمت های اداری منصوب شدم و با تو بودم. من هیچ گاه تو را ترک نکردم و سبب اندوه قلبی تو نشدم... به یاد بیاور، هنگامی که من به سربازان پیادۀ فرعون و نیروی سواره فرمان می دادم، باعث شدم تا تو بیایی و آن ها در برابر تو تعظیم کنند. آن ها همگی هدایای خوب برای تو آوردند... هنگامی که تو بیمار بودی من نزد طبیب اعظم رفتم و او برای تو دارو تهیه کرد، او همۀ کارهایی را که تو خواسته بودی انجام داد. هنگامی که مجبور بودم فرعون را در سفرش همراهی کنم، همواره به فکر تو بودم و در آن هشت ماه هیچ مراقب خورد و خوراکم نبودم. هنگامی که به ممفیس بازگشتم، از فرعون پوزش طلبیدم و نزد تو برگشتم و همراه با ساکنان خانه ام برای تو بسیار عزاداری کردم.»
    مصری ها ریاضیات را به وجود آوردند تا در ساختن اهرام به آن ها کمک کند. قبل از اقدام به ساختن اهرام آن ها باید محاسبه می کردند که برای ساخت هرم چه مقدار سنگ لازم است، دیواره ها باید دقیقاً با چه زاویه ای ساخته شوند و برای تأمین غذای کارگران، فرعون چه مقدار غذا باید تهیه کند. به این ترتیب آن ها نظام کتابت ارقام را براساس عدد ده- شبیه به نظام ده دهی امروزی- ابداع کردند. هم چنین کسر را به وجود آوردند و برای تسهیل شمارش، جمع و تفریق از تلفیق کسر و عدد صحیح استفاده می کردند. مصری ها فرمول هایی برای اندازه گیری مساحت مربع، مثلث، دایره و نیز حجم استوانه، کره و هرم به دست آوردند. کاتب جوانی که در محاسبه دچار اشکال بود، توسط مربی اش سرزنش می شد: تو یک کاتب، با هوش هستی... سطح شیب داری باید ساخته شود که 730 ذراع (365 متر) طول، 55 ذراع (28 متر) عرض و 120 حجره داشته باشد، و با نی و تیر چوبی پُر شود؛ 60 ذراع (30 متر) ارتفاع قله آن، 30 ذراع (15 متر) ارتفاع آن در میانه با یک... 15 ذراعی (5/7 متر) است. تعداد آجرهای لازم برای ساخت این ساختمان از کاتبان و افراد عالی رتبه سوال می شود... بدون این که کس دیگری چیزی از آن بداند. آن ها همه به تو اعتماد می کنند و می گویند: «دوست من، تو یک کاتب باهوش هستی! به سرعت برای ما تصمیم بگیر!» اینک نام تو مشهور شده است... نگذار گفته شود که چیزهایی هست که تو نمی دانی. به ما پاسخ بده، چند خشت برای آن لازم است؟ آرامگاه های فراعنۀ ابتدایی همگی چهارگوش های بزرگ و یک طبقه ای بود که از خشت ساخته شده بود و به آن مَصطبه می گفتند. نخستین هرم برای زوسر (Djoser)، نخستین فرعون مقتدر سلطنت قدیم و بنیان گذار سلسلۀ سوم ساخته شد. برخلاف معماران امروزی، معمار اعظم فرعون ایمحوتپ (Imhotep) بدون نقشه آرامگاه را طراحی کرد و بر ساخت آن نظارت کرد. ایمحوتپ برای بقای ساختمان آرامگاه تصمیم گرفت از سنگ به جای آجر گلی استفاده کند. در مصر باستان، مردم معتقد بودند شخصی که فوت کرده است می تواند برای زندگان ناراحتی ایجاد کند. در این نامۀ باستانی که در کتاب «زندگی تحت سلطه فراعنه» نوشته لئونارد کوترل آمده است مردی که اخیراً همسرش فوت کرده و دچار بیماری گشته، از وی خواسته است تا خشمش را کم تر کند. «من چه گناهی در حق تو کرده ام که باید به این وضعیت نکبت بار بیفتم؟ مگر من به تو چه کرده ام که باید دستت را روی من بگذاری، در صورتی که خطایی را مرتکب نشده ام؟ هنگامی که جوان بودم تو همسر من شدی و من با تو بودم. من به تمام سِمت های اداری منصوب شدم و با تو بودم. من هیچ گاه تو را ترک نکردم و سبب اندوه قلبی تو نشدم... به یاد بیاور، هنگامی که من به سربازان پیادۀ فرعون و نیروی سواره فرمان می دادم، باعث شدم تا تو بیایی و آن ها در برابر تو تعظیم کنند. آن ها همگی هدایای خوب برای تو آوردند... هنگامی که تو بیمار بودی من نزد طبیب اعظم رفتم و او برای تو دارو تهیه کرد، او همۀ کارهایی را که تو خواسته بودی انجام داد. هنگامی که مجبور بودم فرعون را در سفرش همراهی کنم، همواره به فکر تو بودم و در آن هشت ماه هیچ مراقب خورد و خوراکم نبودم. هنگامی که به ممفیس بازگشتم، از فرعون پوزش طلبیدم و نزد تو برگشتم و همراه با ساکنان خانه ام برای تو بسیار عزاداری کردم.»
    13
    هرم پله پله که برای زوسر در سلسلۀ سوم ساخته شد، قدیمی ترین بنای سنگی باقی مانده در سراسر دنیاست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عود در دوره فرعونی مصر (از سال 200 تا سال 1600 هجری)
    در فرهنگ قدیمی سومر عود یک آلت موسیقی شناخته شده نبوده است. نیاز به چنین سازی در حقیقت به دوره آکاد بر می گردد.
    سازی که توسط شاه شجاع استفاده می شد سازی جدید بود که "گودی" نامیده می شد، نامی که احتمالاٌ از زبان عربی استخراج شده است .
    مردمی که در آن دوره زندگی می کردند معتقد بودند که این ساز توسط قبایل کوچ نشین اختراع شده است زیرا سبک بوده و به راحتی حمل
    می شده است.
    به عقیده "اسطودور"این ساز باید از قفقاز آورده شده باشد. بالعکس "اسومیر"بر اساس عکسی از یک زن که در حال نواختن عود بود این نظریه را مطرح کرد که این ساز توسط نواحی غربی ساخته شده است. ولی در بین تمامی مجسمه های موجود مربوط به عصر برنز در سوریه،
    هیچکدام شخصی را که موسیقیدان باشد نشان نمی دهد.
    به هر صورت امروزه توجه به دوره اسلامی معطوف می باشد، بر طبق یافته های "انیس اسپایک" که در سال 1972 مطرح گردید، طرحهایی که عود را نشان می دهند به طور معمول در روی ظرفهای گلی یافت شده در حفاری های شوش موجود می باشد. نوعی از عود با بدنه ای بیضی شکل موجود می باشد که به نظر می رسد توسط یک فرد خاص مانند یک ساحر نواخته می شده است. ساختار این عود توسط "ایخمان" در سال 1988 به دست آمد. این نوع عود در کناره هایش سوراخ نداشته است و کاسه آن بیضی شکل بوده است.
