شاید وقتی صحبت از یک فرد مجرد میکنیم نظر همه اختصاصا به پسران و دخترانی معطوف گردد که ازدواج نکرده اند اما روی صحبت این پست با افرادی که طلاق گرفته اند نیز است هر چند مقوله ازدواج مجدد برای این قشر ابعاد اجتماعی و روانشناسی خاصی را نیز می طلبد .


اگر کمی به اطراف خود بنگریم مشاهده میکنیم نزدیکان یا همکارانمان به بهانه های مختلف کنایه هایی از ازدواج نثارمان میکنند . آنچه که در این میان قابل تامل است تاثیر این روند بر قوت گرفتن یک انتخاب اشتباه است .تصمیمی که اگر در شرایط عادی بودید آنرا نمی گرفتید . همانگونه میدانید میانگین سن ازدواج در کشور افزایش یافته و این امر با توجه به اهمیتی که دین اسلام به موضوع ازدواج دارد نگرانی هر فرد متفکری را در عرصه اجتماعی بر میانگیزد . اینکه چرا این اتفاق رخ داده است موضوع صحبت پست من نیست اما این خطر یعنی ” فشار های قبل ازدواج مانعی برای یک انتخاب صحیح ” موضوع اصلی صحبت ماست .
یکی از فشار هایی که در افراد زیادی مشاهده نموده ام روی آوردن به ازدواج از سر پاسخ به برخی رفتار های فردی است که تامین آنها در گرو ازدواج نیست . بله نیست ! عاشق شدن ماهیتی دارد که با قرار گرفتن در موقعیت آن فکر و حواس شما را از اغلب امور روزمره باز میدارد . آیا شما فردی هستید که بدنبال فرار از دغدغه هایی هستید که شما را فرا گرفته اند و رمز آنرا در ازدواج به عنوان راه حلی که فکرتان را مشغول نموده , هستید ؟ آیا از دوستان و یا افرادی که رابطه خوبی با آنها داشتید دور افتاده اید و کسی باید این جای خالی را برای شما پر کند؟ آیا از کمبود سوژه برای پرداختن به آن در رنجید و فکر میکنید زندگی شما بی هدف شده است ؟ آیا بی نظمی هایی در زندگی دارید که فکر میکنید با ازدواج سر براه میشوید و این مشکل حل میشود ؟ و … تاکید میکنم اگر هدفتان از ازدواج نوعی خودخواهی و به میان کشیدن فردی است که بتواند جای خالی برخی مشکلات درونی شما را پر کند , شما در معرض نوعی انتخاب نادرست با اولیت تامین آن نیاز مدنظر هستید ! اما خودرا گول زده و آنرا حق خود میدانید یا برای شما میدانند ! . از آن رو که در چنین مواقعی، شما عاشق آن شخص نیستید؛ بلکه شیفته “سرگرمی” و “دل‌مشغولی” خود هستید. چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت.

یکی از استرس هایی که برای شما ایجاد میکنند موضوعی است که پیش تر به آن اشار نمودم و آن فشار ناشی از بالا رفتن سن شماست . کاری به دلایل آن ندارم .مطمئنا ریشه در زمینه آن خانواده و نیز فرهنگ جامعه دارد. تلقین این نوع استرس اینست که قلمداد کنند سنتان بالا رفته و اکنون شمادر شرایط غیر طبیعی و حساس قرار گرفته اید و باید به خواستگار های اخیرتان بله بگویید و یا عاشق در دسترس ترین دختر شوید . صرف‌نظر از اینکه این فشار از جانب چه عاملی باشد، در هر حال، ممکن است از استانداردهایی که از “همسر ایده‌آل” برای خود تعریف کرده‌اید، چشم‌پوشی کنید و صرفا به خاطر چیزهایی که دیگران فکر می‌کنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود، ازدواج کنید .

عشق ویژگی دارد که شما را درگیر یک شور و شوق و تعلق خاطری میکند که نمونه آن در کمتر جایی وجود دارد . اما ، این ویژگی مثبت را هنگامی که به منظور پر کردن خلاء‌های احساسی و روحی خود بکار میبرید، می‌تواند خطرناک باشد. خلاء هایی را که خودتان مسئول تامین و پر کردن آن هستید . آیا شما به منظور پر کردن خلاء‌های روحی خود و نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافته‌اید،ازدواج می کنید ؟ در اینصورت یک تصور از آینده شما اینست : پس از اینکه دوران اولیه نامزدی و زندگی شما سپری شد ممکن است متوجه شوید نه تنها خلاء تنهایی شما برطرف نشده است بلکه تازه با شناختی که از روحیات همسر خود بدست اورده اید رفتارهای او را نمیتوانید تخمل کنید و نیاز دارید از او فاصله بگیرید .البته اینکه شما از همسر خود انتظار داشته باشید تا به تنهایی شما نیافزاید یا شما را در التیام زخم‌هایتان حمایت کند و به شما عشق بورزد یا به شما بیاموزد که چگونه خود را دوست بدارید انتظار صحیحی است، اما در نهایت این شمایید که باید خودسازی کنید .بهتر است این خودسازی را با برنامه ریزی قبل از ازدواج به اوج خود برسانید و در زندگی بعد از ازدواج تکامل دهید .
از دلایل نادرست برای انتخاب اجتناب کنید . خواننده این مطلب خود را به قضا و قدر نمی سپارد و از همه مهمتر اینکه خواننده این پست اول خود را تا حد توان و با متکی به نقاط مثبت خود سرشار میکند و سپس به دنبال گرفتن بله و یا بله دادن میرود

رحیمی