    نوعی عود با کاسه ای گرد در لرستان وجود دارد که از برنز ساخته شده است. این نوع عود را می توان در یک نمایش عروسکی مربوط به دوره پارتیان نیز دید. برطبق فرهنگ مسوپوتامیا، مشابه عود را می توان در مصر دید. این ساز از زمان امپراطوری جدید دیده شده است. همینطور ظرفی نقره ای با زمینه ای مشابه در مازندران کشف شده است که از سال 1953 میلادی در موزه انگلیس بوده است. دالتون در کتاب "گنجینه اکسوس" و فارمر نیز در کتاب خود در مورد آن صحبت کرده اند. این ظرف تاریخی به بعد از دوره ساسانیان تعلق دارد. در زمینه پشت این ظرف یک فضای باز دیده می شود که نزدیک یک دریاچه و یک باغ است. ارباب و نوکرهایش به پشتی هایی تکیه داده اند و دو نوازنده در کنار دریاچه نشسته اند. یکی از آنها در حال نواختن یک عود بزرگ می باشد. متاسفانه جزئیات این عکس واضح نمی باشد. این نوازنده عود را به گونه ای گرفته است که دسته رو به پایین است. این شیوه گرفتن عود از زمان سیلوسیدها رایج بوده است. بعد از مطالعات زیاد درباره نقاشی های به جای مانده بر روی اهرام مصر، می توانیم به این نکته پی ببریم که مصریان دو نوع عود داشته اند:

    1-عود با دسته ای کوتاه: این نوع عود شبیه عودی است که در عصر حاضر در مصر نواخته می شود. این عود از کاسه ای بیضی شکل
    ساخته می شده است و یک سیم نازک و دسته ای کوتاه داشته است و توسط یک مضراب چوبی نواخته می شده است.

    2-عود با دسته ای بلند: این عود شبیه یک "دیوم" یا "سه تار" بوده است. کاسه ای بیضی شکل داشته است و ضمناً پرده نیز داشته است و آن را مانند "ربک مصری" یا "تار ترکی" روی سینه یا سر قرار می دادند و می نواختند.

    می توانیم بگوییم که وجود عود و وجود تمدن موسیقی مصر تقریباً همزمان بوده اند. عود رایج ترین سازی بوده است که در مهمانی ها و نیز مراسم مذهبی نواخته می شده است. از این ساز برای آوازهای مذهبی نیز استفاده می شده است.
    "هیرودوس" تاریخ نویس یونانی، به نوازندگان مصری اشاره میکند که روی عرشه یک کشتی می نشستند و در طول مسیر رودخانه نیل ساز می زدند

    نوشته جواد کلانی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تقسیم بندی دوره های تاریخی مصر باستان
    تقسیم بندی دوره ها در مورد مصر مشتمل بر فهرستی با بیش از ۲۰۰۰ سال قدمت است که مانتهو(راهب اعظم شهر هلیوپولیس)در سال ۲۸۰ قبل از میلاد برای شاه بطلمیوس دوم(۲۸۲ تا ۲۴۶ ق م )smap9u
    گردآوری کرده است.شاه مصر ملقب به برادر دوست و از سلسله بطالسه و حامی ادبیات و در ضمن جهانداری ممتاز بود.گفته می شود که او بود که دستور داد تا عهد عتیق حضرت موسی را از زبان عبری به یونانی ترجمه کنند.فانوس دریایی اسکندریه هم که یکی از عجایب هفتگانه است منسوب به او است.مانتهو بر اساس سنگ نوشته ها و گزارشات تاریخی و سنن قدیم:تاریخ سرزمینش را بر حسب نسل حکمرانان نظم و ترتیب داد و از این راه تاریخ مصر باستان را تا زمان خود در ۳۰ سلسله تنظیم کرد(بعدها تاریخ نگاران سلسله ۳۱ را هم به این فهرست افزودند)علاوه بر ان این فهرست تاریخ گسترده و جزء به جزء تصحیح شده و گزارش شده مانتهو را به ۹ دوران بزرگ تقسیم می کند.نتیجه این تقسیم بندی مانند جدول زمان بندی تاریخی زیر است: دوره ثینیتها (سلسله ۱و۲) ۳۰۰۰ تا ۲۶۳۵ قبل از میلاد (۳۶۵ سال)
    حکومت کهن (سلسله ۳ تا ۶) ۲۶۳۵ تا ۲۱۵۴ قبل از میلاد (۴۸۱ سال)
    دوره واسطه اول (سلسله ۷ تا ۱۰) ۲۱۵۴ تا ۲۰۴۰ قبل از میلاد (۱۱۴ سال)
    حکومت میانه (سلسله ۱۱ و ۱۲)۲۰۴۰ تا ۱۷۸۵ قبل از میلاد (۲۵۵ سال)
    دوره واسطه دوم (سلسله ۱۳ تا ۱۷) ۱۷۸۳ تا ۱۵۵۱ قبل از میلاد (۲۳۲ سال)
    حکومت جدید (سلسله ۱۸ تا ۲۰) ۱۵۵۱ تا ۱۰۸۰ قبل از میلاد (۴۷۱ سال)
    دوره واسطه سوم (سلسله ۲۱ تا ۲۴) ۱۰۸۰ تا ۷۱۴ قبل از میلاد (۳۶۶ سال)
    دوره پایانی (سلسله ۲۵ تا ۳۱) ۷۱۳ تا ۳۳۲ قبل از میلاد (۳۸۱ سال)
    دوره بطالسه (اسکندر مقدونی و سلاطین بعد از او) از ۳۳۲ قبل از میلاد تا سال ۳۰ میلادی (۳۰۲ سال)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ادبیات در مصر باستان
    AD 15 EGIPTE 0 بيشتر آنچه از ادبيات مصري قديم بر جاي مانده به خط" مقدس" نوشته شده، و آنچه باقي مانده چندان فراوان نيست، و تنها از روي همين است که بايد نسبت به ادبيات باستاني مصر حکم کنيم؛ البته در چنين حکمي تصادف کور سهم فراواني خواهد داشت. شايد، با گذشت زمان، چنان شده است که اثر بزرگترين شاعران مصر از بين رفته و تنها آثار شاعران درباري به دست ما رسيده باشد. گور يکي از کارمندان دولتي بزرگ سلسله چهارم، صاحب قبر را به نام" منشي کتابخانه" معرفي کرده است؛ ما نمي دانيم که آيا آن کتابخانه براستي انباري از کتابها و آثار ادبي بوده، يا انبار پرگرد و غباري بوده است که اسناد و سجلات عمومي در آن نگاهداري مي شده. قديمترين چيزي که از ادبيات مصري مانده" متنهاي اهرام" است، که عبارت است از موضوعات ديني که بر ديوارهاي پنج هرم از هرمهاي سلسله پنجم و ششم نقش شده. کتابخانه هايي به دست آمده است که تاريخ آنها به 2000 ق م مي رسد؛ اين کتابخانه ها عبارت از طومارهاي پيچيده اي از پاپيروس است که در داخل کوزه هاي عنوان دار جاي دارد و آنها را، مرتب، در طبقات مختلف کتابخانه چيده اند. از يکي از اين کوزه ها، قديمترين شکل قصه سندباد بحري به دست آمده، و اگر آن را صورت قديمي قصه روبنسون- کروزوئه بناميم شايد بيشتر به حقيقت نزديک شده باشيم.
    " داستان ناخدايي که کشتي او تکه پاره شده" قطعه اي از شرح حال ناخدايي است که خود وي نوشته و بسيار خوش تعبير و باروح است. اين ناخداي پير، که با بياني همانند دانته سخن مي راند، مي گويد:" چه اندازه مايه شادي است که آدمي چون از مصيبتي برهد، آنچه را بر وي گذشته حکايت کند." اين ملاح در آغاز داستان چنين مي گويد:
    پاره اي از حوادث را، که هنگام رفتن به معادن شاهي بر من گذشت، براي تو نقل مي کنم. در آن هنگام که بر کشتيي به طول 55 متر و عرض 18 متر قرار گرفتم، در آن 120 نفر از بهترين ديانوردان مصري قرار داشتند، آثار ظاهري آسمان و زمين را مي توانستند بخوانند، و دلهاي آنان سخت تر از دل شير بود. طوفانها و گردبادها را، پيش از آنکه برسد پيش بيني مي کردند.
    گردبادي، در آن هنگام که در دريا بوديم، بر ما وزيد... باد ما را پيش راند و چنان بود که گويي در برابر باد در حال پروازيم... موجي به بلندي 8 زراع برخاست... آنگاه کشتي شکست و هيچ يک از کساني که در آن بودند نجات نيافتند. موج مرا به جزيره اي انداخت که سه روز به تنهايي در آن به سر بردم و جز قلب خويش يار و ياوري نداشتم. در زير درختي مي خوابيدم و سايه را در آغوش مي گرفتم. پس از آن پاي خود را دراز کردم تا ببينم چه چيز مي توانم بيابم و در دهان بگذارم. پس درخت انجير و انگور و انواع تره ظريف يافتم.. در آن، ماهي و مرغ هم بود، و هيچ چيز در آنجا نقصان نداشت... چون براي خود آتشزنه اي ساختم، با آن آتش افروختم و براي خدايان قرباني بريان کردم.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    داستان ديگري آنچه را بر کارمندي به نام سينوحه گذشته نقل مي کند. اين شخص، پس از مرگ آمنمحت اول، از مصر گريخته در خاور نزديک از شهري به شهري مي رفت و، با وجود ثروت و نامي که به دست آورده بود، از دوري وطن رنج فراوان مي برد. عاقبت آنچه را که به دست آورده بود رها کرد و به مصر بازگشت و در اين بازگشت سختي فراوان ديد. در اين داستان چنين آمده است:
    اي خدا، هر که هستي، که به من فرمان مسافرت داده اي، دوباره مرا به خانه( يعني به فرعون) باز گردان. شايد به من اجازه مي دهي تا جايي را ببينم که دل من در آن جاي دارد. چه چيز براي من بزرگتر از آن است که جسد من آنجا به خاک سپرده شود که به دنيا چشم گشوده ام؟ به من مدد کن! اميدوارم که خير به من برسد و خدا مرا رحمت کند.
    سپس وي را در وطنش مي بينيم که خسته و مانده و غبارآلود، پس از مسافرت طولاني در بيابان، بازگشته و بيم آن دارد که به واسطه طول مدت غيبت از کشوري که مردمش- مانند مردم ديگر کشورها- آن را تنها کشور متمدن در عالم مي دانند، فرعون او را بيازارد. ولي فرعون از او درمي گذرد و به وي هديه اي از انواع عطرها و روغنها مي بخشد:
    در خانه يکي از پسران شاه منزل کردم، که در آن بهترين اثاث و يک حمام وجود داشت... بار سالهاي دراز از دوش من برداشته شد؛ صورت مرا تراشيدند و موهاي مرا شانه زدند، باري از شوخ به صحرا ريخته شد، و لباسهاي کهنه را به کساني دادند که در شنها رفت و آمد مي کردند. بر من بهترين لباسهاي کتاني پوشاندند و مرا با نيکوترين روغنها چرب کردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    داستانهاي کوتاهي که در ميان بقاياي ادبيات مصري به دست ما رسيده، فراوان و بسيار متنوع است. در ضمن آنها قصه هاي شگفت انگيز اشباح و معجزات و قصه هاي ساختگي جذابي به نظر مي رسد که، از لحاظ سبک نگاش و شباهت به حقيقت، از داستانهاي پليسي که در زمان حاضر مايه خرسندي خاطر سياستمداران است، کمتر به نظر نمي رسد. نيز، در ميان اين آثار، حکايتهاي فراواني درباره شاهزادگان و شاهزاده خانمها و شاهان و ملکه ها ديده مي شود، که از آن جمله است قديمترين صورت داستان" دختر خاکسترنشين" با پاي کوچک و لنگه کفش گمشده اش و همسر شدن وي با پسر پادشاه نيز، در ميان اين آثار ادبي، بازمانده افسانه هايي ديده مي شود که، به زبان جانور و مرغ، نقايص و شهوات و عواطف آدم آشکار مي شود و به صورت حکيمانه اي معاني عالي اخلاقي به نظر مي رسد، و خواننده چنان تصور مي کند که مضامين آنها، پيش از آنکه ازوپ و لافونتن به دنيا آمده باشند، از افسانه هاي ايشان برداشته شده. يکي از داستانهاي مصري، که حوادث طبيعي را با امور فوق طبيعي درهم آميخته و نمونه ديگر داستانهاي مصري به شمار مي رود، قصه آنوپو و بي تيو است. اين دو قهرمان داستان، دو برادر بودند، يکي بزرگتر و ديگري کوچکتر، که با کمال خوشبختي در مزرعه خود روزگار مي گذراندند؛ ولي روزي ناگهان زن آنوپو عاشق بي تيو مي شود، و چون راهي به وصال برادر شوهر پيدا نمي کند، از او انتقام مي گيرد و نزد شوهر بدي او را مي گويد و او را به دست درازي و قصد بد متهم مي سازد. خدايان و نهنگان به ياري بي تيو برمي خيزند، ولي وي از آدميزاد بيزار و گريزان مي شود و براي اثبات بيگناهي خويش خود را ناقص مي کند و از همه دوري مي جويد و مانند تيمون آتني به جنگلي پناه مي برد. در اين جنگل قلب خود را، در بالاي درختي بر بلندترين گل مي گذارد که دست کسي به آن نرسد. خدايان بر تنهايي او رحمت مي آورند و زن بسيار زيبايي براي او مي آفرينند؛ رود نيل عاشق اين زن مي شود و تاري از گيسوي او مي ربايد. اين تار مو با آب مي رود و به دست فرعون مي افتد و از بوي آن مست مي شود و به کسان خود فرمان مي دهد تا صاحب گيسو را جستجو کنند. اين زن را پيدا مي کنند و نزد فرعون مي آورند که او را به همسري خود برمي گزيند. فرعون بر بي تيو رشک برده، مأموراني مي فرستد تا درختي را که بي تيو دل خود را بر آن گذاشته، ببرند، و چنين مي کنند؛ چون گل بر زمين مي افتد، بي تيو مي ميرد. توجه داشته باشيد که تفاوت ذوق ادبي نياکان ما با ذوق ادبي ما تا چه حد اندک است!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    قسمت عمده ادبيات باستاني مصر ادبيات ديني است؛ و قديمترين قصايد مصري همان سرودهاي ديني است که به نام" متنهاي اهرام" ناميده مي شوند. شکل اين اشعار قديمترين شکلي است که شناخته شده، و عبارت از آن است که يک معنا را به عبارتهاي مختلف بيان کنند؛ شعراي عبراني اين راه و رسم را از مصريان و بابليان گرفته و در" مزامير" جاوداني ساخته اند. در دوره انتقال از سلطنت قديم به سلطنت ميانه، رفته رفته، ادبيات مصري رنگ دنيايي و" ناپاک" را پيدا کرده است. در يک قطعه پاپيروس قديم اشاره مختصري به ادبيات عاشقانه به نظر مي رسد؛ چنان است که يکي از نويسندگان دوره سلطنت قديم، از تنبلي، تمام نوشته اين پاپيروس را پاک نکرده و بيست و پنج سطر از آن برجاي مانده، که قصه ملاقات رع با يکي از الاهگان را براي ما نقل مي کنداز آن زمان، غزليات و اشعار عاشقانه زيبا فراوان به دست است، بر روي صدفي که از سلسله نوزدهم يا بيستم باقي مانده، از تارهاي کهن عشق، نواي تازه اي به اين صورت بيرون آمده است:
    عشق محبوبه من بر ساحل رود در جست و خيز است.
    نهنگي در سايه کمين کرده است؛
    ولي من به آب داخل مي شوم و از موج نمي هراسم.
    شجاعت و نيروي من بر نهر مي چربد،
    و آب، در زير پاي من، همچون خاک است،
    چه عشق او به من نيرو بخشيده است.
    محبوبه براي من همچون کتاب دعا و طلسمي است.
    در آن هنگام که آمدن معشوقه را مي بينم، دلم شاد مي شود،

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/